گاهى در باطن انسان صحنه نبرد و كشاكشى بين تمايلات نفاسانى و وجدان اخلاقى صف آرائى ميكنند: از طرفى شهوات و غرائز آدمى را تهييج ميكنند كه بخواهشهاى غير مشروع خود جامه عمل بپوشاند و از طرف ديگر وجدان اخلاقى در كمال قدرت و نيرومندى مقاومت ميكند و مخالفت خويش را با ارتكاب گناه صريحا اعلام ميدارد.
و در اين ميدان جنگ غرائز اشخاص متفاوت هستند خداپرستان واقعى و افراد وزين و با ايمان در خاموش كردن آتش تمايلات غيرمشروع خويش، فورا جهات حادثه را از نظر احكام آسمانى و اخلاقى و اسنانى بررسى كرده و بدون ترديد و دو دلى تصميم ميگيرند و دامن خود را به پليدى و گناه آلوده نميكنند مسلم بن عقيل ابن زياد را در خانه هانى بن عروه بقتل نرسانيد بعلت آنكه اين نحود كشتن غدروخيانت بود و آن از نظر آئين اسلام خلاف است.
و حسين بن على تا معاويه زنده بود به پيمان خود وفادار شد و تعهد خود را محترم شمرد و نقض نكرد با آنكه معاويه با همه مواد عهدنامه مخالفت كرده بود.
در اين ميان كسانى هستند كه تا اندازهاى بجهات وجدانى و مذهبى توجه دارند ولى نه بمقدارى كه جوابگوى صريح خواهشهاى غير مشروع باشد. اين دسته نوعاً در سر دوراهى و تحير قرار ميگيرند، برخى از اين افراد براى ساكت كردن وجدان و جواب دادن به ضمير باطن خود پناه به صحنهسازى و كلاه شرعى مىبرند غافل از آنكه وجدان اخلاقى هميشه بيدار و هشيار است و با عوض كردن لباس گناه و رنگ آميزيها ظاهرى هرگز قانع نميشود.
اما افراد هوىپرست و اشخاص سبك وزن و لاابالى كه در گناهكارى بىباكند زود تصميم ميگيرند و در اجراى خواهشهاى غير مشروع نفسانى خود عملا اقدام ميكنند و به نداى وجدان هم اعتنائى نميكنند همان هارون است كه با زبيده قمار ميزد و كارشان در آخر بكجاها كشيد و با موسى بن جعفر (عليهالسلام) چه رفتارهايى ناروا ميكرد.
و خود موسى الهادى از هارون دست كمى نداشت، بدوران خلافت 15 ماههاش چه جنايتها از او سر زد بسال 170 حسينبن على بن حسن معروف به صاحب فتح خروج كرد آنها را كشت و دستور داد كه دفن نشوند تا حيوانات و پرندگان آنها را بخورند و همانطور هم شد311 و اگر زنده ميماند جنايتهاى بزرگتر انجام ميداد.
نظرات شما عزیزان: