مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
شاید کسی بگوید می خواهم به ناموس مردم نگاه نکنم ولی نميتوانم جلوي چشمم را بگيرم. يك زني، دختري را که می بینم دوست دارم نگاهش كنم. به او می گویم: خودت را جريمه كن.: به اومی گوئیم با خود عهد کندکه اگربه هر نفر يك نگاه كنم، فلان مبلغ جريمه. بدهم اگر دو تا 5 هزار تومان، براي دو نگاه جريمه دادي، ديگر نگاه نميكني. خودت را جريمه كن. تعهد كن،. انسان ميتواند ارادهي خودش را تقويت كند. از بركات روزه همين است. 2- يكي ديگر، شما تا به حال به كسي انتقاد هم داشتي يا نه؟ خوب بله. خيلي وقتها به افرادي ميگوييم: چرا اين كار را كردي؟ همين كه انتقاد داري يعني چه؟ يعني انسان آزاد است. ميتوانست انجام بدهد، ميتوانست انجام ندهد. شما انتقاد ميكني كه چرا انجام نداده است. يا انجام داده است. پس انتقاد ما از ديگران دليل بر اين است كه انسان آزاد است. اگر كسي رعشه دارد. دست خودش نيست. شما نميگويي: آقا چرا دستت را ميجنباني؟ ميگويد: بابا دست خودم نيست. به كسي كه مرتعش است، دستش رعشه دارد، شما انتقاد نميكني. اما به كسي كه دستش سالم است، چنين ميكند. ميگويي: بيا ببينم چرا دست تو بيجا حركت كرد؟ انتقاد دليل بر اين است كه انسان ميتواند انجام بدهد، ميتواند انجام ندهد. پشيماني دليل بر اين است كه انسان ميتواند انجام بدهد، ميتواند انجام ندهد.3- شَك، تا حالا شك كردي كه اين كار را انجام بدهيم يا نه؟ بله! گاهي وقتي نميدانيم برويم يا نرويم. همين كه شك داري پيداست كه آزاد هستي. انسان آزاد شك دارد كه اين كار را بكند يا نكند. 4- يكي هم تمام مردم كرهي زمين بچههايشان را مدرسه ميفرستند. نصيحت ميكنند. همين كه همهي مردم كرهي زمين به بچهشان پند ميدهند، اين پيداست بچه ميتواند خوب شود. وگرنه هيچ وقت آدم نميتواند به يك آجر پند بدهد. آجر جون! تو چنين باش. اصلاً آجر دست خودش نيست. شما به آدم پند ميدهي. نه آجر! پند دادن، پشيمان شدن، انتقاد كردن، شك كردن اينها دليل بر اين است كه انسان آزاد است. پس 1- انسان آزاد است. 2- هم مادي و هم غير مادي است. حالا چون اينطور است ما بايداز اين انسان استفادهي بهينه کنیم. عامل كنترل انسان در دنيا ايمان به قيامت است بهترين چيزي كه ميتواند انسان را کنترل كند، ايمان به خداست. و ايمان به معاداست. قرآن ميگويد كه: آقا چرا كمفروشي ميكني؟ مال مردم را كم ندهيد. «أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4 و5) شما فكر نميكنيد روز قيامت بايد حقالناس را جواب بدهيد. يعني از راه ايمان به معاد ميگويد مال مردم را نخور. مال يتيم را نخور. «في بُطُونِهِمْ نارا» (نسا/10) خوردن مال يتيم، انگار آتش ميخوري. ميگويد: گناه نكن. چون زير نظر هستي. شما اگر وارد يك خانه شدي، در اين خانه كه هيچكس نيست، نه صاحب دارد، نه حساب، يخچالش هم پر است. هرچه نخوريم از جيب ما رفته است. بخور هيچكس نيست. خيلي خوب! اما اگر ديدي دور تا دور خانه دوربين است. از آن طرف هم دم در كنترل ميكنند. بازديد بدني ميكنند. چيزي برداريم در جيبمان بگذاريم ميبينند. اگر اين خانه صاحب دارد، حساب دارد. شما در اين خانه آرام هستي. آيا اين كرهي زمين صاحب دارد يا نه؟ بله، حساب هم دارد؟ بله، دوربينها هم كار ميكند. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»، «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْه» (ق/18) «يَلْفِظُ» همان لفظ است. هر لفظي از لبت بيرون ميآيد، مينويسيم. «إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد» (ق/18) يعني كنار هر كلمه رقيب و عتيد مينويسند. تمام كلمات تو ثبت ميشود. «وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ» (زخرف/80) فرشتهها همهي كارهاي شما را مينويسند. «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تكوير/10) روز قيامت، نوشتهها و پروندهها باز ميشود. و انسان ميگويد: «ما لِهذَا الْكِتاب» (كهف/49) اين چه پروندهاي است؟ «لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها» (كهف/49) گناه صغيره و كبيرهاي نيست مگر اينكه با دقت همه را نوشته است. ما اگر بدانيم دوربين هست. خدا ناظر است. در محضر خدا هستيم. همه چيز ما حساب ميشود. نوشته ميشود. روز قيامت پرونده باز ميشود. به خودما ميگويند: پروندهات را بخوان. خودمان، خودمان را محكوم ميكنيم. «كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً» (اسرا/14) اگر بداني خانه صاحب و حساب دارد، آرام هستي. شخصي داشت ميرفت. به يك خيمهاي در بيابان رسيد. به صاحب خيمه گفت كه: ميتواني از اين شير ميشها به ما بدهي بخوريم؟ گفت: آخر صاحبش نيست. صاحبش به من اجازه نداده است. گفت: حالا كه صاحبش نيست. بده بخوريم! فرمود: «فانّ الله» صاحبش نيست، خدا كه هست. اگر انسان ايمان به خدا داشته باشد، حالا هيچكس نفهميد، خدا كه ميداند. ايمان به خدا وسيلهي کنترل است. اين نرخ دستش نيست. ولي اگر من در بازار كلاه سر اين بگذارم، اين نميداند تعزيرات حكومتي و اتاق بازرگاني و نميدانند. اما خدا كه حاضر است. چرا سر اين كلاه ميگذاري؟ حالا يك دختري پدر ندارد، يا مادر ندارد، بايد گولشان زد؟ يك پسري اگر سرپرست ندارد، بايد گولش زد؟ مشتري اگر جنس و نرخ را نميداند، تعزيرات حكومتي را نميداند، بايد گولش زد. كلاه سرش گذاشت؟ حالا او نفهميد بايد خودنويسش را بدزديم؟ ما اگر ايمان به خدا داشته باشيم، اتوماتيك کنترل ميشويم. - محاسبهي عمل انسان و آثار آن، در دادگاه قيامت تمام اعمال ما ثبت ميشود. قرآن ميفرمايد: «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» (نجم/39) «وَ أَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى» (نجم/39 و40) يعني تلاشي كه ميكني روز قيامت ديده ميشود. بگذار اينها را بنويسم.چه آياتي داريم. خيلي آيات قشنگي است. قرآن ميفرمايد كه: «وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى» «سَعي» يعني تلاشي كه كني، سعي و تلاش تو «سَوْفَ يُرَى» «يُرَي» يعني ديده ميشود. يعني روز قيامت تلاش تو... قرآن ميگويد: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا» آنچه عمل كرديد، «حاضِرا» (كهف/49) عمل شما در مقابلت حاضر است. «يُرَي» ديده ميشود. حاضر است. اينطور نيست كه حالا ما يك چيزي گفتيم فرار كرديم، محو شود. هيچ چيزي در اين هستي محو نميشود. ايمان داشته باشيم. چيزي محو نميشود. - تربيت انسان، بر مبناي تعاليم الهي نه بشري چرا انسان را تربيت كنيم؟ دليل: انساني كه روي گياه كار ميكند، گياه را تربيت ميكند. حيوان را تربيت ميكند،چطور می شود خودش را تربيت نكند. هرچه جنس گرانتر است ارزش آن به همان مقدار با لا می رود، شما گوني را به هركس ميخواهي می دهید بدوزد. اما پارچه فاستوني را به هر خياطي نميدهي چرا؟چون هرچه جنس گرانتر باشد، بايد خياطش مهمتر باشد. گرانترين جنسهاي هستي، بشر است. باقي موجودات جماد هستند. انسان، انسان است. گرانترين مواد هستي انسان است. بنابراين مربياش بايد خدا باشد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (فاتحه/2) خدا مربي ما است. چون خدا ميداند چه ساخته است؟ روانشناسان غرب و شرق ميدانند ما چه هستيم؟ اصلاً روح چيست؟ كدام دانشمند تا به حال فهميده است، روح چيست؟ خدا بايد مربي ما باشد. چون او ميداند چه ساخته است. او ميداند نياز من چيست. او آيندهي مرا ميداند. روانشناسان كه آينده مرا نميدانند. بازتاب عمل من در آينده را او ميداند. اگر خواسته باشيم تربيت شويم بايد دستمان را در دست قرآن بگذاريم. در دست اهلبيت، آنها ميتوانند ما را تربيت كنند. اهلبيت هم چون از قرآن است. زمان جنگ 165 موشك در دزفول افتاد. مردم دزفول رواني نشدند. يكي از اين موشكها در دانشكدهي روانشناسي كشورهاي غربي افتد، اساتيد دانشكدهي روانشناسي رواني شدند. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) خداست كه دل آدم را نگه ميدارد. اگر خواستيم تربيت شويم بايد مذهبي شويم. نه مذهبي كه فقط ظاهر ما مذهبي باشد. يعني ايمان واقعي! رابطه با خدا ما را تربيت ميكند. آن چوپان در بيابان كلاس ايدئولوژي و جهانبيني نداشت. منبر و محراب نداشت. گفت: شير ميش را بده بخورم. گفت: صاحبش نيست. گفت: صاحبش نيست، خدا كه هست. ايمان به خدا است كه آدم را حفظ ميكند. ولو هيچ پليسي نباشد. هيچ كامپيوتري نباشد. ايمان باشد آدم حفظ ميشود. دور تا دور آدم كامپيوتر بگذارند، دور تا دور آدم ناظر بگذارند، ولي اگر انسان از درون تهی باشد، مثل چاهي كه خشك است می باشد. چاهي كه خشك است هرچه هم شيلنگ در آن بياندازي، اين چاه آبدار نميشود. آب از بيرون نميشود ريخت. چاه بايد خودش آب داشته باشد. اگر دل ايمان به خدا داشته باشد، با خودش فكر ميكند. من كه نبودم. من كه خودم، خودم را نساختم. خلاص! خودم، خودم را ساختم؟ نه! يك قدرتي ميخواهد من را بسازد. عكس خروس نقاش ميخواهد. آنوقت خود خروس بينقاش است. عكس من عكاس ميخواهد. آنوقت خود من عكاس نميخواهم. خوب من كه يك آفريدگاري دارم. او كه اين همه چيز به من داده است، چرا من به هركس و ناكسي حرف ميزنم. با خدا حرف نميزنم. سال 365 روز است. ميگويد: 335 روز را بخور. اين يك ماه رمضان ناهارت را غروب بخور. نميارزد اين همه نعمت من به حرفش گوش ندهم. مگر پنج دقيقه، ده دقيقه نماز چقدر طول ميكشد؟ مگر سيروز ناهار را عقب انداختن، چقدر طول ميكشد؟ اين خانم ميگويد: خوب من كه بندهي خدا هستم. خدا از من خواسته كه من حجابم را حفظ كنم. من كه خودم هفتاد كيلو هستم. حالا اين نيم كيلو هم روي آن! مگر حجاب... اصلاً مگر اين لباس حجابي كه اسلام گفته است، بيش از نيم كيلو وزن دارد؟ خوب يكسري لباسها را كه همهي دنيا ميپوشند. آنها حساب نيست. آن لباسي كه مثلاً اسلام گفته است، اضافه است، فوقش نيم كيلو ميشود. آخر من كه هفتاد كيلو هستم، اين نيم كيلو هم روي آن. نخير! من هفتاد كيلو هستم. آن نيم كيلو را گوش به حرفت نميدهم. من هم ميخواهم هر روز ماه رمضان ناهارم را بخورم. اينها چه جواب ميدهند؟ «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُون» (مطففين/4) شما فكر نميكند انسان كه روز قيامت بايد جواب بدهد. «إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّك» (انشقاق/6) داريد سمت خدا ميرويد. «وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره/156)، «إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى» (نجم/42)، « إِلَيْهِ الْمَصير» (مائده/18) داريم به سمت خدا ميرويم. بايد جواب بدهيم. يعني اينقدر شكم تو از خدا مهمتر است. خدا ميگويد: نخور! شكم ميگويد: بخور. نخور، بخور، بخور، بخور. آنوقت اين خدا را ول ميكند ميگويد: بله قربان! به شكمش بله قربان ميگويد. ميخورد. اسير شكم... اگر خواسته باشيم تربيت شويم بهترين راه اين است كه يك خرده فكر كنيم. ايمان خودمان را تقويت كنيم. ببینید:مردم اول انقلاب به هم دكتر و مهندس نميگفتند. همه به هم برادر ميگفتند. برخورد ها برادرانه بود کار ها دلسوزانه بود دلها به هم پیوسته بود ولی !!!! حالا حقوق بشر، سازمان ملل، غير متحدها، كنفرانس فلان، كنفرانس فلان، همهي اينها هست، هيچكدام خاصيتي برای ما ندارد. نظرات شما عزیزان: [ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:زيربناي تربيت انسان اراده و اختيار, ] [ 17:30 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |