مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

ختم نبوت و نزول واپسين شريعت كه با ظهور پيامبر اسلام تحقق يافت، نخستين نشانه پايان تاريخ به شمار مى‌رود؛[45] لذا مفسران، مقصود ازنشانه‌هاى قيامت‌رادر آيه ذيل، بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله)دانسته‌اند كه نسبت به عمر جهان، فاصله بسيار كمى تا قيامت دارد:[46]«فَهَل يَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأتِيَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها». (محمد/47،18)در آخرالزمان وقايع فراوان ديگرى نيز پيش‌بينى شده كه بيش‌تر به دوره پايانى آن (مقارن با ظهور مهدى) مربوط مى‌شود.

1. بحران معنويّت:

پيش از ظهور امام‌زمان(عج) جوّ حاكم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود. «اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و‌هُم فِى غَفلَة مُعرِضون.» (انبياء/21، 1) در اين آيه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شده‌اند.[47] در روايات نيز منظور از‌اشراط*‌الساعة كه در آيه 18 سوره محمد/47 به‌آن اشاره شده، رواج بيش از حدّ كفر، فسق‌و‌ظلم دانسته و موارد متعدّدى از آن بر‌شمرده شده است.[48]

2. وقوع اختلاف‌ها و درگيرى‌هاى بسيار:

يكى از نشانه‌هاى آخرالزمان، اختلاف‌ها و درگيرى‌هاى فراوان ميان گروه‌هاى گوناگون است: «فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَينهِم فَويلٌ لِلَّذينَ كَفَروا‌مِن مَشهَدِ يَوم عَظِيم.» (مريم/19، 37) روايات، اين آيه را به ظهور فرقه‌هاى مختلف در‌جهان اسلام مربوط دانسته‌اند كه در آخرالزمان پديد آمده، موجب اختلاف‌هاى بسيار خواهند‌شد.[49] آيه «يَلبِسَكُم شِيَعًا و يُذِيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعض» ‌(انعام/6‌، 65) نيز به وقوع اختلاف‌ها و قتل و كشتار در آخرالزمان تفسير شده است.[50] بر‌اساس روايتى، آيه «ولَنبلونَّكم بشىء مِن الخَوف و الجُوع و نَقص من الأَمولِ و الأَنفُس...» (بقره/2،155) به ترس و ناامنى، گرسنگى و حطى و فقر و كشتار در آخرالزمان اشاره دارد.[51]

3. ظهور دجّال:

درهرسه دين آسمانى يهود، مسيحيت واسلام، ظهورفاسدترين ومخرّب‌ترين جريان منحط در طول تاريخ، پيش بينى و از خطر آن پرهيز داده شده است.[52] دجّال كه تجسّم كفر، فريب و گمراهى است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خويش مى‌خواند. برخى از مفسّران، تفسير آيه «لَخلقُ السّموت و الأرض أكبر من خلق النّاس» (غافر/40،57) را به ظهور دجّال ناظر دانسته‌اند كه درديد مردم، عظيم‌ترين موجود جلوه مى‌كند؛[53] در حالى كه خداوند، او را از بسيارى مخلوقات ديگر كوچك‌تر مى‌شمارد.[54] سرانجام اين پديده به دست عيسى(عليه السلام)محو و نابود خواهد شد.[55]

4. وقوع مصائب:

برخى از آيات عذاب بر كافران و گنه‌كاران آخرالزمان كه نزول عذاب را انكار مى‌كنند؛ تطبيق داده شده است: «إن أتـكُم عَذابُهُ بَيَـتاً أَو نَهاراً مَا ذَا يَستَعجِلُ مِنهُ المُجرِمونَ». (يونس/10،50) «فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرين». (صافات/37،177)[56] با استفاده از آيه 65 انعام/6 برخى از اين عذاب‌ها بدين شرح گزارش شده‌اند: صدايى هراسناك و دود در آسمان و حاكمان ستمگر «قُل هُو القادِرُ عَلى أَن يَبعَثَ عَليكُم عَذاباً مِن فَوقِكُم» ، فرو رفتن برخى انسان‌ها در زمين «أَو مِن تَحتِ أَرجُلِكُم» اختلافات بسيار در دين، «أَو يَلبِسَكُم شِيَعاً» قتل و كشتار «و‌يُذِيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعض». در اين دوره زمانى،[57] ترس و ناامنى، گرسنگى* و قحطى و فقر و كشتار نيز بسيار رخ خواهد داد: «وَ لَنبلُونَّكُم بِشَىء مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقص مِن الأَمولِ وَالأَنفُس...‌.» [58]


ادامه مطلب
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:نشانه‌ها و رخدادهاى مهم آخرالزمان, ] [ 17:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

ديدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، ديدگاهى خوش بينانه بوده، پايان دنيا پايانى روشن و سعادت آميز دانسته شده است. سرانجامِ سعادت‌مند جهان، همان تحقّق كامل غرض از آفرينش انسان‌ها است كه چيزى جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و‌مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلاَّ لِيَعبدونَ.» (ذاريات/51‌، 56) عبوديّت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعى آن، براساس برنامه‌ريزى خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسان‌ها از آن بهره‌مند مى‌شوند: «وَعدَاللّهُ‌الَّذينَ ءَامَنوا مِنكُم وعَمِلوا الصَّـلِحـتِ لَيَستخلِفنَّهُم فِى‌الأَرضِ... ولَيُمَكِّننَّ لَهُم دِينَهُم الَّذِى ارتَضى لَهُم و لَيُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِم‌أَمناً يَعبُدونَنِى لاَيُشرِكونَ بِى شَيئاً» (نور/24،55)،«هُو الَّذِى أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدِينِ الحَقّ لِيُظهِرَهُ عَلَى‌الدِّينِ كُلِّهِ.» (توبه/9،33؛ فتح/48،28 وصف/61‌،9)[27]


ادامه مطلب
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:ديدگاه كلّى قرآن درباره پايان تاريخ, ] [ 17:37 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آخر به بخش پايانى هر مجموعه گفته،[1] و زمان در لغت بر وقت كم يا زياد اطلاق مى‌شود.[2] و مقصود از آن در اين‌جا روزگار و عمر جهان است. «آخرالزمان» تركيبى اضافى و به معناى بخش پايانى حيات دنيا است. واژه آخرالزمان در قرآن به كارنرفته؛ امّا مطالب گوناگونى درباره اين موضوع از آيات قابل استفاده است. قرآن به طور كلّى، جهانيان را به دو بخش پيشينيان  (الأَوّلينَ، المُستَقدِمينَ) و پسينيان  (الأَخِرينَ، المُستَـخِرينَ) قسمت كرده است (واقعه/56‌، 13 و 39 و 49؛ حجر/15، 24) افزون بر آن، آياتى در قرآن از ميراث‌برى زمين به وسيله صالحان و مستضعفان، پيروزى نهايى حق بر باطل و گسترش اسلام در سرتاسر جهان سخن مى‌گويد كه پس از وقوع بلاها و فتنه‌هاى بسيار محقّق مى‌شود. (اعراف/7،128؛ نور/24، 55‌؛ قصص/28، 5‌؛ فتح/48، 28 و...) اين آيات با دوره پايانى دنيا ارتباط دارند[3] و برخى از نشانه‌هاى قيامت كه از آن به «اَشْراط*الساعة» تعبير شده (محمد /47، 18) نيز در اين بخش واقعند. در روايات و تفاسير، بسيارى از نشانه‌هاى آخرالزمان از اشراط‌الساعة نيز شمرده شده است؛[4] از اين رو براى جدايى اين دو موضوع مقاله آخرالزمان به حوادث و تحوّلات اجتماعى در واپسين دوره حيات بشرى اختصاص يافته كه معمولا در كتاب‌هايى تحت عنوان الْمَلاحِمُ والْفِتَن[5] و كتاب‌هاى مربوط به غيبت امام زمان[6](عج) بررسى مى‌شوند و اشراط‌الساعة به حوادث طبيعى و دگرگونى‌هاى كيهانى در آستانه قيامت، مانند: طلوع خورشيد از مغرب، پوشيده شدن آسمان از دود، تاريك شدن خورشيد و ماه و ستارگان، متلاشى شدن كوه‌ها و... محدود شده‌است.[7]


ادامه مطلب
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:آخرالزمان: دوره پايانى دنيا, ] [ 17:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آتش، عنصرى همراه با گرمى، روشنايى و شعله و نيز سَبُك و بالارونده است كه از موادّ سوختنى پديد مى‌آيد. برابر عربى آتش، «نار» و 145 بار در قرآن آمده است.[9] راغب، «نار» را شعله‌اى قابل رؤيت معنا كرده و آن را با نور* از يك ريشه دانسته كه به طور معمول ملازمند و افزوده است كه نور، توشه آخرتى، و‌نار، توشه دنيايى است.[10] واژه‌هاى ديگرى همانند «حريق» به معناى سوزاننده (آل‌عمران/3، 181) «سعير» به معناى شعلهور (اسراء/17، 97) «جحيم» يعنى خرمن آتش (واقعه/56‌، 94) «شهاب» (حجر/15، 18) «صلى» به معناى سوزاندن (واقعه/56‌، 94) «سجر» (تكوير/81‌، 6) و «ايقاد» (مائده/5‌، 64‌؛ رعد/13، 17) كه دو واژه اخير به معناى برافروختن آتش است، به نوعى، القاكننده معناى ياد شده‌اند. نويسندگان وجوه القرآن، براى «نار» وجوه متعدّدى مانند آتش جهنّم* (تحريم/ 66‌، 6)، آتش معروف (بروج/85‌، 5)، آتشِ آتش‌زنه (واقعه/56‌، 71)، آتش درخت (يس/36، 80)، مال* حرام (بقره/2، 174)، نور (طه/20، 10)، دشمنى (مائده/5‌، 64)، آتشى كه قربانى را مى‌سوزاند (آل‌عمران/3،183)، كفر (بقره/2، 221) و اختلاف (آل‌عمران/3، 103)[11] ذكر كرده‌اند.[12]




ادامه مطلب
[ شنبه 26 فروردين 1391برچسب:آتش, ] [ 8:7 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

واژه «النار» در آيه «وَ كُنتم عَلى شَفا حُفرة مِن‌النّارِ فَأنقذَكم مِنها» (آل‌عمران/3،103) كه به وضعيّت عرب، پيش از ظهور اسلام اشاره دارد، به جنگ، فتنه، كفر،[70] كينه، عصبيّت و دشمنى[71] معنا شده است. در آيه ديگرى، درباره يهود آمده كه در صدد برپا كردن جنگ بر ضدّ پيامبر بوده‌اند كه از آن به «نار» تعبير شده است:«...‌كُلَّما أَوقَدوا ناراً لَلْحَربِ أَطفَأَها اللّهُ.» (مائده/5‌، 64) قرطبى، آن را برپا كردن فتنه و جمع نيرو و تجهيزات براى جنگ دانسته كه در اين صورت، «نار» معناى استعارى دارد. او قولى را هم به معناى غضب نقل كرده است.[72] الميزان، آن را جنگ دانسته.[73] و برخى گفته‌اند: عرب وقتى تصميم به جنگ مى‌گرفت، آتش بر مى‌افروخت كه در اين صورت، «نار» معناى حقيقى دارد.[74] در ذيل آيه «فَالمورِيتِ قَدحاً = سوگند به افروزندگان جرقه آتش» (عاديات/100، 2) نيز مفسّران وجوه متعدّدى براى آتش و «قدح» ذكر كرده‌اند. جنگ‌آوران، هنگام شب، براى رفع حاجت خود، آتش برپا مى‌كنند. آتشِ فتنه‌اى كه با زبان پديد مى‌آيد. انديشه‌هايى كه آتش نيرنگ برمى‌افروزند و برپا كردن آتش براى فريب دشمن و زياد قلمداد كردن جمعيّت،‌هيجان شديد جنگ،[75] برپايى آتش پس‌از‌جنگ براى پختن غذا[76] و جرقه پاى اسبان،[77] معانى گوناگونى است كه در تفاسير ذكر شده است.


ادامه مطلب
[ شنبه 26 فروردين 1391برچسب:استعاره‌هاى قرآنى آتش, ] [ 7:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

طبيعت آتش، سوزانندگى آن است؛ امّا در آيه 69 انبياء/21 از سرد شدن آن سخن به ميان آمدهقُلنا ينارُ كُونِى بَرداً وَ سَلـماً على إبرهيمَ =اى آتش! بر ابراهيم سرد و سلامت باش». بعضى مقصود از سرد شدن آتش راتبديل حرارت آن به سردى از سوى خداوند دانسته‌اند[54] و بعضى گفته‌اند: خداوند، طبيعت آتش (حرارت و سوزانندگى) را از آن گرفت.[55] سيدقطب، بدون ذكر وجوه و احتمالات، آن را كار خدا دانسته و گفته است: كسى كه به آتش دستور سوزاندن داد، فرمان سرد شدن را نيز داد و چنين عملى، با موازين بشرى قابل تحليل‌نيست.[56]

آتش گرفتن درياها:

از رخ‌دادهاى آستانه قيامت، تبديل شدن دريا*ها به آتش است: «وَ إذَا البِحارُ سُجِّرت.» (تكوير/81‌، 6) «سجر»‌به معناى برافروختن آتش است.[57] مفسّران در تبيين برافروخته شدن درياها اختلاف‌نظر دارند. برخى، آن را چونان شعلهورشدن تنور[58] و برخى، به معناى داغ شدن‌و‌درهم شدن دانسته‌اند.[59] پاره‌اى از مفسّران با اين ادّعا كه درياها در قيامت به شدّت به حركت درآمده، آب به بخار تبديل مى‌شود و در اثر خروج كره آتشين از دل زمين، آتش مى‌گيرد، به توجيه علمى آن پرداخته‌اند.


ادامه مطلب
[ شنبه 26 فروردين 1391برچسب:سرد شدن آتش, ] [ 7:56 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

از مجموع آيات مربوط به آتش استفاده مى‌شود كه دو نوع فايده و كاركرد دارد: كاركردى معنوى، و‌نقشى مادّى. فايده معنوى آن، آيه خدا بودن و يادآورى حقايقى مانند معاد و جهنّم است. آيات 80 يس/36 و 71 واقعه/56 كه درباره درخت آتش‌زنه است، در شمار آياتى‌اند كه نشانه‌هاى خداوند را بيان مى‌كنند. تعبير «أَوَلم يَرالإنسنُ‌...» و سياق آيات در سوره يس و نيز تعبير «أَفَرءَيتُم ... ءَأَنتم أنشَأتم شَجَرَتَها» و ذكر صفت «تذكرة» براى آتش در سوره واقعه، الهام‌بخش اين حقيقتند كه پديد آمدن آتش از درخت سبز، آيه الهى است. مفسّران، در هر دو مورد، آتش را مايه پند و اندرز،[32] نشانه توان خداوند بر بازآفرينى انسان‌ها در قيامت، و‌يادآور شعله‌هاى آتش جهنّم دانسته‌اند.[33] برخى آيه 80 يس را كه در سياق آيات معاد است: «أَوَلَم‌يرَ الإنسنُ أنَّا خَلَقنهُ مِن نُطفة ... * وَ‌ضَرَب لَنا مَثَلا و نَسِى خَلقَه قال مَن يُحىِ العِظـمَ ... * قُل يُحييها الَّذى أَنشَأها أوَّلَ مَرّة ... الَّذى جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخضرِ ناراً» (يس/36، 77 ـ 80) قرينه گرفته‌اند كه متعلّق «تذكرة» در آيه «نَحنُ جَعَلنها تَذكِرَةً و متعاً لِلمُقوينَ» (واقعه/56‌، 73) معاد يا جهنّم است. فخررازى، آن را يادآور امكان معاد دانسته و توضيح داده است: كسى كه بر ايجاد آتش از درخت سبز توانا است، بر ايجاد حرارت جان‌دار در مرده، ناتوان نيست.[34] مفسّران، بر همين نظر، تصريح[35] و آن را حجّتى در پاسخ منكران معاد تلقّى كرده‌اند؛ زيرا كافران مدّعى بوده‌اند كه نطفه، حار و مرطوب و با طبع حيات سازگار است؛ در حالى كه استخوان، سرد و خشك و با طبع مرگ سازگارى دارد؛ بنابراين، ايجاد حيات در استخوان ممكن نيست و خداوند با تبيين چگونگى پيدايش آتش از درخت سبز، اشكال مزبور را پاسخ مى‌دهد.[36] ملاّصدرا، آتش مزبور را افزون بر يادآور معاد بودن، تذكّرى براى وجود آتش نفس كه شعله‌اى ملكوتى است و يادآور مادّه آفرينش شيطان دانسته كه بايد با آن به ياد كيد شيطان بود.[37]


ادامه مطلب
[ جمعه 25 فروردين 1391برچسب:فوايد معنوى آتش, ] [ 8:22 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اين عنوان، براساس برخى روايات و گفته‌هاى مفسّران، از «شَرابِك» (بقره/2، 259)، «أعصِرُ خَمراً» (يوسف/12، 36)، «وَفِيه يَعصِرون» (يوسف/12، 49) و «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً» (نحل/16، 67) استفاده شده است.

آب ميوه در داستان عُزَير:

خداوند، عُزَير*(عليه السلام)را صد سال ميراند؛ سپس او را زنده كرد و فرمود: «فَانظُر إلى طَعامِك وَ شَرابِكَ لَم‌يَتَسَنَّه ... = به خوراك و نوشيدنى خود بنگر [كه طعم ورنگ آن]تغيير نكرده است‌...». (بقره/2، 259) برخى از مفسّران «شَرابِك» را با استناد به روايات، به آب ميوه تفسير كرده‌اند و آن را آب انگور* مى‌دانند؛[1] ولى در اين كه آيا آب ميوه را با خود به آن‌جا آورد يا از ميوه‌هاى قريه ويران شده‌اى كه از آن عبور مى‌كرد، تهيه كرد،اختلاف است. تغيير نيافتن آب ميوه «لَم‌يَتَسنَّه» در اين مدّت طولانى،[2] امرى خارق‌العاده است.

آب ميوه در داستان يوسف:

يوسف(عليه السلام) در تعبير خواب عزيز مصر مى‌گويد: «...‌عامٌ فيه يُغاثُ الناسُ وَ فيِه يَعصِرُونَ =[سپس از پى آن]، سالى [بيايد]كه در آن براى مردم باران مى‌بارد [= گياهان مى‌رويد يا مردم از تنگى و سختى مى‌رهند]و در آن، [ميوه، انگور، زيتون و...]مى‌فشرند». (يوسف/12، 49) برخى، با استناد به كلام ابن عبّاس و مجاهد و قتاده، مقصود از«يَعصِرُون» را فشردن ميوه*، و‌دانه‌هاى روغنى دانسته‌اند كه مصريان، پس از چهارده سال سختى، از آن بهره‌مند شدند.[3] هم‌بند يوسف در زندان براساس آيه 36 يوسف/ 12 به او گفت: «إِنِّى أَرَنى أعصِرُ خَمراً = من خويشتن را [در خواب]ديدم كه [انگور براى]شراب مى‌فشارم». برخى مقصود از «أعصِر خَمراً» را گرفتن آب انگور مى‌دانند و از اين كه به فشردنِ خمر* تعبير شده، چند پاسخ داده‌اند: الف. عرب، در صورت روشنى و مشتبه نشدن معنا، اشيا (انگور) را به رسم آن‌چه به آن دگرگون مى‌شود، (خمر) نام مى‌نهد؛[4] ب. عربِ عمان[5] و غسّان،[6] عنب را خمر مى‌نامند؛ پس «أعصِرُ خَمراً» به معناى «أعصِرُ عِنباً» است.


ادامه مطلب
[ جمعه 25 فروردين 1391برچسب:آب‌ميوه, ] [ 8:18 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

براساس آياتى ديگر، زندگى انسان در حيات پس از مرگ كه بازتاب اعمال وى در اين جهان است نيز با آبرومندى و بى‌آبرويى همراه است. صريح‌ترين و روشن‌ترين آيه در اين زمينه، آيه 106 و 107 آل‌عمران/3 است كه از وجود دو گروه روسفيد و روسياه در روز بازپسين خبر مى‌دهد: «يومَ تَبيَضُّ وُجوهٌ و تَسودُّ وُجوهٌ فأمَّا الَّذين اسودَّت وُجوهُهم أكَفَرتُم بَعدَ إيمـنِكم فَذوقوا العَذابَ بِما كُنتم تَكفُرون * و أمّا الَّذينَ ابيَضَّت وُجوهُهم فَفِى رَحمَةِ‌اللّهِ هُم فيها خـلِدونَ = روزى كه چهره‌هايى سپيد و چهره‌هايى سياه شود؛ امّا روسياهان [به آنان گويند]آيا پس از ايمان آوردنتان كافر شُديد؟! پس به سزاى آن‌كه كفر مىورزيديد، [اين]عذاب را بچشيد؛ امّا آنان كه روى‌هايشان سپيد شود، در مهر و بخشايش خدايند [و] در آن جاويدانند». روسفيدان در آيه، به مؤمنان تفسير شده است: «يَومَ لايُخزِى اللّهُ النبىَّ والَّذين ءامَنوا» (تحريم/66‌،8) امّا روسياهان، بر اساس ظاهر آيه، آنانند كه پس از ايمان آوردن، كافر شدند. مفسران، در تطبيق روسياهان وجوه ديگرى را بيان داشته‌اند: منافقان، همه كافران، آن دسته از اهل كتاب كه پس از شناخت پيامبر(صلى الله عليه وآله)به وى ايمان نياوردند، مرتدان و خوارج، تفسيرهايى است كه در اين باره ابراز شده است.[23] بنابر نقلى ازحضرت‌على(عليه السلام)مقصود، بدعت گذارانند.[24] به ظاهر آيه بر همه موارد قابل تطبيق است. در آيه 60 و 61 زمر/39 نيز كسانى كه بر خداوند دروغ ببندند، روسياه شناسانده شده‌اند و در مقابل آنان، از پرواپيشگان ياد شده كه از روسياهى مبرّايندو‌يَومَ القيـمةِ تَرى الّذينَ كَذّبوا عَلَى اللّهِ وُجوهُهم مُسودَّةٌ ... * و يُنجِى اللّهُ الّذينَ اتّقوا بِمَفازَتِهِم = و روز قيامت*، كسانى را كه بر خدا دروغ بسته‌اند، روسياه مى‌بينى ... و خدا كسانى را كه تقوا پيشه كرده‌اند، به [پاس]كارهايى كه مايه رستگارى‌شان بوده، مى‌رهاند». «ناكِسوا رُءوسِهم» ، تعبير ديگرى است كه خوارى و سرافكندگى مجرمان را در آخرت، در پيش‌گاه خداوند بيان مى‌كند: «ولَو تَرَى إذِ المُجرِمونَ ناكِسوا رُءوسِهم عِندَ ربِّهم = و اى كاش مى‌ديدى هنگامى كه مجرمان سرهاشان را پيش پروردگارشان به زير افكنده‌اند!» (سجده/32،12) در آيه 192 آل‌عمران/ 3 از قول اولى الالباب چنين آمده است: «رَبَّنا إِنّكَ مَن تُدخِلِ النّارَ فَقَد أَخزَيتَه= پروردگارا! هر كه را تو به آتش در آورى، به راستى خوار و رسوايش كرده‌اى» و در ادامه، آيه‌194 درخواست آنان اين چنين بيان شده است: «رَبَّنا و ءَاتِنا مَا وَعدتّنا على رُسلِك و لا تُخزِنا يَوم القيـمة = پروردگارا! و آن چه را به وسيله فرستادگانت به ما وعده دادى، به ما ارزانى دار و ما را در روز رستاخيز خوار و رسوامگردان».


ادامه مطلب
[ جمعه 25 فروردين 1391برچسب:آبرومندى و بى‌آبرويى در آخرت, ] [ 8:14 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

با همه اهتمامى كه قرآن كريم به حفظ آبروى انسان، بهويژه مسلمان دارد، در مواردى، براى مسلمانْ حرمتى قائل نبوده، ريختن آبروى او را جايز و حتّى در مواردى بدين شرح واجب مى‌داند: 1. اگر زنا با شهادت چهار نفر ثابت شود، به حاكم اسلامى فرمان داده تا در حضور گروهى از مؤمنان او را تازيانه بزند: «...‌و ليَشهد عَذابَهما طائِفةٌ مِنَ المُؤمنينَ.» (نور/24،2) 2. در آيه 4 و 5 نور/24 افزون بر حكمِ تازيانه، بر كسانى‌كه زنان يا مردان عفيف را به فحشا متّهم مى‌كنند، با فاسق شمردن آنان، به مؤمنان فرمان مى‌دهد كه هرگز گواهى آنان را نپذيرند، مگر آن‌كه توبه كنند: «و‌لاتَقبَلوا لَهُم شَهدَةً أبَداً و أولئكَ هُمُ الفسِقون * إلاّ الَّذينَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِك و أصلَحوا». نپذيرفتن شهادت فاسقان، به معناى هتك حرمت و آبروى آنان در بخشى از روابط اجتماعى است. 3. فرمان به قطع دستِ «سارق» (مائده/5‌، 38) در معرض ديد افراد جامعه، به دليل بى‌آبرويى و عدم حرمت سارقان در جامعه اسلامى است. شايان ذكر است اجراى حدود پيشين كه مستلزم بى‌آبرويى آن افراد است، بر حاكم اسلامى واجب و ابزارى براى اصلاح جامعه از سه عامل مهم فساد اجتماعى است. 4. براساس آيه 148 نساء/4 خداوند به كسانى كه مورد ستم قرار گرفته‌اند، اجازه داده است تا ستمى را كه بر آنان رفته، به صورت عملى سوء از ستم‌كننده، آشكار كنند و بازگويند: «لايُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القولِ إلاّ مَن ظُلِمَ» ؛ با اين حال، در آيه بعد، مظلومان به عفو و نريختن آبروى ظلم‌كننده تشويق شده‌اند.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:موارد جواز يا لزوم هتك آبرو, ] [ 18:37 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 96 97 98 99 100 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب