مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
اين آيه نشان مى دهد چگونه بنى اسرائيل مردمى لجوج و بهانه گير بودند وچگونه مجازات سخت الـهى دامانشان را گرفت , نخست مى گويد, ((به خاطر بياوريدهنگامى را كه گفتيد, اى موسى ! مـا هـرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدارا آشكارا با چشم خود ببينيم ))! (واذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة ).اين درخواست ممكن است به خاطر جهل آنها بوده , چرا كه درك افراد نادان فراتر از محسوساتشان نيست , حتى مى خواهند خدا را با چشم خود ببينند و يابه خاطر لجاجت و بهانه جويى بوده است كه يكى از ويژگيهاى اين قوم بوده !.به هر حال در اينجا چاره اى جز اين نبود كه يكى از مخلوقات خدا كه آنهاتاب مشاهده آن را ندارند بـبـينند, و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از اين است كه حتى بسيارى از مخلوقات خدا را ببيند, تا چه رسـد بـه ذات پـاك پـروردگـار, صـاعـقه اى فرود آمد و بر كوه خورد, برق خيره كننده و صداى رعب انگيز و زلزله اى كه همراه داشت آن چنان همه را در وحشت فرو برد كه بى جان به روى زمين افتادند.چنانكه قرآن به دنبال جمله فوق مى گويد: ((سپس در همين حال صاعقه شمارا گرفت در حالى كه نگاه مى كرديد)) (فاخذتكم الصاعقه وانـتم تنظرون ). ادامه مطلب [ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:تقاضاى عجيب , ] [ 16:51 ] [ اکبر احمدی ]
[
قـرآن در ايـن آيه از بزرگترين انحراف بنى اسرائيل در طول تاريخ زندگيشان سخن مى گويد, و آن انـحـراف از اصل توحيد, به شرك و گوساله پرستى است ,نخست مى گويد: ((به خاطر بياوريد زمانى را كه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم ))(واذ واعدنا موسى اربعين ليلة ).هـنـگامى كه او از شما جدا شد, و ميعاد سى شبه او به چهل شب تمديدگرديد ((شما گوساله را بـعـد از او بـه عـنوان معبود انتخاب كرديد, در حالى كه با اين عمل , به خود ستم مى كرديد)) (ثم اتخذتم العجل من بعده وانـتم ظالمون ) ((9)) .(آيـه 52)ـ در ايـن آيـه خـداونـد مـى گويد: ((با اين گناه بزرگ باز شما را عفو كرديم شايد شكر نعمتهاى ما را بجا آوريد)) (ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون ).(آيـه 53)ـ در ادامـه آيه قبل مى فرمايد: ((به خاطر بياوريد هنگامى را كه به موسى كتاب و وسيله تـشـخـيـص حق از باطل بخشيديم , تا شما هدايت شويد)) (واذ آتيناموسى الكتاب والفرقان لعلكم تهتدون ).(آيـه 54)ـ سـپـس در زمـينه تعليم توبه از اين گناه مى گويد: ((به خاطر بياوريدهنگامى را كه مـوسـى بـه قـوم خـود گفت : اى جمعيت شما با انتخاب گوساله به خودستم كرديد)) (واذ قال موسى لقومه يا قوم انكم ظلمتم انـفسكم باتخاذكم العجل ).((اكنون كه چنين است توبه كنيد و به سوى آفريدگارتان باز گرديد)) (فتوبوآ الى بارئكم ) ((توبه شـمـا بـايد به اين گونه كه يكديگر را به قتل برسانيد))! (فاقتلواانـفسكم ) ((اين كار براى شما در پيشگاه خالقتان بهتر است )) (ذلكم خير لكم عندبارئكم ) ((و به دنبال اين ماجرا خداوند توبه شما را پذيرفت كه او تواب رحيم است )) (فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم ). ادامه مطلب قـرآن زنـده گـذاردن دختران و سر بريدن پسران بنى اسرائيل را عذاب مى خواند, و آزادى از اين شـكـنـجـه را نـعمت خويش مى شمارد گويا مى خواهدهشدار دهد كه انسانها بايست سعى كنند آزادى صحيح خويش را به هر قيمت كه هست به دست آورند و حفظ نمايند.چنانكه على (ع ) به اين مطلب در گفتار خود اشاره مى فرمايد: ((زنده بودن وزيردست بودن براى شما مرگ است , و مرگ براى شما در راه به دست آوردن آزادى زندگى است )).دنـياى امروز با گذشته اين فرق را دارد كه در آن زمان فرعون با استبدادمخصوص خود پسران و مـردان را از جـمعيت مخالفش مى گرفت , و دختران آنها راآزاد مى گذارد, ولى در دنياى امروز تحت عناوين ديگرى روح مردانگى در افرادكشته مى شود و دختران به اسارت شهوات افراد آلوده در مى آيند.(آيه 50).نجات از چنگال فرعونيان !. از آنـجـا كـه در آيـه قـبـل اشاره اجمالى به نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان شد, اين آيه در حـقيقت توضيحى بر چگونگى اين نجات است , مى گويد: ((به خاطربياوريد هنگامى را كه دريا را بـراى شـما شكافتيم )) (واذ فرقنابكم البحر) ((و شما رانجات داديم و فرعونيان را غرق كرديم در حالى كه تماشا مى كرديد)) (فانجيناكم واغرقنا آل فرعون وانـتم تنظرون ). مـاجراى غرق شدن فرعونيان در دريا و نجات بنى اسرائيل از چنگال آنها درسوره هاى متعددى از قـرآن آمـده اسـت , از جمله سوره اعراف , آيه136 ـ انفال ,آيه54 ـ اسرا, آيه103 ـ شعرا, آيه 63 و 66ـ زخرف , آيه 55 و دخان , آيه 17به بعد. [ دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:بردگى دختران در آن روز و امروز, ] [ 10:28 ] [ اکبر احمدی ]
[
علما و دانشمندان يهود قبل از بعثت محمد(ص ) مردم را به ايمان به وى دعوت مى كردند و بعضى از علماى يهود به بستگان خود كه اسلام آورده بودندتوصيه مى كردند به ايمان خويش باقى و ثابت بمانند ولى خودشان ايمان نمى آوردند, لذا قرآن آنها را بر اين كار مذمبيت ت كرده مى گويد: ((آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد ولى خودتان را فراموش مى نماييد)) (اتامرون الناس بالبروتنسون انـفسكم ) ((با اين كه كتاب آسمانى را مى خوانيد آيا هيچ فكر نمى كنيد))(وانـتم تتلون الكتاب افلا تعقلون ).عـلـماى يهود از اين مى ترسيدند كه اگر به رسالت پيامبراسلام (ص ) اعتراف كنند كاخ رياستشان فـرو ريـزد و عـوام يـهـود به آنها اعتنا نكنند لذا صفات پيامبراسلام (ص ) را كه در تورات آمده بود دگرگون جلوه دادند.اصـولا يك برنامه اساسى مخصوصا براى علما و مبلبيت غين و داعيان راه حق اين است كه بيش از سـخـن , مـردم را بـا عـمـل خـود تبليغ كنند همان گونه كه درحديث معروف از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((مردم را با عمل خود به نيكيهادعوت كنيد نه با زبان خود)).(آيه 45)ـ قرآن براى اين كه انسان بتواند بر اميال و خواسته هاى دل پيروزگردد و حب جاه و مقام را از سـر بـيـرون كـنـد در اين آيه چنين مى گويد: ((از صبر و نمازيارى جوييد)) و با استقامت و كـنترل خويشتن بر هوسهاى درونى پيروز شويد(واستعينوا بالصبر والصلوة ) سپس اضافه مى كند: ((اين كار جز براى خاشعان سنگين و گران است )) (وانها لكبيرة الا على الخاشعين ).(آيـه 46)ـ در ايـن آيـه خاشعان را چنين معرفى مى كند: ((همانها كه مى دانندپروردگار خود را مـلاقـات خـواهـنـد كرد و به سوى او باز مى گردند)) (الـذين يظنون انهم ملاقوا ربهم وانهم اليه راجعون ).1.((لقااللّه )) چيست ؟. تـعـبـير به ((لقااللّه )) در قرآن مجيد كرارا آمده است , و همه به معنى حضور درصحنه ((قيامت )) مـى باشد, بديهى است منظور از ((لقا)) و ملاقات خداوند ملاقات حسى , مانند ملاقات افراد بشر با يكديگر نيست , چه اين كه خداوند نه جسم است و نه رنگ و مكان دارد كه با چشم ظاهر ديده شود, بـلـكـه منظور يا مشاهده آثارقدرت او در صحنه قيامت و پاداشها و كيفرها و نعمتها و عذابهاى او است يا به معنى يك نوع شهود باطنى و قلبى است , زيرا انسان گاه به جايى مى رسد كه گويى خدا را بـا چـشـم دل در برابر خود مشاهده مى كند, بطورى كه هيچ گونه شك وترديدى براى او باقى نمى ماند. ادامه مطلب [ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:به ديگران توصيه مى كنيد اما خودتان چرا؟!, , ] [ 16:48 ] [ اکبر احمدی ]
[
((اسـرائيـل )) يـكـى از نـامـهاى يعقوب , پدر يوسف مى باشد, در علت نامگذارى يعقوب به اين نام مورخان غيرمسلمان مطالبى گفته اند كه با خرافات آميخته است .چـنـانـكـه ((قـامـوس كتاب مقدس )) مى نويسد: ((اسرائيل به معنى كسى است كه بر خدا مظفر گـشـت ))! وى اضـافـه مى كند كه ((اين كلمه لقب يعقوب بن اسحاق است كه در هنگام مصارعه (كشتى گرفتن ) با فرشته خدا به آن ملقب گرديد))!.ولـى دانـشـمـنـدان مـا مانند مفسر معروف , ((طبرسى )) در ((مجمع البيان )) در اين باره چنين مـى نـويسد: ((اسرائيل همان يعقوب فرزند اسحاق پسر ابراهيم (ع ) است ))او مى گويد, ((اسر)) به معنى (عبد) و ((ئيل )) به معنى (اللّه ) است , و اين كلمه مجموعامعنى ((عبداللّه )) را مى بخشد. ادامه مطلب [ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:چرا يهوديان را بنى اسرائيل مى گويند؟, , ] [ 16:44 ] [ اکبر احمدی ]
[
در پـاسـخ ايـن پـرسش بايد توجه داشت كه بهشت موعود نيكان و پاكان نبودبلكه يكى از باغهاى پرنعمت و روح افزاى يكى از مناطق سرسبز زمين بوده است .زيـرا: بـهـشـت مـوعود قيامت , نعمت جاودانى است كه در آيات بسيارى ازقرآن به اين جاودانگى بودنش اشاره شده , و بيرون رفتن از آن ممكن نيست و دوم اين كه ابليس آلوده و بى ايمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود.سـوم اين كه در رواياتى كه از طرق اهل بيت (ع ) به ما رسيده اين موضوع صريحا آمده است يكى از راويـان حـديـث مى گويد از امام صادق (ع ) راجع به بهشت آدم پرسيدم امام (ع ) در جواب فرمود: ((باغى از باغهاى دنيا بود كه خورشيد و ماه برآن مى تابيد, و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بيرون رانده نمى شد)).ـ.خدا چرا شيطان را آفريد؟. بـسـيـارى مـى پـرسـنـد شيطان كه موجود اغواگرى است اصلا چرا آفريده شد وفلسفه وجود او چـيست ؟ در پاسخ مى گوئيم : خداوند شيطان را, شيطان نيافريد, به اين دليل كه سالها همنشين فـرشـتـگان و برفطرت پاك بود, ولى بعد از آزادى خودسؤ استفاده كرد و بناى طغيان و سركشى گذارد.دوم اينكه : از نظر سازمان آفرينش وجود شيطان براى افراد با ايمان وآنها كه مى خواهند راه حق را بپويند زيانبخش نيست بلكه وسيله پيشرفت و تكامل آنهااست , چه اينكه پيشرفت و ترقى و تكامل , همواره درميان تضادها صورت مى گيرد. ادامه مطلب
آدم بـه لـطـف پـروردگار داراى استعداد فوق العاده اى براى درك حقايق هستى بود خداوند اين استعداد او را به فعليت رسانيد و به گفته قرآن ((به آدم همه اسما(حقايق و اسرار عالم هستى ) را تعليم داد)) (و علم آدم الا سما كلها).البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى , افتخار بزرگى براى آدم بود.در حـديـثـى داريـم كـه از امام صادق (ع ) پيرامون اين آيه سؤال كردند, فرمود:((منظور زمينها, كوهها, دره ها و بستر رودخانه ها (و خلاصه تمامى موجودات )مى باشد, سپس امام (ع ) به فرشى كه زير پايش گسترده بود نظرى افكند فرمود: حتى اين فرش هم از امورى بوده كه خدا به آدم تعليم داد))!.هـمچنين استعداد نام گذارى اشيا را به او ارزانى داشت تا بتواند اشيا رانام گذارى كند ودر مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند واين خود نعمتى است بزرگ !.((سـپـس خداوند به فرشتگان فرمود: اگر راست مى گوئيد اسما اشيا وموجوداتى را كه مشاهده مى كنيد و اسرار و چگونگى آنها را شرح دهيد)) (ثم عرضهم على الملائكة فقال انـبئونى باسما هؤلا ان كنتم صادقين ).(آيـه 32) ـ ولى فرشتگان كه داراى چنان احاطه علمى نبودند در برابر اين آزمايش فرو ماندند لذا در پـاسـخ ((گـفـتند: خداوندا! منزهى تو, جز آنچه به ما تعليم داده اى چيزى نمى دانيم ))! (قالوا سبحانك لاعلم لنا الا ما علمتنا).((تو خود عالم و حكيمى )) (انك انت العليم الحكيم ).(آيـه 33) ـ در ايـنجا نوبت به آدم رسيد كه در حضور فرشتگان اسماموجودات و اسرار آنها را شرح دهـد ((خـداوند فرمود: اى آدم فرشتگان را از اسما واسرار اين موجودات با خبركن ))! (قال يا آدم انـبئهم باسمائهم ).((هـنـگـامـى كـه آدم آنها را از اين اسما آگاه ساخت خداوند فرمود: به شمانگفتم كه من از غيب آسمانها و زمين آگاهم , و آنچه را كه شما آشكار يا پنهان مى كنيد مى دانم )) (فلما انباهم باسمائهم قال الم اقل لكم انى اعلم غيب السموات والا رض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون ).در ايـنـجـا فـرشتگان در برابر معلومات وسيع و دانش فراوان اين انسان سرتسليم فرود آوردند, و برآنها آشكار شد كه لايق خلافت زمين تنها او است !. ادامه مطلب [ شنبه 12 فروردين 1391برچسب:فرشتگان در بوته آزمايش , ] [ 9:33 ] [ اکبر احمدی ]
[
در اينكه مقصود از آسمانهاى هفتگانه چيست ؟ آنچه صحيحتر به نظرمى رسد, اين است كه مقصود هـمان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است وازآيات قرآن چنين استفاده مى شود كه تمام كرات و ثـوابـت و سـياراتى را كه ما مى بينيم همه جز آسمان اول است , و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسـتـرس ديـد مـا وابـزارهاى علمى امروز ما بيرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسـمـان تـشكيل مى دهند شاهد اين سخن اينكه , قرآن مى گويد: ((ما آسمان پائين را باچراغهاى ستارگان زينت داديم )) (فصلت :12).امـا ايـنكه گفتيم شش آسمان ديگر براى ما مجهول است و ممكن است علوم از روى آن در آينده پرده بردارد, به اين دليل است كه علوم ناقص بشر به هر نسبت كه پيش مى رود از عجائب آفرينش تازه هائى را به دست مى آورد.( آيه 30).انسان نماينده خدا در زمين !. در آيـات گـذشته خوانديم كه خدا همه مواهب زمين را براى انسان آفريده است و در اين سلسله آيات كه از آيه30 شروع و به آيه 39 پايان مى يابد سه مطلب اساسى مطرح شده است :. 1ـ خبر دادن پروردگار به فرشتگان راجع به خلافت و سرپرستى انسان درزمين . 2ـ دستور خضوع و تعظيم فرشتگان در برابر نخستين انسان . 3ـ تـشـريـح وضـع آدم و زندگى او در بهشت و حوادثى كه منجر به خروج او ازبهشت گرديد و سپس توبه آدم , و زندگى او و فرزندانش در زمين . اين آيه از نخستين مرحله سخن مى گويد, خواست خداوند چنين بود كه درروى زمين موجودى بـيـافـريـنـد كـه نماينده او باشد, صفاتش پرتوى از صفات پروردگار, و مقام و شخصيتش برتر از فرشتگان .لـذا نـخست مى گويد: ((بخاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد)) (و اذقـال ربك للملائكة انى جاعل فى الا رض خليفة ).((خـليفه )) به معنى جانشين است , ـ همانگونه كه بسيارى از محققان پذيرفته اندـ منظور خلافت الـهـى و نـمايندگى خدا در زمين است , زيرا سؤالى كه بعداز اين فرشتگان مى كنند و مى گويند نـسـل آدم ممكن است مبد فساد و خونريزى شود و ما تسبيح و تقديس تومى كنيم متناسب همين معنى است , چرا كه نمايندگى خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست . ادامه مطلب [ شنبه 12 فروردين 1391برچسب:آسمانهاى هفت گانه , ] [ 9:28 ] [ اکبر احمدی ]
[
قـرآن دلائلـى را كـه در گذشته (آيه 21 و 22 همين سوره ) در زمينه شناخت خدا ذكر كرده بود تـكميل مى كند و در اينجا براى اثبات وجود خدا از نقطه اى شروع كرده كه براى احدى جاى انكار بـاقـى نـمـى گذارد و آن مساله پيچيده حيات و زندگى است نخست مى گويد: ((چگونه خدا را انـكـار مـى كـنـيد در حالى كه اجسام بى روحى بوديد و او شمارا زنده كرد و لباس حيات بر تنتان پوشانيد)) (كيف تكفرون باللّه وكنتم امواتا فاحياكم ).قرآن به همه ما يادآورى مى كند كه قبل از اين شما مانند سنگها و چوبها وموجودات بى جان مرده بـوديـد, و نـسـيـم حـيـات اصلا در كوى شما نوزيده بود ولى اكنون داراى نعمت حيات و هستى مـى بـاشـيـد, اعـضـا و دستگاههاى مختلف ,حواس و ادراك به شما داده شده , و اين مساله آنقدر اسرارآميز است كه افكارميليونها دانشمند و كوششهايشان تاكنون از درك آن عاجز مانده !.آيـا هـيـچ كـس مـى تـواند چنين امر فوق العاده دقيق و ظريف را كه نيازمند به يك علم و قدرت فـوق الـعـاده اسـت بـه طـبيعت بى شعور كه خود فاقد حيات بوده است نسبت دهد! اينجاست كه مـى گوئيم پديده حيات در جهان طبيعت بزرگترين سنداثبات وجود خدا است , پس از يادآورى ايـن نـعـمت , دليل آشكار ديگرى را يادآورمى شود و آن مساله ((مرگ )) است مى گويد: ((سپس خداوند شما را مى ميراند)) (ثم يميتكم ).آرى آفريننده حيات همان آفريننده مرگ است , چنانكه در آيه 2 سوره ملك مى خوانيم : ((او خدائى است كه حيات و مرگ را آفريده كه شما را در ميدان حسن عمل بيازمايد)). ادامه مطلب [ شنبه 12 فروردين 1391برچسب:نعمت اسرار آميز حيات , ] [ 9:25 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |