مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

پاسخ :

در خصوص نوروز و نكو داشت آن در اسلام، روايات مختلف موجود می باشد. هر چند بيشتر روايات دلالت بر اين دارند كه اسلام آن را به عنوان روزي مهم، مورد تأييد قرار داده است. در روايتي که مُعلّي بن خنيس از امام صادق(ع) روايت كرده، حضرت بزرگداشت اين روز را به خاطر وقايعي مي‌داند كه در اين روز اتفاق افتاده است.[1] ابن فهد حلي مي‌نويسد:«روز نوروز روزي جليل القدر است... به اين روز عباداتي تعلق دارد كه مطلوب شارع است».[2]علامه مجلسي پس از نقل روايات فراواني در خصوص نوروز و اهميت اين روز، در روايتي مخالف با روايات سابق مي‌نويسد: امام موسي بن جعفر(ع) خطاب به منصور دوانيقي فرمودند:«من روايات رسول خدا(ص) را جستجو كرده‌ام اما براي اين عيد روايتي نيافتم. اين روز سنت ايرانيان است كه اسلام آن را محو كرده است و پناه بر خدا كه ما بخواهيم آن را احيا كنيم».[3]علامه مجلسي سپس مي‌نويسد:«اخبار معلي بن خنيس از جهت سند قوي‌تر از اين روايت هستند و بين اصحاب شهرت بيشتري دارند».در تعالیم اسلام نکته‌اى وجود دارد که خوب است به آن توجّه کنیم. اسلام با سنّت‌هایى که از قبل از اسلام باقى مانده است، دو نوع رفتار مى‌کند. اوّلاً بعضى سنّت‌هاى غلط را به‌کلّى از بین مى‌برد و نابود مى‌کند؛ چون سنّت‌هاى درستى نیست. مثل این‌که عرب‌ها قبل از اسلام، دختران خودشان را نگه نمى‌داشتند، یا بیشترِ ملت‌هاى غیرمسلمان، جنس زن را تحقیر و اهانت مى‌کردند! اسلام این سنّت را به‌کلّى از بین برد؛ چون به‌کلّى غلط بود.
ثانیاً اسلام بعضى از سنّت‌ها را از بین نبرده است. کالبد سنّت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض کرده است؛ مثل بسیارى از اعمال و مراسم حج. این طوافى را که ملاحظه مى‌کنید، قبل از اسلام هم بود؛ منتها محتواى طواف، محتواى شرک بود! اسلام آمد و این عمل را از محتواى شرک آلود، خالى و از محتواى توحید پُر کرد. طواف در آن زمان، مظهر گرایش انسان به آلهه و اربابِ ادّعایى و پندارى بود؛ آن را تغییر داد و مظهر ارادت انسان به مرکز عالم وجود - یعنى حضرت حق متعال و وجود مقدّس پروردگار - قرار داد. ظاهر را نگه داشت و باطن را عوض کرد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:نظر شيعه نسبت به عيد نوروز چيست ؟, ] [ 7:31 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد

صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد

خرامان ساقي مه رو به ايثار عقار آمد

صفا آمد، صفا آمد که سنگ و ريگ روشن شد

شفا آمد شفا آمد شفاي هر نزار آمد

حبيب آمد حبيب آمد به دلداري مشتاقان

طبيب آمد طبيب آمد طبيب هوشيار آمد

سماع آمد سماع آمد سماع بي صداع آمد

وصال آمد وصال آمد وصال پايدار آمد

ربيع آمد ربيع آمد ربيع بس بديع آمد

شقايق ها و ريحان ها و لاله خوش عذار آمد

کسي آمد کسي آمد که ناکس زوکسي گردد

مهي آمد مهي آمد که دفع هر غبار آمد

دلي آمد دلي آمد که دلها را بخنداند

مي اي آمد مي اي آمد که دفع هر خمار آمد

کفي آمد کفي آمد که دريا دُرّ ازو يابد

شهي آمد شهي آمد که جان هر ديار آمد

کجا آمد کجا آمد کزينجا خود نرفته است او

وليکن چشم گه آگاه و گه بي اعتبار آمد

ببندم چشم و گويم شد، گشايم گويم او آمد

و او در خواب و بيداري قرين و يار غار آمد

کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آمد

رها کن حرف بشمرده که حرف بي شمار آمد

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد, ] [ 8:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

مفاتیح‌ الجنان شیخ قمی ، روایتی از معلی بن خنیس را درباره نوروز ذکر کرده است که اعمال این روز و دعای مربوط به آن را همراه دارد . در بحار الانوار مجلسی روایات معلی بن خنیس را به تفصیل آورده است . در آن روایات به فضیلت و برتری این روز نسبت به سایر ایام بسیار پرداخته است و یکی از روایات مفصل معلی بن خنیس ، نوروز را این گونه تجلیل کرده است :نوروز روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت ، روزی است که جبرئیل بر نبی (ع) نازل شد ، روزی است که رسول اکرم (ص) علی (ع) را بر دوش کشید تا بت‌ های قریش را از بالای کعبه رمی کند ، روزی است که نبی (ع) به وادی جن رفت و از ایشان بیعت گرفت ، روزی است که برای علی (ع) از مردم بیعت گرفت ( غدیر خم ) ، روزی است که قائم آل محمد (عج) ظهور خواهد کرد و روزی است که امام عصر (عج) بر دجال پیروز خواهد شد . و اما روایت خنیس به نقل از امام صادق (ع) در مفاتیح الجنان اینچنین است : فرمود : " چون نوروز شود ، غسل کن و پاکیزه ‌ترین جامه ‌های خود را بپوش و به بهترین بوی ‌های خوش خود را معطر گردان . پس چون از نماز های پیشین و پسین و نافله ‌های آن فارغ شدی ، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر دو رکعت به یک سلام و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر ( انا انزلناه ) و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت سوم بعد از حمد ، ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شکر برو و این دعا را بخوان : اللهم صل علی ... و بسیار بگو یا ذالجلال و الاکرام . " ‏همان‌ طور که مشاهده می‌ شود ، این روز نیز چون اعیاد اسلامی با غسل کردن ، پوشیدن جامه نو و معطر گردیدن به بوی‌ های خوش و روزه داشتن آغاز می شود ، ضمن آنکه نمازی مشابه نماز های سایر اعیاد اسلامی دارد .


ادامه مطلب
[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:عید نوروز و آداب آن , ] [ 8:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

1- سَلَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُم فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ ( سوره رعد آیه 24 )
 
2- سَلَمٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ ( سوره یس آیه 58 )
 
3- سَلَمٌ عَلَی إِبْرَهِیمَ ( سوره صافات آیه 109 )
 
4- سَلَمٌ عَلَی مُوسَی وَ هَرُونَ ( سوره صافات آیه 120 )
 
5- سَلَمٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ ( سوره صافات آیه 130 )
 
6- سَلَمٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ ( سوره صافات آیه 181 )
 
7- سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ ( سوره قدر آیه 5 ) 

هفت سین باستانی : سیب سرخ ، سنجد ، سماق ، سرکه ، سمنو ، سبزه ، سیر

 

هفت سین رزمندگان در زمان جنگ : سرنیزه ، سیم خاردار ، سنگر ، سیم چین ، سنبه ، سجاده ، سینه خشاب

 

هفت سین روستایی : سبزه ، سنبلاتیو ، سه پایه ، سبد ، سیل بند ، سبو ، سبوس

 

هفت سین رایانه ای : سرور ، سی پی یو ، سیستم ، سوکت ، سی دی رام ، سی دی رایتر ، سیم

 

هفت سین بدن : سر ، سیاهرگ ، سرخرگ ، سر انگشت ، سنگ کلیه ، سینه ، ساق

 

هفت سین حیوانات : سگ ، سوسمار ، سنجاقک ، سنجاب ، سوسک ، سار ، سمور 

 

هفت سین مورد علاقه خانم ها : سبزه ، سکه ، سرمه ، سفیداب ، سرخ آب ، سفره ، سوزن

 

هفت سین آقایان : سیادت ، سربازی ، سرمایه ، ساعت ، سفر ، سپر ، سمند  

 

هفت سین حافظ :

1- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

 

2- سحرم دولت بیدار به بالین آمد

گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

 

3- سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند

همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

 

4- سلامی چو بوی خوش آشنایی

بر آن مردم دیده روشنایی

 

5- ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود

این بحث با ثلاثه غساله میرود

 

6- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

کار چراغ خلوتیان باز درگرفت

 

7- سالها پیروی مذهب رندان کردم

تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم


ادامه مطلب
[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:هفت سین آیه های قرآن , ] [ 8:27 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اجازه بدهيد قبل از آن كه درباره خدا، كه آفريننده همه چيز است سخن بگوييم، اندكى درباره برخى از مخلوقات الهى صحبت كنيم.
1.
شما با جاذبه زمين آشنا هستيد و به خوبى مى‌دانيد كه اگر جسمى را از بلندى رها كنيم به زمين سقوط مى‌كند، ولى ذات و حقيقت نيروى جاذبه چيست؟ اين سؤالى است كه دانشمندان نيز نتوانسته‌اند به آن پاسخ دقيقى بدهند. پس ما ازروى آثار نيروى جاذبه مى‌توانيم به وجود نيروى جاذبه اطمينان پيدا كنيم، ولى حقيقت آن را نمى‌توانيم درك كنيم.
2
ـ ما از روشن شدن لامپ چراغ، پى مى‌بريم كه در سيم برق، نيروى الكتريسته وجود دارد، ولى حقيقت نيروى الكتريسته چيست؟ ما نمى‌توانيم ذات و حقيقت آن را درك كنيم. تنها با ديدن آثارش، مانند روشن شدن لامپ آن، پى مى‌بريم كه در جايى نيروى الكتريسته وجود دارد.
اين مثال‌ها را برايت نوشتم تا توجه شما را به اين نكته مهم جلب كنم، كه چون ما انسان‌ها محدود و كم ظرفيت هستيم، نمى‌توانيم ذات خدا را بشناسيم، بلكه تنها از راه مخلوقات مى‌توانيم به وجود داشتن خداوند يقين پيدا كنيم; از آفرينش جهان پى به وجود آفريننده مى‌بريم. از اين كه ما علم داريم مى‌فهميم كه خداوند عالم بوده كه به ما داده و از اين كه ما قدرت و توان داريم، مى‌فهميم كه خداوند قادر و توانا است.[3]
پس ما ذات خداوند را درك نمى‌كنيم، ولى به وجود داشتن خداوند و اين كه داراى صفت‌هاى علم، قدرت، حيات و... است يقين داريم و مطمئن هستيم كه هرجا كه باشيم او با ماست(محمد،آيه 35 / حديد،آيه 4) به همه كارهاى ما آگاهى دارد،(هود،5 / بقره،آيه 235) نسبت به ما از همه [حتى از پدر و مادرمان] مهربان‌تر است و...(يوسف،آيه 64)


ادامه مطلب
[ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:خدا چيست؟, ] [ 9:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اگر كسى نقاشى كشيده باشد و به نظر شما نقاشى او زيبا نباشد آيا مى‌تواند شما را مجبور كند كه نقاشى او را زيبا ببينيد؟ ممكن است او شما را مجبور كند، تا بگوييد آن اثر زيباست، ولى نظر قلبى و واقعى شما با زور و اجبار عوض نمى‌شود. چنان‌كه اگر كسى را دوست نداشته باشيد آيا مى‌تواند شما را آن قدر بزند تا او را واقعاً دوست داشته باشيد؟ جواب روشن است. چيزهايى كه به نظر و عقيده افراد بستگى دارد مانند زيبايى، زشتى، دوستى، دشمنى و... از چيزهايى است كه با زور نمى‌توان آن را به كسى تحميل كرد.
دين و خداشناسى نيز همين طور است. اگر كسى وجود داشتن خداوند برايش ثابت نشده نمى‌توان او را آن قدركتك زد،تا برايش ثابت شود و يقين كند كه خداوند وجود دارد. چنان‌كه اگر كسى فكر كند در روى زمين سه خدا وجود دارد نمى‌توان با زور به اوثابت كرد كه خدا يگانه است، بلكه بايد با دليل‌هاى عقلى، نظر او را اصلاح كرد.
اين كه مى‌گويند در دين اجبار نيست، ترجمه آيه: (لا اكراه فى الدين...) است و معناى آن اين است كه دين از امور اعتقادى بوده و بايد با دليل و عقل ثابت شود.[1] براى آگاهى بيشتر، مطالعه كتاب آزادى از ديدگاه علامه طباطبايى، نوشته عليرضا خراباتى‌منش، مناسب است.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:اين كه مى‌گويند: در دين اجبارى نيست يعنى چه؟, ] [ 9:15 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آفرين بر تو و پرسش خوبت. اينكه نوشته‌ايد «خداوند دين اسلام را براى ما پذيرفت» مطلب جالب توجه و درستى است كه در قرآن هم آمده است. آيه‌اى كه اين مطلب در آن آمده آيه «اكمال» نام دارد حالا اول آيه را با هم مى‌خوانيم آن گاه به سؤال شما پاسخ مى‌دهم:(اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم واَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى ورَضيتُ لَكُمُ الاِسلـمَ دينـًا...); امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين [جاودان] شما پذيرفتم...‌. (مائده،آيه 3)اما پاسخ: در جواب قبلى نوشتم كه دين اسلام كامل‌ترين دين است. به نظر شما خداى مهربان بهتر بود دين كامل را براى ما برگزيند يا دين ناقص را؟! اگر از شما بپرسند دوست دارى به باغى بروى كه درختان سرسبز ميوه‌دار كه ميوه‌هاى آبدار و فراوان  دارد يا باغى كه چند درخت نيمه خشكيده و كم بار دارد كدام يك را انتخاب مى‌كنيد؟ آيين اسلام مانند همان باغ پرميوه است، با درختان سرسبز: درختانى كه ريشه در زمين دارد و شاخه هايشان سر به فلك كشيده و تا آسمان رفته است و با اذن و اجازه خداوند، هميشه ميوه مى‌دهد.(ابراهيم،آيه 25)راستى آيا مى‌دانيد دين اسلام با چه چيز كامل مى‌شود؟ آرى با ولايت و امامت. پس اگر كسى ولايت امامان را نپذيرد، اسلام او نيز كامل نخواهد بود; چنان‌كه چنين كسى قرآن را نيز به درستى نشناخته است.
با نور عترت بايدت قرآن‌شناسى***اين راه حق باشد سوى دنياى قرآن
بى‌نور اهل البيت اگر قرآن بخوانى***سرگشته مى‌مانى تو، در صحراى قرآن
قرآن و عترت گر جدا گردند از هم***اى واى من اى واى تو اى واى قرآن
باشد اميد هر مسلمان آن كه بيند***در نامه اعمال خود امضاى قرآن
براى آگاهى بيشتر مى‌توانيد كتاب درسهايى از قرآن; توحيد، عدل، نبوت و امامت، نوشته حجة‌الاسلام والمسلمين قرائتى را مطالعه كنيد.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:چرا خداوند بين اين همه دين, اسلام را براى ما پذيرفت؟, ] [ 9:11 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

مگر نه اين است كه خداوند سرنوشت كارهاى انسان و كارهايى را كه در آينده انجام مى‌دهد ـ حتى قبل ازتولد ـ مى‌داند، پس چرا خداوند انسان‌ها را آزمايش مى‌كند؟

اين كه خدا ما را امتحان مى‌كند براى اين نيست كه چيزى بر علم او افزوده شود. فايده امتحانات الهى به خود ما برمى‌گردد نه خدا، امتحانات الهى فايده‌هاى زيادى براى ما دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‌كنم:
1
ـ زمينه‌سازى براى پيش‌رفت انسان ونزديك‌تر شدن بنده به خدا (امتحان تقويتى): براى توضيح بيشتر، يادى از دوران نوجوانى خودم مى‌كنم: وقتى ما درس مى‌خوانديم ـ شايد حالا هم همين طور باشد ـ معلم يكى دو بار در هفته، اعلام مى‌كرد فلان روز «امتحان» مى‌گيرم. اسم اين امتحان‌ها «امتحان قوّه» بود; يعنى براى تقويت بنيه علمى ما معلم امتحان مى‌گرفت، چون ما مجبور مى‌شديم براى امتحان بيشتر درس بخوانيم امتحانات ما نتيجه‌اى براى معلم نداشت و همه نتيجه به خودمان برمى‌گشت. معلم فايده‌اى نمى‌برد، ولى ما فايده‌هاى زيادى مى‌برديم. معلم مهربان و دل‌سوز ما مى‌دانست كه بهترين راه پيش رفت ما امتحان است. پس به اين منظور از ما «امتحان قوّه» مى‌گرفت و «امتحان» اهميت داشت و نه «نتيجه امتحان».
بسيارى از امتحانات الهى هم براى تقويت ما است. خداوند مهربان مى‌داند كه ما با امتحان پيش رفت مى‌كنيم، به خداوند نزديك‌تر مى‌شويم، گناهان ما آمرزيده مى‌شود و...‌. به اين خاطر خداوند ما را آزمايش مى‌كند.
خدا مى‌فرمايد: «و شما را به چيزى [از قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در دارايى‌ها و جان‌ها و محصولات امتحان مى‌كنيم و به صابران بشارت ده و نيز فرموده است: (اَلَّذينَ اِذا اَصـبَتهُم مُصيبَةٌ قالوا اِنّا لِلّهِ واِنّا اِلَيهِ رجِعون...); افرادى كه اگر به آنها مصيبتى برسد مى‌گويند: همه از خداييم و همگى به سوى او باز مى‌گرديم درود خداوند و رحمت الهى بر آنان باد و آنان، رستگارانند. (بقره، آيه 155)
خدا مى‌داند كه اگر يكى از فرزندان آقاى الف از دنيا برود آقاى الف صبر مى‌كند و به خاطر صبر كردن، درجه‌اش بالا مى‌رود. لذا او را با از دست دادن فرزند، امتحان مى‌كند. شايد بپرسيد چرا خدا بدون امتحان كردن درجه او را بالا نمى‌برد؟ پاسخ اين است كه - چنان كه پيش از اين برايتان نوشتم - خدا براى هر چيز علتى قرار داده و تا علت نباشد نتيجه حاصل نمى‌شود. خدا براى هر مسير جاده و راهى قرار داده و از بى‌راهه نمى‌توان به مقصد رسيد و يكى از راه‌هاى دريافت رحمت الهى، صبر در برابر مشكلات است.
2.
روشن شدن وضعيت راستگويان و دروغ گويان براى خودشان و ديگران: فرض كنيد خداوند هيچ كس را آزمايش نكند و مثلا بدون اين كه برادر «الف» و «ب» به دنيا بيايند، در قيامت از بين اين دو برادر، «الف» را مستقيماً به بهشت بفرستد و «ب» را با سر در جهنم فرو برد . آيا برادر «ب» حق ندارد بگويد خدايا مگر فرق من با برادرم چه بود كه او بهشتى شد و من جهنمى؟ اگر خدا بگويد: من علم داشتم كه اگرتوبه دنيا مى‌آمدى گناه‌كار مى‌شدى و به خاطر گناهانت به جهنم مى‌رفتى. آيا اين پاسخ براى برادر «ب» و همه افرادى كه آن را مى‌شنوند. قانع كننده است؟ آيا آقاى «ب» به دروغ ادعا نمى‌كند كه اگر او هم به دنيا مى‌آمد از نيكوكاران مى‌شد؟!


[1]. الميزان، ج 11، ص 35 ـ 380.


ادامه مطلب
[ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:خداوند انسان‌ها را آزمايش مى‌كند؟, ] [ 17:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

خداوند در قرآن فرموده است: «هركس را كه خدا بخواهد هدايت مى‌كند» پس اگر خدا نخواهد شخص هدايت‌نخواهد شد و تلاش‌هاى انسان بيهوده است.

دو دانش‌آموز را در نظر بگير كه زير نظر معلمى دل‌سوز و مهربان تحصيل خود را آغاز مى‌كنند. معلم درس‌هاى اوليه را براى هر دو نفر تدريس مى‌كند. دانش‌آموز «الف» درس‌ها را خوب مى‌خواند و تكاليف خودش را خوب انجام مى‌دهد، پس شايستگى اين را پيدا مى‌كند كه معلم درس بعدى را به او ياد بدهد و در واقع به خاطر شايستگى كه دارد معلم او را به درس بعدى يا كلاس بالاتر هدايت مى‌كند، ولى دانش‌آموز «ب» نه تنها درس‌هايش را خوب نمى‌خواند، بلكه دفترهايش را هم پاره مى‌كند، معلم را مسخره مى‌كند و...‌. چنين دانش آموزى را معلم مهربان رهايش مى‌كند، تا در گمراهى و جهل و بى‌سوادى بماند و اين باقى ماندن او در جهل و نادانى نتيجه كوشش نكردن دانش‌آموز «ب» است وربطى به معلم ندارد.
خداوند مهربان نيز ما انسان‌ها را آفريده و پيامبران را براى تعليم و ياد دادن راه درست و پاك شدن ما فرستاده است. در اين ميان برخى انسان‌ها، تعليمات پيامبران را به خوبى ياد مى‌گيرند، خداوند نيز به آنها كمك مى‌كند، تا در راه هدايت ثابت قدم باشند يا به درجات بالاتر هدايت راه يابند و به خداوند نزديك شوند، ولى انسان‌هايى كه با اختيار خودشان از راه راست منحرف مى‌شوند، خداوند آنها را رها مى‌كند تا در جهل و گمراهى باقى بمانند و هر روز بيشتر از روز قبل در باتلاق نادانى و گمراهى فرو روند. از آن چه نوشتم متوجه شديد كه هدايت خدا داراى چند مرتبه و درجه است.
مراتب اوليه هدايت، شامل همه انسان‌ها مى‌شود. اين‌كه خدا عقل داده كه خوب و بد را بفهمند و پيامبران را فرستاده تا مردم را راهنمايى كنند، از مراحل اوليه هدايت است. ولى هدايت‌هاى ويژه خدا و عنايت‌هاى مخصوص پروردگار شامل حال كسانى مى‌شود كه در راه خدا قدم برمى دارند. پس معناى آياتى مانند: (الله يهدى من يشاء); خداوند هر كه را اراده كرده هدايت مى‌كند. (بقره، آيه 213) اين است كه اراده الهى بر اين تعلق گرفته است كه: خداوند بر هدايت مؤمنان بيفزايد و آنان را مشمول عنايت ويژه خودش كند; چنان كه در قرآن مى‌فرمايد: خداوند بر هدايت هدايت يافتگان مى‌افزايد.(مريم، آيه 76)


ادامه مطلب
[ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:خداوند در قرآن فرموده است: «هركس را كه خدا بخواهد هدايت مى‌كند» پس , ] [ 17:21 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قضا و قدر چيست؟

1ـ معناى قضا: آيا تاكنون اسم قاضى را شنيده‌ايد؟ مثلا مى‌گويند فلانى قاضى دادگسترى است. آيا مى‌دانيد كار قاضى چيست و چرا به او قاضى مى‌گويند؟ كار قاضى اين است كه وقتى بين دو نفر مشكل يا دعوايى پيش مى‌آيد به او مراجعه مى‌كنند و او حق را به يك طرف، كه حق با اوست مى‌دهد و دعوا را خاتمه مى‌بخشد. پس چون قاضى دعوا را «فيصله مى‌بخشد»، «تمام مى‌كند» و خاتمه مى‌بخشد به او قاضى مى‌گويند.با اين مثال كه متوجه شديد كه معناى قضا: «فيصله بخشيدن به كار» و «تمام كردن» مى‌باشد. حال وقتى مى‌گويند قضاى الهى بر چيزى تعلق گرفته، به اين معنا است: كه خداوند اين گونه حكم كرده كه آن چيز با علت‌هاى خودش به گونه‌اى خاص ايجاد شود و حتمى شود; مثلا قضا و قدر الهى بر اين تعلق گرفته كه اگر كسى به آتش دست بزند دست او بسوزد، اگر كسى خودش را از بلندى پرتاب كند، صدمه ببيند، «آسمان‌هاى هفت گانه در دو روز (دو دوره) خلق شوند» و اما وقتى مى‌گويند قضاى الهى بر اين تعلق گرفته كه جز او را پرستش نكنيد، يعنى حكم و دستور خداوند بر اين تعلق گرفته است.2ـ معناى  قدر: قَدْر به معناى تقدير كردن و اندازه گرفتن است وقتى مى‌گويند قدر الهى، يعنى خداوند قدر و اندازه هر چيز را مشخص كرده است; مثلا خداوند مشخص كرده است و قدر الهى بر اين تعلق گرفته كه سال 365 روز باشد. در حوادثى هم كه اتفاق مى‌افتد قدر الهى بر اين تعلق گرفته است كه اگر علت‌ها فراهم شود، نتيجه مورد نظر هم به دست آيد; مثلا اگر كسى بيمار شود و دارويى كه براى همان بيمارى وجود دارد مصرف كند و خوب شود، خوب شدن شخص مطابق قضا و قدر الهى است، چون خداوند اين گونه تقدير كرده است كه خوردن دارو موجب بهبودى شود. حال اگر مريض دارو مصرف نكرد و بيماريش شديدتر شد باز هم مطابق قضا و قدر الهى است.


ادامه مطلب
[ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:قضا و قدر, ] [ 17:18 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 103 104 105 106 107 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب