مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

اقسام هدايت و ضلالت

مسافرى آدرسى را در دست دارد، به شما مى رسد و سؤال مى كند، شما براى نشان دادن مقصد او دو راه در پيش داريد:

نخست اين كه همراه او برويد و نيكوكارى را به مرحله كمال و تمام برسانيد و تا مقصد او را همراهى كنيد سپس خداحافظى كرده برگرديد.

دوم اين كه با اشاره دست، و دادن نشانه هاى مختلف او را به سوى مقصدش رهنمون شويد.

مسلماً در هر دو صورت شما او را «هدايت» به مقصود كرده ايد، ولى ميان اين دو فرق است، دومى تنها «ارائه طريق» است، و اولى «ايصال به مطلوب» يعنى رساندن به مقصد. در قرآن مجيد و در اخبار اسلامى هدايت به هر دو معنى آمده است.

از سوى ديگر گاه هدايت تنها جنبه «تشريعى» دارد يعنى از طريق قوانين و دستورات صورت مى گيرد و گاه جنبه «تكوينى» دارد يعنى از طريق دستگاه هاى آفرينش همانند هدايتِ نطفه به سوى يك انسان كامل، و اين هر دو معنى نيز در قرآن و اخبار آمده، با روشن شدن اقسام هدايت (و طبعاً نقطه مقابل آنها، ضلالت) به اصل مطلب باز مى گرديم.

در آيات بسيارى مى خوانيم كه هدايت و ضلالت كار خداست; بدون شك «ارائه طريق» از سوى خدا صورت مى گيرد، چرا كه او پيامبران را فرستاده و كتب آسمانى نازل كرده تا راه را به انسان ها نشان دهند.

امّا «رسانيدن به مقصد» به صورت اجبارى مسلماً با اصل آزادى اراده و اختيار سازگار نيست، ولى چون تمام نيروها را كه براى رسيدن به مقصد لازم است خدا در اختيار ما مى گذارد و اوست كه توفيقش را شامل حال ما در اين راه مى گرداند اين معنى از هدايت نيز به صورتى كه گفته شد از سوى خدا است يعنى به صورت تهيه اسباب و مقدّمات و گذاردن آنها در اختيار بشر.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, ] [ 17:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

تفويض در برابر جبر

البته در برابر اعتقاد به جبر كه در سوى «افراط» قرار گرفته، مكتبى به نام مكتب «تفويض» است كه در سمت «تفريط» است.

عقيده مندان به «تفويض» معتقدند كه خداوند ما را آفريده و همه چيز را به دست خود ما واگذارده و به كلّى از اعمال و افعال ما بيگانه است و به اين ترتيب ما در قلمرو اعمالمان از هر نظر مستقل و حكمران بلامنازع هستيم!

بدون شك اين اعتقاد، با اصل توحيد سازگار نيست، چرا كه توحيد به ما تعليم داده كه همه جهان ملك خداست، و چيزى از قلمرو حكومت او بيرون نيست، حتى اعمال ما در عين اختيار و آزادى اراده، از قلمرو و قدرت او نمى تواند بيرون باشد وگرنه شرك لازم مى آيد.

به عبارت روشن تر: ما نمى توانيم قائل به دو خدا باشيم يكى خداى بزرگ كه عالم را آفريده و ديگرى خداى كوچك يعنى انسان كه در اعمال خودش مستقل و تام الاختيار است و حتّى خداوند هم نمى تواند در محدوده اعمال او اثر بگذارد!

اين شرك است، اين دوگانه پرستى و چندگانه پرستى است. مهم آن است كه ما هم انسان را آزاد بدانيم و صاحب اختيار، و هم خدا را حاكم بر او و اعمال او بدانيم.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:«امر بين الامرين» چيست؟ (مكتب واسطه), ] [ 17:51 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

- وجدان عمومى انسان ها جبر را نفى مى كند

گرچه فلاسفه و دانشمندان الهى پيرامون مسئله آزادى اراده انسان بحث ها و دلايل مختلفى دارند، امّا براى اين كه راه را كوتاه و ميان بُر كنيم، به سراغ روشن ترين دليل طرفداران آزادى اراده مى رويم و آن «وجدان عمومى انسان ها» است.

توضيح اين كه: ما هر چيز را انكار كنيم، اين واقعيّت را نمى توانيم منكر شويم كه در همه جامعه هاى انسانى اعم از خداپرست و مادى، شرق و غرب، قديم و جديد، ثروتمند و فقير، توسعه يافته و توسعه نايافته، و داراى هر گونه فرهنگ، همه بدون استثناء در اين مسئله توافق دارند كه بايد «قانون» بر جوامع انسانى حكمفرما شود، و افراد در مقابل قوانين «مسئوليّت» دارند، و كسانى كه از قانون تخلف كنند بايد به نحوى «مجازات» گردند.

خلاصه: حاكميت قانون، مسئوليّت افراد در برابر آن، و مجازات متخلّف، از مسائلى است كه مورد اتّفاق همه عقلاى جهان است، و تنها اقوام وحشى بودند كه اين مسائل سه گانه را به رسميت نمى شناختند.

اين مسئله كه از آن به وجدان عمومى مردم جهان تعبير مى كنيم، روشن ترين دليل بر آزادى اراده انسان و دارا بودن اختيار است.

چگونه مى توان باور كرد كه انسان در اراده و عملش مجبور باشد و هيچ گونه اختيارى از خود نداشته باشد ولى او را در برابر قوانين مسئول بدانيم، و به هنگام تخلّف در قانون به پاى ميز محاكمه بكشانيم و تحت بازپرسى قرار دهيم و بگوييم چرا چنين كردى؟ و چرا چنان نكردى؟!

و بعد از ثبوت تخلف او را محكوم به زندان و گاهى اعدام كنيم.

اين درست به آن مى ماند كه ما سنگ هايى را كه از كوه ريزش مى كنند، و در وسط جاده ها مايه مرگ مسافرين مى شوند، به پاى ميز محاكمه بكشانيم.

درست است كه ظاهراً يك انسان با يك قطعه سنگ تفاوت بسيار دارد، امّا اگر ما آزادى اراده انسان را نفى كنيم اين فرق ظاهرى هيچ تأثيرى نخواهد داشت، و هر دو معلول عوامل جبرى خواهند بود، سنگ تحت تأثير قانون جاذبه به وسط جاده ريزش مى كند، و انسان جانى و قاتل و متخلف، تحت تأثير عوامل جبرى ديگر. مطابق اعتقاد جبرى ها ميان اين دو هيچ فرقى از نظر نتيجه وجود ندارد و هيچ كدام كارى به اراده خود انجام نداده اند، چرا يكى محاكمه شود و ديگرى نشود؟!

ما بر سر دوراهى قرار داريم: يا بايد وجدان عمومى همه مردم جهان را تخطئه كنيم، و تمام قوانين و دادگاه ها و مجازات هاى متخلفان را كارى عبث و بيهوده، بلكه ظالمانه، بشمريم. و يا عقيده طرفداران جبر را انكار كنيم.

 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:روشن ترين دليل بر آزادى اراده و اختيار, ] [ 16:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

از مسائلى كه ارتباط نزديك با مسئله عدالت پروردگار دارد مسئله «جبر و اختيار» است.

زيرا به اعتقاد جبريون انسان در اعمال و رفتار و گفتار خود هيچ گونه اختيارى از خود ندارد، و حركات اعضاى او درست همانند حركات جبرى مهره هاى يك ماشين است.

سپس اين سؤال پيش مى آيد كه اين عقيده با مسئله عدل الهى چگونه سازگار است؟ و شايد به همين دليل، گروه اشاعره - همان گروهى كه قبلا از آنها نام برديم و حسن و قبح عقلى را انكار مى كنند - جبر را پذيرفته و عدالت را انكار كرده اند، چرا كه با قبول جبر ديگر مسئله «عدالت» مفهوم نخواهد داشت.

براى روشن شدن اين بحث ناگزيريم كه چند موضوع را مورد بررسى دقيق قرار دهيم.

* * *

1- سرچشمه اعتقاد به جبر

هر كس در درون وجودش احساس مى كند كه در تصميم گرفتن آزاد است، فى المثل فلان كمك مادى را به فلان دوستش بكند يا نكند، و يا اين كه در حالى كه تشنه است و آب جلو روى او گذارده اند مى تواند بنوشد يا ننوشد، فلان كس در مورد او كار خلافى كرده مى تواند او را ببخشد و عفو كند و يا نبخشد.

يا اين كه هر كس ميان دستى كه بر اثر پيرى يا بيمارى لرزان است و دستى كه با اراده حركت مى كند فرق مى گذارد.

با اين حال كه مسئله آزادى اراده يك احساس عمومى انسان است چرا جمعى به دنبال مكتب جبر رفته اند؟!

البته دلائل مختلفى دارد كه يك دليل مهم آن را در اينجا يادآور مى شويم، و آن اين كه انسان مى بيند محيط روى افراد اثر مى گذارد، تربيت نيز عامل ديگرى است، تلقينات و تبليغات و فرهنگ اجتماعى نيز بدون شك در فكر و روح انسان مؤثّر است، گاه وضع اقتصادى نيز انگيزه حركت هايى در انسان مى شود، عامل وراثت را نيز نمى توان انكار كرد.

مجموعه اين امور سبب مى شود كه گمان كند انسان از خود اختيارى ندارد، بلكه عوامل «درون ذاتى» و «برون ذاتى» دست به دست هم مى دهند و ما را وادار مى كنند كه تصميم هايى بگيريم، و اگر اين عوامل نبودند چه بسا اين اعمال از ما سر نمى زد. اينها امورى است كه مى توان از آنها به جبر محيط، جبر شرايط اقتصادى، جبر تعليم و تربيت و جبر وراثت تعبير كرد، واز عوامل مهم توجّه فلاسفه به مكتب جبر است.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:مسئله جبر و اختيار, ] [ 11:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

از آنجا كه مشكل آفات و شرور و حوادث ناگوار و ناخوشايند براى بسيارى از مطالعه كنندگان بحث هاى خداشناسى و توحيدى مشكل قابل ملاحظه اى است، باز هم ناچاريم بحث و تحليل ديگرى روى اين مسئله داشته باشيم و فلسفه هايى را كه درباره شرور و آفات گفتيم ادامه دهيم.

* * *

 

- مشكلات و فراز و نشيب ها به زندگى روح مى دهد

شايد درك اين مسئله براى بعضى مشكل باشد كه مواهب و نعمت ها اگر مستمر و يكنواخت باشند ارزش و اهميّت خود را از دست مى دهند.

امروز ثابت شده كه اگر جسمى را در وسط اطاقى بگذارند و از تمام اطراف نور قوى و يكسان به آن تابنده شود و خود جسم و اطاق نيز كاملا صاف و مُدّور باشد هرگز آن جسم را نمى توان مشاهده كرد، زيرا، هميشه سايه ها وقتى در كنار نور قرار مى گيرد ابعاد جسم را مشخّص مى كند و آن را از اطراف خود جدا مى سازد و ما مى توانيم آن را ببينيم.

 

ارزش مواهب زندگى نيز بدون سايه هاى كم رنگ و پررنگ مشكلات هرگز قابل مشاهده نيست. اگر در تمام عمر بيمارى وجود نداشت لذت سلامتى هرگز احساس نمى شد، به دنبال يك شب تب داغ و سوزان و سردرد شديد و جانكاه است كه صبحگاهان به هنگام قطع تب و درد چنان طعم سلامتى در ذائقه انسان شيرين مى گردد كه هر زمان به ياد آن شب بحرانى و رنج مى افتد متوجّه مى شود چه گوهر پرارزشى به نام سلامتى در اختيار دارد.

اصلا زندگى يكنواخت - حتّى مرفّه ترين زندگى ها - خسته كننده و بى روح و مرگبار است، بسيار ديده شده كه افرادى به خاطر يك زندگى مرفّه و خالى از هر گونه ناراحتى و رنج آنچنان خسته شده اند كه دست به خودكشى زده و يا دائماً از زندگى خود شكايت دارند.

شما هيچ معمار با ذوقى را پيدا نمى كنيد كه ديوارهاى يك سالن بزرگ را مانند ديوار يك زندان صاف و يكنواخت كند، بلكه با فراز و نشيب و پيچ و خم ها به اصطلاح به آن حالت مى دهد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:فلسفه آفات و شرور2, ] [ 11:22 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

از قديم ترين ايام تا امروز گروهى از ناآگاهان بر عدالت خدا خرده گرفته اند، و مسائلى را مطرح نموده اند كه به اعتقاد آنها با عدالت خدا سازگار نيست، و حتّى گاه آنها را نه تنها دليل بر نفى عدالت كه دليلى بر انكار وجود خدا پنداشته اند!

از جمله، وجود حوادث ناگوار مانند طوفان ها و زلزله ها و مصائب ديگر كه همگانى است.

و همچنين تفاوت هايى كه در ميان انسان ها ديده مى شود.

و نيز شرور و آفت هايى كه دامن انسان يا نباتات و موجودات ديگر را مى گيرد.

اين بحث گاهى در ضمن بحث هاى مربوط به خداشناسى در برابر مادّيّين مطرح مى شود و گاه در بحث عدل پروردگار و ما آن را در اين بحث طرح مى كنيم.

و براى اين كه بدانيم تا چه اندازه در تحليل دقيق، اين پندارها نادرست است، بايد بحث مشروحى در اين زمينه داشته باشيم و امور زير را دقيقاً بررسى كنيم


ادامه مطلب
[ شنبه 4 بهمن 1390برچسب:فلسفه آفات و شرور, ] [ 11:20 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

گفتيم گروهى از خرده گيران، مسئله حوادث ناگوار و بروز آفت ها و مشكلات، و ناكامى هايى را كه در زندگى دامنگير انسان مى شود بهانه اى براى انكار عدالت پروردگار و گاهى انكار اصل وجود خدا گرفته اند!

در بحث گذشته به تحليل و بررسى قسمتى از اين حوادث پرداختيم و دو فلسفه آن را بازگو كرديم:

اكنون به ادامه اين بحث توجّه كنيد.

* * *

 

- انسان در آغوش مشكلات پرورش مى يابد

باز تكرار مى كنيم ما نبايد با دست خود براى خودمان مشكل و حادثه بيافرينيم، امّا با اين حال بسيار مى شود كه حوادث سخت و ناگوار اراده ما را قوى و قدرت ما را افزايش مى دهد، درست همانند فولادى را كه به كوره هاى داغ مى برند و آبديده و مقاوم مى شود ما هم در كوره اين حوادث آبديده و پرمقاومت مى شويم.

 جنگ چيز بدى است ولى گاهى يك جنگ سخت و طولانى استعداد يك ملّت را شكوفا مى كند، پراكندگى را مبدّل به وحدت و عقب ماندگى ها را به سرعت جبران مى نمايد.

يكى از تاريخ نويسان معروف غرب مى گويد: «هر تمدن درخشانى در طول تاريخ در نقطه اى از جهان ظهور كرده به دنبال اين بوده است كه يك كشور مورد هجوم يك قدرت بزرگ خارجى قرار گرفته، و نيروهاى خفته آنها را بيدار و بسيج كرده است»!

البته واكنش همه افراد و همه جامعه ها در برابر حوادث تلخ زندگى يكسان نيست. گروهى گرفتار يأس و ضعف و بدبينى مى شوند و نتيجه منفى مى گيرند، امّا افرادى كه زمينه هاى مساعد دارند در برابر اين حوادث تحريك و تهييج شده به حركت درمى آيند و مى جوشند و مى خروشند، و نقطه هاى ضعف خود را به سرعت اصلاح مى كنند.

منتها چون در اين گونه موارد بسيارى از مردم قضاوت سطحى مى كنند تنها تلخى ها و سختى ها را مى بينند و امّا آثار مثبت و سازنده را ناديده مى گيرند.

ادّعا نمى كنيم همه حوادث تلخ زندگى در انسان چنين اثرى دارد ولى حداقل قسمتى از آنها چنين است.

شما اگر زندگى نوابغ جهان را مطالعه كنيد، مى بينيد تقريباً همه آنها در ميان مشكلات و ناراحتى ها بزرگ شدند، كمتر مى توان افراد نازپرورده اى را پيدا كرد كه در زندگى نبوغى از خود نشان داده باشند و به مقام والائى برسند، فرماندهان بزرگ نظامى آنها هستند كه ميدان هاى نبرد سخت و طولانى ديده اند، مغزهاى متفكر اقتصادى آنها هستند كه در بازارهاى بحران زده اقتصادى گرفتار شده اند.

سياستمداران قوى و بزرگ آنها هستند كه با مشكلات سخت سياسى دست به گريبان بوده اند.

كوتاه سخن اين كه: مشكلات و رنج ها انسان را در آغوش خود پرورش مى دهد.

در قرآن مجيد چنين مى خوانيم: (فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا);(1) «اى بسا چيزى را ناخوشايند بشمريد امّا خداوند در آن خير فراوان قرار دهد».


ادامه مطلب
[ سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:فلسفه حوادث ناخوشايند زندگى, ] [ 11:18 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

چشم داشت مامون از گرفتن بیعت‏ براى ولایتعهدى امام رضا(علیه السلام) تامین هدفهایى بود كه به اجمال ذیلا بیان مى‏گردد:

نخستین هدف

احساس ایمنى از خطرى كه او را از سوى شخصیت امام رضا(علیه السلام) تهدید مى‏كرد. شخصیتى نادر كه نوشته‏ هاى علمیش در شرق و غرب نفوذ فراوان داشت و نزد خاص و عام - به اعتراف مامون - از همه محبوبتر بود. در صورت ولیعهدى، او دیگر نمى‏توانست مردم را به شورش یا هر گونه حركت دیگرى بر ضد حكومت، دعوت كند.

هدف دوم

شخصیت امام باید تحت كنترل دقیق مامون قرار گیرد، و از نزدیك هم از داخل و هم از خارج این كنترل بر او اعمال گردد، تا آنكه كم كم راه براى نابود ساختن وى به شیوه ‏هاى مخصوصى هموار شود. مثلا همانگونه كه گفتیم یكى از انگیزه‏هاى مامون در تزویج دخترش این بود كه در زندگى داخلى امام مراقبى را بگمارد كه هم مورد اطمینان او باشد و هم جلب اعتماد بنماید.(1)

هدف سوم

مامون مى‏خواست امام چنان به او نزدیكى پیدا كند كه براحتى بتواند او را از زندگى اجتماعى محروم ساخته، مردم را از او دور بگرداند. تا آنان تحت تاثیر نیروى شخصیت امام، علم، حكمت و درایتش قرار نگیرند.

از این مهمتر آنكه مامون مى‏خواست امام را از شیعیان و دوستانش نیز جدا سازد تا با قطع رابطه‏شان با او به پراكندگى افتند و دیگر نتوانند دستورهاى امام را دریافت نمایند.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:انگیزه ‏هاى مامون از گرفتن بیعت از امام رضا علیه السلام, ] [ 11:19 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

40سخن گرانبها از ثامن الائمّه (علیه السلام)

امام رضا

1. مؤمن‌ ، مؤمن‌ واقعى‌ نیست‌ ، مگر آن‌ كه‌ سه‌ خصلت‌ در او باشد : سنتى‌ از پروردگارش‌ و سنتى‌ از پیامبرش‌ و سنتى‌ از امامش‌ . اما سنت‌ پروردگارش‌ ، پوشاندن‌ راز خود است‌ ، اما سنت‌ پیغمبرش‌ ، مدارا و نرم‌ رفتارى‌ با مردم‌ است‌ ، اما سنت‌ امامش‌ صبر كردن‌ در زمان‌ تنگدستى‌ و پریشان‌ حالى‌ است‌. (اصول‌ كافى‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 339)

2.  پنهان‌ كننده‌ كار نیك‌ ( پاداشش‌ ) برابر هفتاد حسنه‌ است‌ و آشكار كننده‌كار بد سرافكنده‌ است‌ ، و پنهان‌ كننده‌ كار بد آمرزیده‌ است‌. (اصول‌ كافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 160)

3.  عقل‌ شخص‌ مسلمان‌ تمام‌ نیست‌ ، مگر این‌ كه‌ ده‌ خصلت‌ را دارا باشد : از اوامید خیر باشد ، از بدى‌ او در امان‌ باشند ، خیر اندك‌ دیگرى‌ را بسیار شمارد ، خیر بسیار خود را اندك‌ شمارد ، هرچه‌ حاجت‌ از او خواهند دلتنگ‌ نشود ، در عمر خود از دانش‌طلبى‌ خسته‌ نشود ، فقر در راه‌ خدایش‌ از توانگرى‌ محبوبتر باشد ، خوارى‌ در راه‌ خدایش‌ از عزت‌ با دشمنش‌ محبوبتر باشد ، گمنامى‌ را از پرنامى‌ خواهانتر باشد . سپس‌ فرمود : دهمى‌ چیست‌ و چیست‌ دهمى‌ ! به‌ او گفته‌ شد : چیست‌ ؟ فرمود : احدى‌ را ننگرد جز این‌ كه‌ بگوید او از من‌ بهتر و پرهیزگارتر است‌. (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)

4.  از امام‌ رضا ( علیه السلام ) سؤال‌ شد : سفله‌ كیست‌ ؟ فرمود : آن‌ كه‌ چیزى‌ دارد كه‌از ( یاد ) خدا بازش‌ دارد

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

5.  ایمان‌ یك‌ درجه‌ بالاتر از اسلام‌ است‌ ، و تقوا یك‌ درجه‌ بالاتر از ایمان‌است‌ ، و به‌ فرزند آدم‌ چیزى‌ بالاتر از یقین‌ داده‌ نشده‌ است‌. (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)


ادامه مطلب
[ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:قطراتی از دریای بیکران رضوی, ] [ 11:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

- حسن و قبح عقلى

قبلا دانستن اين مسئله لازم به نظر مى رسد كه عقل ما «خوبى» و «بدى» اشيا را تا حدود قابل توجّهى درك مى كند (اين همان چيزى است كه دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلى ياد مى كنند).

مثلا مى دانيم عدالت و احسان خوبست، و ظلم و بخل بد است، حتّى قبل از اين كه دين و مذهب از اين امور سخن گويد براى ما روشن بوده است، هر چند مسائل ديگرى وجود دارد كه علم ما براى درك آن كافى نيست، و بايد از رهنمود رهبران الهى و پيامبران استفاده كند.

بنابراين اگر گروهى از مسلمين به نام «اشاعره» منكر «حسن و قبح عقلى» شده اند، و راه شناخت خوبى و بدى را، حتّى در مثل عدالت و ظلم و مانند آنها فقط شرع و مذهب دانسته اند، اشتباه محض است.

چه اين كه اگر عقل ما قادر به درك خوبى و بدى نباشد از كجا بدانيم خداوند معجزه را در اختيار فرد دروغگويى نمى گذارد؟، امّا هنگامى كه مى گوييم دروغ گفتن زشت و قبيح است، و محال است از خداوند سر زند، مى دانيم كه وعده هاى خداوند همه حق است، و گفته هاى او همه صدق است، هرگز دروغگو را تقويّت نمى كند و هرگز معجزه را در اختيار شخص كاذب قرار نمى دهد.

اين جاست كه مى توان به آنچه در شرع و مذهب وارد شده اعتماد كرد.

بنابراين نتيجه مى گيريم كه اعتقاد به حسن و قبح عقلى اساس دين و مذهب است (دقّت كنيد).


ادامه مطلب
[ شنبه 3 بهمن 1390برچسب:دلائل عدالت پروردگار, ] [ 11:16 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 120 121 122 123 124 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب