مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

ولكن اللّه حبّب اليكم الايمان وزينّّه في قلوبكم38 (حجرات،49/7)
شخص حكيم وقتي مي خواهدكاري را انجام دهد، ابتدا زمينه هاي آن را فراهم مي‌سازد. اين اصل در مورد هدايت انسان نيز كاملاً صادق است. خداوند مي خواهد همه انسانها ـ بي آن‌كه تحت برنامه? جبر قرار گيرند ـ با ميل و اراده? خود راه حق را بپويند، لذا از يك سو ارسال رسل مي كند و انبيا را با كتاب‌هاي آسماني مي فرستد و از سوي ديگر (ايمان) رامحبوب انسانها قرار مي دهد، آتش عشق حق طلبي و حق جويي را در درون جان‌ها شعله ور مي كند و احساس نفرت و بيزاري از كفر و ظلم و نفاق و گناه را در دل‌ها مي آفريند.39
علاوه براين علم ومعرفت به هرچيزي وقتي كامل مي شود كه عالم وعارف نسبت به معلوم و معروف خود ايمان صادق داشته باشد نه اين كه آن را شوخي وبازيچه بپندارد، به علاوه ايمان خود را از ظاهر و باطن خود بروز دهد و جسم و جانش در برابر معروف خاضع شود اين همان ايماني است كه اگر در دل بتابد آشكار و نهان آدمي را در پرتو خود اصلاح مي‌كند.
لذا امام سجاد‌(ع) مي فرمايند:
اللهم اني أسألك ايماناً تباشر به قلبي40
كه در اين بيان امام (ع) علاوه بر درخواست ايمان، از خدا مي خواهد كه اين ايمان به گونه اي باشد كه قلب مبارك حضرت همواره ملازم و مباشر آن باشد و هرگز از آن فاصله نگيرد و از آن جدا نشود و اين خود نشانگر اهميت ايمان و محبوبيت آن نزد حضرت سيد الساجدين (ع) است.
نكته? ديگر اين كه به جهت ارزش و اهميت فراوان ايمان، مسأله? ازدياد آن نيز به عنوان يك امر مطلوب در قرآن كريم مطرح گرديده است و آيات شريفه اي كه در اين باب نازل شده اند طرق گوناگون ازدياد آن را به ما نشان مي دهند مانند اين آيه? شريفه: هو الذي أنزل السكينة في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايماناً…(فتح،48/4)41
در اين آيه? شريفه انزال سكينه توسط پروردگار، يكي از راه هاي ازدياد ايمان شمرده شده است. طلب ازدياد ايمان در مواضع مختلف بيانات امام سجاد (ع) به چشم مي‌خورد، از جمله مي فرمايند:
اللهم انّي أسالك ان تملا قلبي… ايمانا بك.42
در بيان فوق امام‌(ع) از خداوند مي خواهد كه ايمانش را چنان افزون فرمايد كه قلب مبارك حضرت سرشار و مالامال از ايمان گردد.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:ايمان قلب سليم, ] [ 9:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفاً و طمعاً وممّا رزقناهم ينفقون.(سجده،32/16)25
(هذا مقام من… امّّك بطمعه يقيناً وقصدك بخوفه اخلاصاً.)26
هر كس در هر مقامي است بايد از مكر و قهر و عذاب الهي ترسان باشد زيرا نترسيدن‌از‌‌مكر و عذاب الهي يا در اثر نداشتن ايمان به خدا و روز جزا است، مانند‌‌كفّار، و يا در اثر ضعف ايمان و كثرت غفلت و مغرور شدن به آيات رحمت‌‌است، مانند ايمن بودن فجّار و معصيت كاران از اهل ايمان، يا در اثر جهل به عظمت و غناي خداي و عجب به عمل خود و تكيه به آن است مانند ايمن بودن بعضي از اهل طاعت و عبادت كه چون خداي را به عظمت و بي نيازي و خود را به عجز و حقارت و نيازمندي نشناختند، به عمل خويش دل خوش گرديده و ترس را از دل بيرون كردند، غافل از اين كه چه عمل هاي بزرگي كه در نزد صاحبش بزرگ است ولي به واسطه? نداشتن شرايط قبولي نزد خداي تعالي به اندازه? ذره‌اي وزن‌‌ندارد.27
نكته? بسيار مهم اين است كه انسان مؤمن بايد به ميزاني كه خوف و خشيت دارد، از اميدواري و رجاء نيز برخوردار باشد چنان كه امام باقر(ع) مي‌فرمايند:
انه ليس من عبد مؤمن الا (و) في قلبه نوران: نور خيفة ونور رجاء لو وزن هذا لم يزد علي هذا.28
و امام صادق(ع) مي فرمايند: 
لايكون المؤمن مؤمناً حتي يكون خائفاً راجياً.ولا يكون خائفاً حتي يكون عاملا لما يخاف ويرجو.29
سزاوار است كه هر يك از خوف و رجا در مؤمن ، در حد كمال و قوت باشد چنان كه از حضرت صادق‌(ع) مروي است كه لقمان حكيم در ضمن وصيت به فرزندش فرمود: از خدا بترس ترسيدني كه اگر با عبادت جن و انس بر او وارد شوي گويي كه مرا عذاب مي كند و به خدا اميدوار باش اميدي كه اگر با گناهان جن و انس بر او وارد شوي، گويي مرا به رحمت خود مي آموزد.30


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:قلب سليم ميان خوف و رجا, ] [ 9:38 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

والذين يؤتون ما آتوا وقلوبهم وجلة انهّم الي ربّهم راجعون (مؤمنون،23 /60)11
كساني كه علي رغم انجام وظيفه? كامل، از ياد مرگ و ذكر رجوع به سوي پروردگار، قلبشان هراسناك مي گردد و احساس خوف شديد مي نمايند، نه اين كه از غضب او بي جهت بترسند و نه اينكه در رحمت او شك و ترديد داشته باشند بلكه اين ترس به خاطر مسئوليت‌هايي است كه بر دوش داشته اند و ممكن است در انجام آن كوتاهي كرده باشند، اين ترس به خاطر درك مقام با عظمت خداست كه انسان در مقابل عظمت او خائف مي‌گردد.12
اينان هم چون افراد كوته بين و دون همت نيستند كه با انجام يك عمل كوچك خود را از مقربان درگاه خدا پندارند و چنان حالت عجيبي پيدا كنند كه همه را در برابر خود كوچك و بي‌مقدار ببينند بلكه اگر برترين اعمال صالح را انجام دهند ـ عملي كه معادل تمام عبادات انس و جن باشد ـ علي وار مي گويند: آه من قلة الزاد و بعد السفر.13
حضرت سيد الساجدين(ع) در صحيفه خويش اين آيه را عيناً نقل فرموده و از خداوند خواسته اند كه ايشان و بلكه همه? مؤمنان را از مصاديق اين كريمه? مباركه قرار دهد:
اللهم… اجعلنا من الذين يؤتون‌ما آتوا وقلوبهم وجلة انّهم الي ربّهم راجعون.14
بنابراين ذكر اسماي جلال پروردگار و يادآوري و رجوع به سوي آن مقام با عظمت، نوعي خوف در قلب انسان ايجاد مي نمايد. علاوه بر اين اصولاً حالت خوف و تضرع در حال ذكر، حالت مطلوب و ممدوحي است كه قرآن كريم به آن توصيه مي نمايد چنان كه در يكي از آيات شريفه مي فرمايد:


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:خوف قلب سليم به سبب ذكر خدا, ] [ 9:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

راغب در مفردات مي‌گويد:
كلمه? ذكر گاهي در معناي (ياد ـ خاطر) بكار مي رود. مثلاً مي گويند (أفي ذكرك، آيا به ياد داري و آيا به خاطر داري) و اين ياد و خاطر هيأتي است در نفس، كه با داشتن آن انسان مي‌تواند آن چه از معلومات كسب كرده حفظ كند، مانند حافظه، با اين تفاوت كه حفظ را در جايي به كار مي برند كه مطلبي را در حافظه? خود داشته باشند، هر چند كه الآن حاضر و پيش روي نباشد، به خلاف ذكر كه در جايي بكار مي رود كه علاوه بر اين كه مطلب در صندوقچه? حافظه اش هست، در نظرش هم باشد، و گاهي كلمه? ذكر را در حضور قلب استعمال مي كنند، و يا حضور در زبان، مثلاً مي گويند ذكر خدا دو نوع است، يكي ذكر به زبان و ديگري ذكر به قلب ، يعني حضور در قلب. معناي سوم ذكر هم عبارت است از سخن، چون هر سخني را هم ذكر مي گويند.1
واحدي مي گويد:
اصل ذكر در لغت توجه و يادآوري است و در اصطلاح ذكر به معناي حاضر شدن شئ در ذهن انسان است كه گاهي به وسيله قلب صورت مي گيرد و گاهي به وسيله? زبان و شرطش هم اين نيست كه حتماً پس از نسيان و فراموشي باشد.2
قرآن كريم مي‌فرمايد:الذين يذكرون اللّه قياماً وقعودا وعلي جنوبهم… (آل‌عمران،3/191)3 مردان الهي و به تعبير قرآن اولوا الالباب، در همه احوال، در حال ذكرند و هيچ گاه قلبشان از ذكر پروردگار غافل نيست. چرا كه ذكر زباني اولاً به تنهايي كافي نيست ثانياً به ميزان ذكر قلبي قابل تداوم و استمرار يافتن نيست ولكن ذكر قلبي‌ـ در صورت سلامت قلب ـ مي تواند هميشه و در همه حالات استمرار يابد چرا كه با هيچ يك از شئون زندگي انسان و كارهاي عادي او منافات ندارد و هيچ گاه براي آن محذوري متصّور نيست، مگر امراض گوناگون قلب كه بايد از شرّ آنها به خداوند پناه ببريم. البته چنان كه گفتيم سخن ما در باب قلب سليم است، قلبي كه با مجاهدت خويش و عنايت پروردگار از تمامي اين امراض مصون و محفوظ مانده است.
امام سجاد(ع) در باب ذكر خدا در همه? احوال، كه مي‌تواند تفسير آيه? شريفه? فوق باشد مي فرمايد:


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:قلب سليم در قرآن و صحيفه سجاديه, ] [ 9:32 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 "اطمينان" و طمأنينه در لغت به معني آرامش خاطر بعد از بي‌تابي و اضطراب است.[1] اطمينان در علم اخلاق به اعتدال صفات و حالات انسان و ثبات شخصيت آدمي گفته مي‌شود و در اصطلاح فقهي به حالت استقرار نمازگزار اطلاق مي‌شود.[2]
  "اطمينان قلب" يعني فكر انسان بر چيزي كه باور دارد آرام گيرد و به خود ترديد راه ندهد گاهي هدف از اطمينان قلب، اعتماد در كار و يا توقع اميد فراوان به آن است.[3]
   بشر در طول زندگي خويش همواره با نگراني‌ها و اضطراب‌ها روبروست و هميشه تلاش كرده تا اين عوامل را از بين ببرد، براي رسيدن به آرامش اكتشافات كرده، اختراعات نموده، خانواده تشكيل داد و.... آموزۀ بشارت و نجات از مهمترين راهكارهاي انبياء مخصوصاً پيامبران بني‌اسرائيل بوده، بوجود آمدن مكاتب روان درماني كه هدف اصلي‌شان رهايي از اضطراب و ايجاد امنيت بود. اما از ميان همۀ كوششهايي كه براي رسيدن به آرامش، يا پيش‌گيري از ابتلا به نگراني و افسردگي به عمل آمد، تأثير دين و ايمان در سلامت روان از جمله رويكردهاي جديد است كه در ميان روان شناسان مورد توجه قرار گرفته است.[4]
 
عوامل نگراني و پريشاني:
1) گاهي اضطراب و نگراني به خاطر آيندۀ تاريك و مبهمي است كه در برابر فكر انسان خود نمايي مي‌كند، احتمال زوال نعمتها، ضعف و بيماري و ناتواني، درماندگي و احتياج و... همۀ اينها آدمي را رنج مي‌دهد.
 2) گاهي گذشته تاريك زندگي فكر انسان را به خود مشغول مي‌كند.[5]
 3) گاهي ريشۀ نگراني، احساس پوچي در زندگي و بي‌هدف بودن آن است
4) گاهی انسان زحماتي را متحمل مي‌شود و خدماتي را انجام مي‌دهد ولي كسي از او قدر داني نمي‌كند، لذا مضطرب مي‌گردد.[6]

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:قرآن, اطمينان قلب, اضطراب و پريشاني, آرامش اعتقادي, آرامش رواني, ذكر خدا, خوف و حزن, ] [ 9:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

پاسخ :

بررسی‌های دانشمندان نشان می‌دهد كه تاریخ بشر، با دین آمیخته بوده،[1] است و این حقیقت متفكران بسیاری را به تأمل در راز نیاز به دین و خاستگاه آن فراخوانده و دیدگاه‌های گوناگون پدید آورده است. گروهی با رویكرد الحادی، عواملی چون غلبه بر ترس از محیط طبیعی را در پیدایش مذهب مؤثر دانسته و جمعی بر كاركردهای اجتماعی دین انگشت نهاده‌اند.[2] امّا ژرف نگری بیشتر، انسان را به این واقعیت رهنمون می کند كه آگاهی از آغاز و انجام هستی بنیادی‌ترین نیازهای بشر است.[3] و بیش از همه چیز، همین نیاز فطری است كه انسان را به سوی دین می‌كشاند. ما در این نوشتار برآنیم تا با جستجوی گذرا در برخی آیات، دیدگاه قرآن كریم را در مورد ضرورت دین و فواید آن برای انسانها مورد مطالعه قرار دهیم. 
1. از دیدگاه قرآن، خلقت انسان دارای هدف خاصی است: خداوند متعال می‌فرماید: «یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحاً فملاقیه»؛[4] ای انسان تو با رنج وكوشش به سوی پروردگارت می‌روی و (با مرگ) نایل به ملاقات او می‌شوی. آیا غرض از خلقت انسان بهره‌گیری از دنیا بوده تا چند روزی در این دنیا زندگی كند و مراحلی را بگذراند، به دنیا بیاید، چند روزی كودك باشد، به نوجوانی برسد و بعد پیر شود و باز به خاك برگردد؟ اگر غرض از آفرینش انسان این باشد این فرض با خلقت حیوانات تمام می‌شود، و دیگر لازم نبود انسان آفریده شود و بر فرض كه انسان برای این غرض باشد احتیاج به عقل و فكر و شعور نبود. این كه غرض از خلقت انسان تنها بهره‌گیری از مادیات دنیا باشد و انسان یك حركت دورانی داشته باشد، قرآن كریم آن را لغو و بیهوده می‌شمارد و از تن دادن به یک چنین زندگی، نهی می‌فرماید و آن را ذلتبار می‌شمارد.[5] «و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور»؛[6] زندگی دنیا به جز متاعی فریبنده نیست. «اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینكم و تكاثر فی الاموال و الاولاد»؛[7] بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخر فروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:دیدگاه قرآن در باره دینداری چیست؟, ] [ 18:11 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

این نكته با توجه به خاتم پیامبران بودن آن حضرت روشن‏تر می‏شود. نكته شایان توجه اینكه از آنجا كه سعادت واقعی انسان در قرب به خداوند متعال است و قرب به خداوند بستگی كامل به حاكمیت دین حق بر جامعه بشری دارد و تمام مراحل پیشین و حتی اجرای عدالت و امنیت عمومی برای آن است‏كه‏مردم آزادانه به عبادت خالص الهی بپردازند و به بالاترین مراحل قرب الهی دست‏یابند، قرآن مجید می‏فرماید: خداوند به كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند وعده داده است كه آنان را جانشینان و وارثان زمین گرداند، دینی را كه برای آنان پسندیده ست‏برایشان مستقر سازد، به آنان امنیت ارزانی دارد تا تنها او را بپرستند و همتایی برای او در نظر نگیرند. [1] 
7- خروج از ظلمت‏ها به سوی نور 
«كتاب انزلناه الیك لتخرج الناس من الظلمات الی النور» (ابراهیم:2); این قرآن كتابی است كه ما به سوی تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا، از ظلمات (جهل و كفر) بیرون آوری و به عالم نور برسانی. 
«نور» و «ظلمت‏» در این آیه مصادیق فراوانی دارد كه از یك سو، كفر و نفاق و زنگارهای دل و هرگونه عاملی را كه موجب دوری و جدایی از خداست و از سوی دیگر، مراتب قرب به خداوند از آغاز تا پایان را دربر می‏گیرد. بنابراین، مراتب گوناگون تقرب به خداوند مصادیق گوناگون خارج شدن از ظلمت‏ها به نور است كه یكی از اهداف قرآن به شمار می‏آید.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:اهداف قرآن, ] [ 18:6 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبیلِ» (المائده -۶۰) 
ترجمه: [یا محمّد (ص)] به ایشان بگو: آیا شما را از كسانى كه از لحاظ پاداش نزد خدا بدتر از این هستند آگاه كنم؟ (آنان) آن افرادى می‌باشند كه خدا لعنتشان كرد و مورد خشمشان قرار داد، و گروهى از آنان را به شكل بوزینه و خوك‏ها در آورد، و طاغوت را پرستش نمودند آنانند كه داراى جایگاه بدى می‌باشند و از راه راست (از دیگران) گمراه‏ترند. 
در مورد امکان اینکه آیا در اثر کفر و شرک انسان به شکل بوزینه در می آید و برای خیلی ها سؤال است لازم است به نکات ذیل دقت شود: 
الف – خداوند متعال فعال ما یشاء است، یعنی هر چه بخواهد انجام می‌دهد و البته هر چه انجام دهد از روی علم و حکمت است. چنان چه در قرآن کریم می‌فرماید: 
«... كَذلِكَ اللَّهُ یفْعَلُ ما یشاءُ» (آل عمران - ۴۰) 
ترجمه: آری، این چنین است الله. هر چه بخواهد انجام می‌دهد. 
پس، نمی‌شود برای خداوند به اصطلاح خودمان «شاخ و شانه» کشید که مگر می‌شود تو چنین یا چنان بکنی - این با حقوق بشر انطباق ندارد – پس دمکراسی چه می‌شود و ...؟! او خالق، مالک و رب همه‌ی مخلوقات و قادر مطلق است و برای اراده و فعل خود از کسی اجازه نمی‌گیرد و با کسی نیز مشورت نمی‌کند و به رأی اکثریت هم کاری ندارد. (چرا که همه‌ی اینها از صفات و ملزومات مخلوق نیازمند و محدود است). 
” باید توجه داشت که «شرک و کفر» معصیت کوچکی نیست که بگوییم: «مگر می‌شود خدا به خاطر شرک یا کفر چنین و چنان کند» و چنان چه از مضمون آیه‌ی مسخ به شکل حیوانات بر می‌آید، عذاب کفار و مشرکین بسیار سخت‌تر از مسخ عده‌ای به شکل بوزینه و خوک است “ 
لذا همگان در مقابل هر چه می‌کنند به او پاسخ‌گو هستند و او در مقابل هیچ کس پاسخگو نمی‌باشد. 
«...لا یسْئَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَ هُمْ یسْئَلُونَ» (الأنبیاء - ۲۳) 
ترجمه: خدا از آن چه مى‏كند بازخواست نمى‏شود، ولى آنان بازخواست خواهند شد. 
و البته باید توجه داشت که «شرک و کفر» معصیت کوچکی نیست که بگوییم: «مگر می‌شود خدا به خاطر شرک یا کفر چنین و چنان کند» و چنان چه از مضمون آیه‌ی مسخ به شکل حیوانات بر می‌آید، عذاب کفار و مشرکین بسیار سخت‌تر از مسخ عده‌ای به شکل بوزینه و خوک است. 
ب – خداوند حکیم، رحمان و رحیم، خیر محض است و از او هیچ بدی صادر نمی‌گردد. لذا تمامی مخلوقات خود و به ویژه انسان را در زیباترین صورت‌ها آفریده است. 
«اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّیباتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ» (غافر - ۶۴) 
ترجمه: خداى (بى‏همتا) آن كسى است كه زمین را قرارگاه شما قرار داد. و آسمان را همانند سقف آفرید. و شما را صورت‏بندى نمود، پس صورت شما را به بهترین صورت‌ها آفرید. و رزق و روزى شما را از طیبات قرار داد. این آن خدایى است كه پروردگار شما می باشد. پس این خدا كه پرورش دهنده جهانیان است خیر و بركت محض می‌باشد. 
«خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَیهِ الْمَصیرُ» (التغابن -۳) ؛ ترجمه: آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید و شما را صورت‌گرى كرد و صورت‌هایتان را زیباترین صورت‌ها و بازگشت به سوى او است‏. 
اما، باید توجه داشته باشید که شکل و صورت، فقط این شکل و صورت مادی که پیر و خسته و زشت شده و سپس در خاک به بد شکل‌ترین صورت‌ها مبدل می‌گردد نیست. چه بسا در دنیا صورت‌هایی بسیاری در ظاهر زیبا باشند، در حالی که صورت ذاتی صاحب آنها بسیار کریه است و چه بسا صورت‌هایی بسیار زشت باشند، در حالی که صورت‌های باطنی صاحب آنها بسیار نورانی و زیبا باشد. پس آن چه مهم است، صورت 
” این صورت ظاهری و مادی فقط یک پرده‌ای است که خداوند حکیم و پوشاننده‌ی بدهی‌ها «ستار العیوب» آن را برای ضرورت‌های زندگی مادی بر روی صورت واقعی انسان کشیده است. وگر نه انسان به شکل ایمان و اعمالش می‌شود و این شکل را خودش برای خودش ترسیم می‌نماید “ 
اصلی و صورت باطن انسان است.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:بوزینگان و خوکان محشر کیانند؟, ] [ 18:3 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در اهمیت و ارزش شکر همین بس که خداوند سبحان خود را بدان متّصف کرده و خویش را «شکور» نامیده است. شکور یعنی بسیار شکرگزار. برای انسان این افتخاری بس عظیم است که مشکور او (خدا) خود شکور است، که: اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ. [1] 
البته شکرگزاری خداوند با شکرگزاری انسان فرق دارد. شکرگزار او پاداش دادن به شکر انسان و به عبارت دیگر پذیرفتن سپاس بندگان شاکر است. 

یکی از خواص شکر زیادت یافتن نعمت است. علی علیه السلام فرمود:

«فِی الشُّکْرِ تَکُونُ الزِّیادَةُ»؛ «زیادی نعمت در شکرگزاری است.» [2] 
خاصیت دیگر آن، نقصان نعمت است، در صورتی که شکر بهجا آورده شود؛ یعنی به عکس صورت اوّل. 
«مَنْ لَمْ یَشْکُرْ عُوقِبَ بِزَوالِها». [3] 
«هر که ناسپاسی کند به زوال آن نعمت عقاب می شود.» 

این دو کلام از حضرت امیر المؤمنین، ترجمه این آیه شریف است که:

لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَءَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ. [4] 
«اگر سپاسگزاری کنید بر نعمت هایتان، می افزایم و اگر ناسپاسی کنید، یقینا به عذابی شدید گرفتار خواهید شد.» 
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کَفَت بیرون کند. 
بسیاری از اقوام گذشته به خاطر کفران نعمت به زوال نعمت که خود عذابی الیم است گرفتار شدند. 
قوم سبأ یکی از آن اقوام است. آنان به جای اینکه قدردان نعمت های الهی گردند و از هر نعمتی فراخور شأن آن بهره برداری کنند، به دام اصراف و تبذیر و غفلت و گرفتار گشته و پند پیامبران را نادیده گرفتند، بدین جهت هرچه داشتند از آنان گرفتند. 
چون ز حد بردند نا شکری چنان غیر ما حق کارگر شد در زمان 
سیزده پیغمبر آنجا آمدند گمرهان را ره نمودندی به پند 
که هلا نعمت فزون شد شکر کو مرک شکر ار بخسبد حَرِّکُوا 
قوم گفته شکر ما را برد غول ما شدیم از شکر و از نعمت ملول [5] 
این بود خوی لئیمان دنیبد کند با تو چو نیکو می کنی 
کافران کآرند در نعمت جفاباز در دوزخ نداشان ربّنا [6] 
آن سبا ز اهل سبا بودند خامکارشان کفران نعمت به اکرام 
یکی دیگر از خواص شکر، دوام نعمت است. شکر نعمت موجب ادامه یافتن آن نعمت و نعمت های دیگر الهی در حق بنده شاکرش می گردد. که علی علیه السلام فرمود: 
«فِی شُکْرِ النِّعَمِ دَوامُها.» 
همچنین فرمود: «اِسْتَدِمِ الشُّکْرَ تَدُمْ عَلَیْکَ النِّعْمَةُ». [7] 
(مدام شکر کن تا نعمت بر تو مدام گردد). 
این بود خوی لئیمان دنی بد کند با تو چو نیکی می کنی 
کافران کآرند در نعمت جفا باز در دوزخ نداشان ربنا 
آن سبا زاهل سبا بودند خام کارشان کفران نعمت به اکرام 
یکی دیگر از خواص شکر، دوام نعمت است. شکر نعمت موجب ادامه یافتن آن نعمت و نعمت های دیگر الهی در حق بنده شاکرش می گردد. که علی (ع) فرمود: 
«فی شکر النعم دوامها.» 
همچنین فرمود: «استدم الشکر تدم علیک النعمة». 
(مدام شکر کن تا نعمت بر تو مدام گردد). 

پی نوشتها:

[1] . شوری : 23 
[2] . غرر و درر آمدی، ج4، ص402، چاپ دانشگاه. 
[3] . غرر و درر آمدی، ج5، ص228، چاپ دانشگاه. 
[4] . ابراهیم : 70 
[5] . دفتر سوّم، ص185 و 184 
[6] . دفتر سوّم، ص143 
[7] . غرر و درر آمدی، ج4، ص401، چاپ دانشگاه.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:خاصیت شکر و اهمیت آن, ] [ 17:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حرف‌ اول‌ 
(ان‌ الله اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ و اموالهم‌ بان‌ لهم‌ الجنّة‌ يقاتلون‌ في‌ سبيل‌الله فيقتلون‌ و يقتلون‌ وعداً عليه‌ حقاً في‌ التورية‌ و الانجيل‌ و القرآن‌ و من‌ اوفي‌ بعهده‌ من‌الله فاستبشروا ببيعكم‌ الذي‌ بايعتم‌ به‌ و ذلك‌ هو الفوز العظيم‌). 
(التائبون‌ العابدون‌ الحامدون‌ السائحون‌ الراكعون‌ الساجدون‌ الآمرون‌بالمعروف‌ و الناهون‌ عن‌ المنكر و الحافظون‌ لحدودالله و بشر المؤمنين‌). 
«خدا، جان‌ و مال‌ اهل‌ ايمان‌ را به‌ بهاي‌ بهشت‌ خريداري‌ كرده‌. آنها در راه‌ خداجهاد مي‌كنند كه‌ دشمنان‌ دين‌ را به‌ قتل‌ رسانند و يا خود كشته‌ شوند. اين‌ وعده‌ قطعي‌است‌ بر خدا و عهديست‌ كه‌ در تورات‌ و انجيل‌ و قرآن‌ ياد فرموده‌ و از خدا با وفاتر به‌ عهد،كيست‌،؟ اي‌ اهل‌ ايمان‌ شما به‌ خود در اين‌ معامله‌ بشارت‌ دهيد كه‌ اين‌ معاهده‌ با خدا به‌حقيقت‌ سعادت‌ و پيروزي‌ بزرگي‌ است‌. (بدانيد كه‌) از گناه‌ پشيمانان‌، خدا پرستان‌، حمد وشكر نعمت‌ گزاران‌، روزه‌ داران‌، نماز با خضوع‌ گزاران‌، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكركنندگان‌ و نگهبانان‌ حدود الهي‌ و مؤمنان‌ را (اي‌ رسول‌ ما، به‌ هر ثواب‌ و سعادت‌)بشارت‌ده‌».


ادامه مطلب
[ سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:جايگاه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر در قيام‌ عاشورا, ] [ 17:44 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 137 138 139 140 141 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب