مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

بقای اسلام؛ هدف اصلی قیام امام حسین(ع)

چون امام حسین (ع) می‏دید که اگر این حکومت ادامه پیدا کند، دیگر از اسلام هیچ‏چیز باقی نخواهد ماند. این حرف را ایشان همان روز اول فرمود.

بعد از مرگ معاویه همان شب اول که ولید بن‏عتبه استاندار مدینه حضرت را خواست و آن حرف‏ها را زد و پیشنهاد بیعت کرد، فردای همان روز، یعنی شاید بیست‏وچهار ساعت هم نگذشته بود که حضرت به مروان بن‏حکم برخورد کرد؛ او آمد حضرت را نصیحت کرد و گفت بیا بیعت کن! حضرت این‏طور جوابش را داد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید».(بحارالانوار، 44، 326) معلوم شد دیگر که هدف حضرت چیست؛ یعنی اگر من با این بیعت کنم، باید فاتحه اسلام را خواند.

پس هدف حضرت «بقای اسلام» بود. لذا اگر خاطرتان باشد، سال گذشته من ابتدای هر جلسه این جمله را می‏گفتم: «إنَّ الإسلامَ بَدؤُهُ مُحَمَّدیٌّ وَ بَقَاؤُهُ حُسَینیٌّ».

یعنی اصلاً بقای اسلام به همین حرکت امام حسین بود. البته حضرت به هدفش هم رسید. امام حسین هدفش همین بود که اسلام باقی بماند؛ هدفش این نبود که برود جای یزید بنشیند. اینها همه را قبلاً توضیح داده‏ام. امّا بعضی‏ها اشتباه می‏کنند. از نظر ظاهری هم سرانجام این حرکت را می‏دانست و همه ماجرا را هم قبلاً به او اِخبار کرده بودند. خودش هم تمام خصوصیات ظاهری حرکت را به دیگران می‏گفت.

یک سنت الهی: هر حرکتی اثر وضعی دارد

حالا می‏خواهم مطلب دیگری را در این جلسه مطرح کنم. ابتدا مقدمه‏ای را عرض کنم و بعد وارد آن مطلب می‏شوم. ببینید امام حسین(ع) تا کجای ماجرا را خوانده بود. آن مقدمه که خودش بحث مستقلی هم هست، این است که آن کسانی که در این عالم مدعی هستند که مُتدین‌ هستند و مبدأ و معاد را قبول دارند، اینها باید بدانند هر عمل و حرکتی که انجام می‏دهند و هر کاری که می‏کنند اثر وضعی دارد؛ چه حرکت فردی باشد و چه حرکت اجتماعی باشد. یعنی حرکت آنها بازدهی دارد.

یکی از سنتهای خداوند همین است . یکی از سنت‏های خدا این است که حرکت اگر حرکت الهی باشد، اثری دارد و اگر حرکت دنیاییِ مادیِ شیطانی هم باشد، آن هم اثر وضعی خاص خود را دارد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:تشریح هدف اصلی قیام امام حسین(ع)/ یک هشدار جدی به مدعیان دینداری, ] [ 17:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

1ـ مرثیه سرایی و شعر رثایی
مرثیه سرایی در عزای سیدالشهداء را می‌توان در دو شاخه پی‌گرفت؛ نثر و نظم، که البته در این نوشته، بیش‌تر به «شعر رثا» می‌پردازیم. 
در این مورد، اگر از اشعاری که پیش از شهادت امام حسین% سروده شده ونیز رجزهای روز عاشورا چشم بپوشیم،[1] می‌توان اشعار «خالدبن معدان» ـ یکی از تابعین ـ در شام را هنگام عبور کاروان اسیران اهل بیت و سرهای بر نیزه، نخستین شعر رثایی در خصوص امام حسین% برشمرد: 
ای فرزند دختر پیامبر-! سرت را آورده‌اند، در حالی که به خون آغشته بود. با کشتن تو ، گویا آشکارا پیامبر را کشتند. 
[به خاطر دست یابی به کشتن تو تکبیر گفتند، ولی با شهادت تو، الله اکبر و لا اله الاالله را کشتند.] 
پس از او می‌توان از «بشیر بن جذلم» نام برد که پیش از آن‌که کاروان اسیران به مدینه برسد در مسجد پیامبر حضور یافت و با صدای آمیخته به گریه چنین خواند: 
ای اهالی شهر یثرب(مدینه)! این جا دیگر برای شما جای ماندن نیست؛ زیرا حسین% را کشتند. اشکتان را پی در پی فروریزید. بدن حسین% در کربلا به خون آغشته و سرش بر نیزه‌ها در گردش است.[2] 
از زینب کبری& نیز مرثیه‌ای در مدینه نقل شده است که می‌فرماید: 
چه جوابی خواهید داشت وقتی پیامبر- بپرسدتان: شما که آخرین امت‌ها هستید، با اهل بیت و اولادم چه کردید؟ آیا با شما عهد و پیمان نداشتم؟ چرا به عهد و میثاق خود وفا نکردید. من که نصیحت گر شما بودم، این جزایم نبود که به خویشاوندانم چنین ظلمی روا دارید.[3] 
از عبیدالله بن حر یکی از سران توابین نیز مرثیه‌ای در شهادت امام حسین% نقل شده است.[4] 
به جز این‌ها، در قرن اول و دوم هجری نام کسان بسیاری که مرثیه‌ای در شهادت سید الشهداء% سروده بودند، در کتاب‌ها آمده، مثل عقیم بن عمیق سهمی[5] و ابوالاسود دوئلی.[6] در قرن سوم و چهارم هجری نز نام شاعران بسیاری در کتاب‌ها ذکر شده از آن جمله می‌توان عبدالله بن عمار برقی و دعیل بن علی خزائی را نام برد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:آشنایی با نمادهای عزاداری, ] [ 16:14 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شب است و سكوت . ماه، غريبانه بر مظلومين كربلا نظاره و بر اين هجران وهرمان مي‌گريد و آرام آرام به پاس محبت فرزند فاطمه زهرا (س) خاموش مي‌گردد و مشاهده مي‌نمايد كه زينب، كودكان و بانوان پراكنده را جمع‌آوري مي‌نمايد.

هر كدام از شيرين زبانان، سخني مي‌گويند كه دل خستة عقيله بني هاشم را مي‌سوزانند. يكي از پدر سراغ مي‌گيرد و ديگري سراغ اشك و عمويش را، سومي از لبان تشنه علي اصغر ياد مي‌كند و آن يكي از فقدان علي اكبر و قاسم و عبدالله گريه مي‌كند.

دامن زينب را گرفته‌اند و عمه را ازسيلي خوردن خويش در گرما گرم هجوم ظلمتيان مطلع مي‌سازند: «عمه! سيلي خورده‌ام.» 

ديگري از سوختن گوش خويش به خود مي‌پيچد؛ کافران به قصد طمع گوشواره‌اش، لالة گوش او را دريده‌اند. صداي دلشكسته‌اي، عمه را صدا مي‌زند؛ «عمه! جاي تازيانه‌ها را بنگر.» چشمان خستة زينب از ديدن اين همه جنايت و قساوت درد مي‌آيد و بر اين داغ ها گرية غريبي مي‌نمايد. به سرشماري كودكان مي‌پردازند كه متوجة غيبت دو طفل مي‌گردد كه امانت برادر به نزد او مي‌باشند. زينب آهي جانسوز از دل برمي‌آورد و خواهر خود ام كلثوم را صدا مي‌زند كه: «خواهرم بيا و ببين دو طفل حسينم در ميان اطفال نمي‌باشند!»

هر دو در ظلمت شب شام غريبان، با دل هاي مملو از غصه به دنبال گمشدة خويش در ميان بيابان هاي كربلا مي‌گردند. در كنار بوته‌اي از خار مغيلان، دو گل از گلزار حسيني را مشاهده مي‌نمايند كه دست در گردن خويش به خواب ناز رفته‌اند.

عقيلة بني هاشم به قصد بيدار نمودن آنان به سوي آن دو ريحانه راهي مي‌شود كه ناگهان ضجه‌اي دلسوز صحنه كربلا را دگرگون مي‌سازد. آري زينب مي‌نگرد كه دو كودك بر اثر تشنگي و وحشت از هجوم بي‌رحمانة دشمن، جان باخته‌اند.

زينب به زانو به خاك خسته كربلا مي‌نشيند و مي‌گويد: «عزيزانم برخيزيد ...!»


ادامه مطلب
[ سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:دردهای زینب (س)- شام غربيان'پیروزى خون بر شمشیر و بقاى دین, ] [ 16:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شمر، كه فرمانده پيادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر كليدى و پليد واقعه كربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشيد و دلاور ام البنين عليهاالسلام يعنى عباس ، عبدالله ، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسين عليه السلام آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقيقت طلب امام حسين عليه السلام جدا سازد.
ام البنين ، همسر حضرت على عليه السلام داراى چهار فرزند دلاور و فداكار بود كه همگى در ركاب برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در كربلا حاضر بودند.

حضرت عباس عليه السلام كه بزرگترين آنان است ، از شهرت به سزايى برخوردار بود. وى به خاطر جمال زيبا، قامت موزون ، دلاورى ، غيرت و شجاعت بى مانندش ، به (( قمر بنى هاشم )) معروف شده بود.
ام البنين از قبيله بنى كلاب بود كه شمر بن ذى الجوشن نيز به همين تبار انتساب پيدا مى كرد. بدين جهت در عصر تاسوعا به نزديكى خيمه گاه امام حسين عليه السلام آمد و با صداى بلند فرياد زد: خواهرزادگانم كجايند؟

امام حسين عليه السلام كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهيد. اگر چه او فاسق است و ليكن با شما قرابت و خويشى دارد.

حضرت عباس عليه السلام به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسيدند: حاجت تو چيست؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان منيد. بدانيد تا ساعتى ديگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از ياران حسين بن على عليه السلام زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم. شما از اين ساعت در امان هستيد، مشروط بر اين كه دست از يارى برادرتان حسين عليه السلام برداريد و سپاهيانش را ترك كنيد.

حضرت عباس عليه السلام كه كانون وفادارى و معدن غيرت بود، بر او بانگ زد: بريده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات . اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى كه از ياران برادر و مولايمان حسين عليه السلام دست برداريم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوريم . آيا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله امانى نيست؟شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنين ، خشمناك شد و به خيمه گاه خويش برگشت . هم چنين روايت شده است :

در ميان سپاه عمربن سعد، فردى بود به نام (عبدالله بن ابى محل بن حزام) كه برادرزاده ام البنين عليهاالسلام بود. وى هنگامى كه با خبر شد عمه زادگانش (عباس ، عبدالله ، جعفر، عثمان ) در ميان سپاهيان امام حسين عليه السلام حضور دارند، امان نامه اى از عمر بن سعد براى آنان گرفت و به واسطه غلامش (كزمان) براى آنان ارسال كرد. 

او ، فرزندان ام البنين عليهاالسلام را صدا زد و آنان را امان نامه پسر دايى شان باخبر گردانيد. حضرت عباس عليه السلام و برادرانشان به وى گفتند: به پسر دايى ما سلام برسان و بگو كه ما نيازى به امان نامه شما نيست . امان خدا، بهتر است از امان شما.






ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:امان نامه براى ابوالفضل العباس عليه السلام , ] [ 17:45 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

پس مقاتله كرد تا ضعف عارض آن جناب شد، ديگر باره نوفل (لعين) و به روايتي حكيم بن طفيل لعين از كمين نخله بيرون تاخت و دست چپش را از بند بينداخت، جناب عباس عليه السلام اين رجز خواند: 

يا نَفْسُ لاتَخْشي منَ الْكُفّارِوَ‌ اَبْشِري بِرحْمَهِ الْجَبّارِ 
مَعَ النَّبِيّ السَّيّدِ الْمُختارِقَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَساري 
فَاَصْلِهِمْ يا رَبّ حّر َّ النّار 

و مشگ را به دندان گرفتو همت گماشت تا شايد آب را به آن لبان تشنگان برساند وناگاه تيري بر مشگ آب آمد و آب آن بريخت و تير ديگر بر سينه‌اش رسيد و از اسب در افتاد.

عَمُّوهُ بِالنَّبْلِ وَالسَّمْرِ الْعَواسِلفَخَرّض لِلاَرْضِ مَقْطُوعَ الْيَديْنِ لَهُ 
وَالْبَيْضِ الْفَواصِلِ مِنْ فَرْق اِلي قَدَممِنْ كُلّ مَجْدٍ يمينٌ غَيْرَ مُنْجَذِمٍ

پس فرياد برداشت كه اي برادر مرا درياب، به روايت مناقب ملعوني عمودي از آهن بر فرق مباركش زد كه به بال سعادت به رياض جنت پرواز كرد. چون جناب امام حسين عليه السلام صداي برادر شنيد، خود را به او رسانيد ديد برادر خود را در كنار فرات با تن پاره پاره و مجروح با دستهاي مقطوع بگريست و فرمود: 

اَلانَ اِنْكَسَرَ ظَهْري وَ قَلَّتْ حيلَت 
اكنون پشت من شكست و تدبير و چاره من گسسته و به روايتي اين اشعار انشاء فرمود:

تَعَدَّيْتُمُ ياشَرَّ قَوْمٍ بِبَغْيكُمْوَ خالَفْقُمُوا دينَ النًّبِيّ مُحَمدٍ 
اَما كانِ خَيْرُ الرُّسْلِ وَصّاكُمُ بنااَما نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِيّ الْمُسَدَّدِ
اَما كانَتِ الزَّهْرآءُ اُمّيَ دُونَكُمْاَما كانِ مِنْ خَيْرِ الْبَريَّهِ اَحْمَدِ 
لَعِنْتُم وَ‌اُخْزيتُمْ بِماقَدْ جَنَيْتُمُفَسَوْفَ تُلاقُوا حرَّ نارٍ تُوَقَّدُ

در حديثي از حضرت سيد سجاد عليه السلام مرويست كه فرمودند خدا رحمت كند عمويم عباس را كه برادر را بر خود ايثار كرد و جان شريفش را فداي او نمود تا آنكه در ياري او دو دستش را قطع كردند و حق تعالي در عوض دو دست او دو با ل به او عنايت فرمود كه با آن دو بال با فرشتگان در بهشت پرواز مي‌كند و از براي عباس عليه السلام در نزد خدا منزلتي است در روز قيامت كه مغبوظ جميع شهداء است و جميع شهداء را آرزوي مقام اوست.




ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:شهادت حضرت عباس بن علي عليه السلام , ] [ 17:23 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

كسانى كه حسين عليه السلام خود را به بالين آنها رساند مختلف بودند،هر كس در يك وضعى قرار داشت.وقتى امام وارد مى‏شد يكى هنوز زنده بود و با آقا صحبت مى‏كرد، ديگرى در حال جان دادن بود.

در ميان كسانى كه ابا عبد الله عليه السلام خود را به بالين آنها رسانيد،هيچ كس وضعى دلخراش‏تر و جانسوزتر از برادرش ابو الفضل العباس براى او نداشت،برادرى كه حسين عليه السلام خيلى او را دوست مى‏دارد و يادگار شجاعت پدرش امير المؤمنين است.

در جايى نوشته‏اند ابا عبد الله عليه السلام به او گفت:برادرم‏«بنفسى انت‏»عباس جانم!جان من به قربان تو.اين خيلى مهم است.عباس در حدود بيست و سه سال از ابا عبد الله عليه السلام كوچكتر بود(ابا عبد الله 57 سال داشتند و عباس يك مرد جوان 34 ساله بود).ابا عبد الله به منزله پدر ابا الفضل از نظر سنى و تربيتى به شمار مى‏رفت،آنوقت‏به او مى‏گويد: برادر جان!«بنفسى انت‏»اى جان من به قربان تو!

ابا عبد الله كنار خيمه منتظر ايستاده است.يك وقت فرياد مردانه ابا الفضل را مى‏شنود.(نوشته‏اند ابا الفضل عليه السلام چهره‏اش آنقدر زيبا بود كه‏«كان يدعى بقمر بنى هاشم‏»در زمان خود معروف به ماه بنى هاشم بود.

اندامش به قدرى رسا بود كه بعضى از اهل تاريخ نوشته‏اند:«و كان يركب الفرس المطهم و رجلاه يخطان فى الارض‏»سواراسب تنومندى شد،پايش را كه از ركاب بيرون مى‏كشيد،با انگشت پايش مى‏توانست زمين را خراش بدهد.حالا گيرم به قول مرحوم آقا شيخ محمد باقر بيرجندى يك مقدار مبالغه باشد،ولى نشان مى‏دهد كه اندام بسيار بلند و رشيدى داشته است، اندامى كه حسين از نظر كردن به آن لذت مى‏برد).

وقتى كه حسين عليه السلام به بالاى سر او مى‏آيد،مى‏بيند دست در بدن او نيست،مغز سرش با يك عمود آهنين كوبيده شده و به چشم او تير وارد شده است.بى جهت نيست كه گفته‏اند:«لما قتل العباس بان الانكسار فى وجه الحسين‏»عباس كه كشته شد،ديدند چهره حسين شكسته شد.خودش فرمود:

«الان انقطع ظهرى و قلت‏حيلتى‏».

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 260

نويسنده: شهيد مطهرى


ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:وقتى كه قد سرو خم شد, ] [ 17:15 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

داستانهایی از زمین کربلا

سلام بر تو اي شهيد، سلام بر تو اي مظلوم، سلام بر تو اي عطشان، سلام بر تو که پدر شهيد، برادر شهيد، عموي شهيد، فرزند شهيد و سيّد و سرور شهيدان مظلوم هستي.
اي حسين جان وجود تو سرمايه اسلام و شهادت تو احياگر اسلام عزيز است، حسين جان خاک تو توتياي چشم اؤلياء است، و شفا بخش دردها و آلام دنيوي و اُخروي بشر است. چه مي توان از تو گفت حال آنکه تو خود همه چيز هستي؟! و از ازل تا ابد باقي مي ماني، و از آدم ابوالبشر (ع) تا خاتم الانبياء(ص)تو را زيارت کرده اند و بر مصائب تو گريستند.
امّا کربلا - کربلا چيست؟ کربلا هم کرب است هم بلا، هم رافع کرب است هم دافع بلا، کربلا همان بهشت است، کربلا همان قيامت است، کربلا همان حساب و ميزان است، کربلا کربلاست!!!
کرب يعني گرفتاري، و مشقّت و بلا يعني عذاب و عقاب.
کربِ کربلا براي دشمنان اسلام و امامت و ولايت مي باشد، چرا که آنان با بي اعتنائي )به زمين بهشت در روي زمين( کرب و گرفتاري براي خود آفريدند که بلاي آخرت را به دنبال دارد. آنان فروختند آخرت و دنياي خويش را در کربلا، براي وعده و خيالهاي باطل و فاسد خود.
چه کردند در کربلا؟!
آري آنان براي خود کرب و بلا ساختند حال آنکه کربلا، کرب و بلائي براي حسين (ع) نداشت! بلکه رافع و دافع کرب و بلاي حسين (ع) و شيعيان او مي شد.
با نام آن زمين، با خاک آن زمين، با حرمت آن زمين اسلام و امّت مسلمان نجات مي يافت!
امام حسين (ع) بسوي کربلا مي آيد به مانند ماهي که سالها از دريا به دور افتاده باشد، حسين (ع) را در کربلا نکشتند! حسين (ع) را در )شام( کشته بودند! آنجائي که ولايت و امامت را غصب کردند، حسين(ع) در کربلا زنده شد و از زندگي خويش اسلام را زنده کرد. آن هنگام که وارد خاک کربلا شد و ديد که ديگر مرکب حرکت نمي کند، مرکب را عوض کردند، و باز حرکت ننمود، تا سه مرتبه مرکب را عوض کردند، مرکب حرکت ننمود. و آنگاه فرمودند:
فرود آييد که اين جا مقتل من و مدفن من و مردان من است و اينجا خيمه هاي ما را غارت مي کنند و خون ما را مي ريزند، که اين خبر را از جدّم رسول خدا(ص) شنيده ام!
متن کتاب "  داستانهایی از زمین کربلا "


ادامه مطلب
[ شنبه 12 آذر 1390برچسب:داستانهایی از زمین کربلا ", ] [ 18:10 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.reklamco.com/pic moharram/www.reklamco (18).jpg

ماه محرم ، اگر با این عنوان در قرآن مجید نیامده است . و لیكن در قرآن ، آیات چندى است كه درباره ماه هاى حرام و لزوم حرمت آن ها نازل شده است . ماه محرم نیز از جمله ماه هاى حرام است كه در آیات قرآن كریم به آن ها پرداخته شده است . در این جا آیه هایى را كه درباره ماه هاى حرام وارد شده اند، اشاره كرده و به ترجمه و شرح اجمالى آن ها مى پردازیم :

1 - جعل الله الكعبة البیت الحرام قیاما للناس و الشهرالحرام و الهدى و...

خداوند متعال ، كعبه را كه خانه حرام است و هم چنین ماه حرام و قربانى را براى برپایى مردم (و معیشت آنان ) قرار داده است در این آیه ، خداوند متعال فلسفه حرمت حج و ماه حرام را بیان نموده است و آن ، عبارت است از معیشت و امنیت مردم در پناه آن ها و تاثیر آن هابر اصلاح جامعه .
اگر مردم ، حرمت خانه خدا و ماه هاى حرام را نگه نداند و دائم در جنگ ، تجاوز و حرمت شكنى باشند، همانند اقوام و ملل پیشین به نابودى و هلاكت خواهند رسید و با دست خود، یك دیگر را به فنا و فراموشى مى سپارند.امنیت و آسایش مردم در ماه هاى حرام و ایام حج ، موجب تقویت روابط اجتماعى و انسانى شده و مردم را به هم دلى و هم سویى سوق مى دهد و آنان را از پراكندگى و خوارى ، به عزت و سربلندى مى رساند.


ادامه مطلب
[ شنبه 12 آذر 1390برچسب:ماه محرم در قرآن, ] [ 17:48 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

امام حسین

همیشه زبان، مترجم عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا كه اشكی از روی احساس و درد و سوز می‎ریزد، عشق حضور دارد ولی آنجا كه زبان با گردش منظم خود جمله‎های منطقی می‎سازد عقل حاضر است.

بنابراین همانطور كه استدلالات منطقی و كوبنده می‎تواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبران مكتب آشكار سازد قطره اشك نیز می‎تواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مكتب محسوب گردد.

از این رو گریه حضرت زینب علیهاالسلام بر اهل بیت علیهم السّلام گریه عاطفی و گریه پیام‎آور و یك نوع نهی از منكر و شعار شورانگیز و سوزاننده و رسواگر طاغوتیان و ستمگران بود.

بر همین اساس است كه پیامبر اکرم و امامان علیهم السّلام كسی را كه آمادگی گریه كردن ندارد به تباكی (خود را به شكل گریه درآوردن) دعوت كرده‎اند تا یاد حسین در همه قرون و اعصار در خاطره‎ها زنده بماند.

 


ادامه مطلب
[ شنبه 12 آذر 1390برچسب:فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام, ] [ 17:13 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آ له و سلم «لَا تُکْثِرُوا الْکَلَامَ به غیرِ ذِکْرِ اللَّهِ فَإِنَّ کَثْرَةَ الْکَلَامِ به غیرِ ذِکْرِ اللَّهِ قَسْوُ الْقَلْبِ إِنَّ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْقَلْبُ الْقَاسِی»؛«زیاد صحبت نکنید، مگر هنگام یاد خدا، چرا که زیاد سخن گفتن، در دل انسان قساوت ایجاد می‌کند و دورترین مردم از خدا کسی است که قلب او قساوت داشته باشد».


عزاداری
برای رسیدن به توفیق اشک بر اهل‌بیت، علاوه بر ایجاد زمینه‌ها، گاهی موانعی وجود دارد که باید برطرف شود. در اینجا به برخی اشاره می‌کنیم:

1- عوارض جسمانی

گاهی گریه نکردن، ریشه در امور جسمانی دارد که لازم است با رجوع به متخصص، این مانع برطرف شود.

 

2- جهل

یکی از عواملی که مانع از گریستن می‌شود، عدم آگاهی از حکمت، فلسفه و آثار اشک بر اهل‌بیت؛ به ویژه امام حسین علیه‌السلام است، برخی نه تنها از حکمت‌ها و آثار آن آگاهی ندارند و این عمل را ضروری نمی‌دانند؛ بلکه غیر معقول و خرافی نیز می‌دانند؛ که برخی از شبهات مخالفین نیز به این موضوع دامن می‌زند، از این رو لازم است در این راستا، مطالعه و از اهل علم سؤال کنیم تا جهل زدایی صورت پذیرد و از این فیض بزرگ محروم نمانیم.

 


ادامه مطلب
[ شنبه 12 آذر 1390برچسب:موانع گریه بر اهل بیت (علیهم السلام), ] [ 17:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 138 139 140 141 142 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب