مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

سؤال: طبق پاره‏اى از روايات فكر گناه، يا نيت گناه، بدتر از خود گناه است، و فكر و نيت كار نيك، برتر از خود كار نيك است، راز اين مطلب چيست؟

پاسخ:

آرى در روايات متعدد است كه بايد فكر گناه نكرد، حتى فكر گناه بدتر از خود گناه است، از جمله رسول خدا (ص) فرمود: «نية المؤمن خير من عمله، و نية الفاجر شر من عمله; نيت مؤمن بهتر از عمل نيك او است، و نيت غير مؤمن از عمل او بدتر است () و در سخنى امام صادق (ع) فرمود: «بنده‏اى در روز، نيت مى‏كند كه وقتى شب فرا رسيد، نماز شب بخواند، ولى شب فرا مى‏رسد، و خواب بر او غالب مى‏گردد، و مى‏خوابد، خداوند نماز شب را در نامه عمل او قرار مى‏دهد، نفس چنين كسى تسبيح است، و خواب او صدقه مى‏باشد ()

نيز روايت‏شده، عيسى (ع) در نصيحت‏خود فرمود: «موسى (ع) به اصحابش فرمود زنا نكنيد، من به شما مى‏گويم حتى فكر زنا نكنيد» () اما راز مطلب، اين كه نيت و فكر خوب نشانه حالت و روحيه ملكوتى و خوب است، و حاكى است كه كانون وجود او سرشار از معنويت است، و روشن است كه چنين كانونى، نورانى است و منشا بركات و كارهاى نيك بسيار خواهد شد، ولى فكر بد و نيت ناشايسته بيانگر حالت‏بد و كانون آلوده وجودى است، و چنين كانونى منشا زشتى‏ها و انحراف‏هاى بسيار خواهد شد، بنابراين كانون خوب بهتر از چند كار خوب بدون كانون خوب است، چنان كه كانون بد، بدتر از چند عمل بد است. به علاوه نيت و فكر بد، موجب تيرگى روح و روان خواهد شد، و كانون وجود را بدتر مى‏كند، چنان كه فكر و نيت نيك، قلب را نورانى، و كانون وجود را نورافشانى خواهد كرد. بر همين اساس، طبق روايت، وقتى كه عيسى (ع) فرمود: من مى‏گويم فكر زنا نكنيد، اين مطلب را با اين مثال بيان كرد، فرمود: «اگر شخصى در اتاق نقاشى شده و زيبا، آتشى روشن كند، دود آن، اطاق نقاشى شده را دودآلود و سياه خواهد كرد، گرچه اطاق را نسوزانده است، فكر زنا نيز زيبايى چهره معنوى را تيره و تار مى‏كند، گرچه آن چهره را از بين نبرد () بر همين اساس اميرمؤمنان على (ع) فرمود: «حسن النية من سلامة الطرية; حسن نيت دليل پاكى روح و روان است()


ادامه مطلب
[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:فكر گناه چرا بدتر از گناه است؟ , ] [ 8:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


3- سؤال: در رواياتى كه از طريق اهل تسنن و شيعيان نقل شده، سخن از حوض كوثر، در موارد متعدد به ميان آمده است، نيز طبق بعضى از روايات و نظر مفسران در ذيل واژه كوثر، در سوره كوثر، يكى از اقوال در معنى آن را، حوض كوثر مى‏دانند، منظور از كوثر و ساقى آن چيست؟

پاسخ:

واژه كوثر يك معنى جامع و وسيعى دارد و به معنى خير فراوان است، مفسران در ذيل آيه «انا اعطيناك الكوثر; ما به تو كوثر عطا كرديم‏» () معانى و مصداق‏هاى مختلف و متعدد ذكر نموده‏اند، يكى از آنها اين كه منظور از آن حوض كوثر است، در روايت آمده وقتى كه سوره كوثر نازل شد، پيامبر (ص) بر فراز منبر رفت و اين سوره را تلاوت كرد، وقتى كه پايين آمد، اصحاب عرض كردند: «كوثر چيست كه خداوند به تو عطا كرده است؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «نهرى است در بهشت، سفيدتر از شير و صاف‏تر از قدح (بلور)، در دو طرف آن قبه‏هايى از در و ياقوت قرار دارد...» () نيز روايت‏شده: انس بن مالك مى‏گويد: رسول خدا (ص) به ميان ما آمد، او را خوشحال ديديم، از راز آن پرسيديم، فرمود: هم اكنون سوره‏اى بر من نازل شد، آنگاه سوره كوثر را خواند، سپس فرمود: آيا مى‏دانيد كوثر چيست؟ عرض كرديم خدا و رسولش بهتر مى‏داند، فرمود: «كوثر نهرى است كه خداوند خير و بركت فراوانى آن را به من خبر داده است، آن نهر همان حوضى است كه امت من در روز قيامت، در كنار آن مى‏آيند، در كرانه آن ظرف هايى به عدد ستارگان آسمان وجود دارد، گروهى از امت من كنار آن مى‏آيند، به خدا عرض مى‏كنم: «اين‏ها، از امت من هستند» (پس اجازه بده از آب اين حوض بنوشند) خداوند مى‏فرمايد: تو ندانى كه اين افراد بعد از تو (با خاندانت) چه كردند، و چه حادثه‏هاى تلخى پديدار ساختند؟» ()


ادامه مطلب
[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:حوض كوثر چيست و ساقى آن كيست؟ , ] [ 8:19 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سؤال: يكى از پسران حضرت فاطمه زهرا (س) محسن (ع) است كه هنگامى كه در رحم مادرش بود، پيامبر (ص) نام او را محسن ناميد، هنوز در رحم مادر بود كه بر اثر فشارى كه بين در ديوار بر فاطمه (س) وارد گرديد، سقط شده و به شهادت رسيد، در يكى از نامه‏ها، دانش آموزى سؤال كرده كه دبير ما به سر كلاس آمد، و چنين فرزندى را براى حضرت زهرا (س) منكر شد و گفت هيچ مدركى بر وجود چنين فرزندى نداريم، لطفا مدارك بودن فرزندى به نام محسن براى حضرت زهرا (س) را ذكر كنيد.

پاسخ:

مدارك فراوانى از كتب اهل تسنن و شيعه، دليل بر اين است كه حضرت زهرا (س) پسرى به نام محسن (ع) داشته است (و در بعضى از مدارك به جاى محسن، محسن (سين مشدد) ذكر شده است) بخشى از اين مدارك در كتب اهل تسنن عبارتند از:


ادامه مطلب
[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:محسن يكى از پسران حضرت زهرا (س) و مدارك آن , ] [ 8:7 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

امام سجاد (ع)

امام علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليه السلام مشهور به سجاد، چهارمين امام شيعيان بنا به قولي مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجري قمري متولد شد و در 12 محرم سال 95 هجري قمري به دست وليد بن عبدالملك به شهادت رسيد. امام زين العابدين عليه السلام زماني ديده به جهان گشود كه زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علي بن ابيطالب عليه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوي و حكومت چند ماهه امام حسن عليه السلام را درك كرد. امام سجاد عليه السلام در عاشوراي سال 61 هجري قمري حضور داشت و در آن واقعه به صورتي معجزه آسا نجات يافت و پس از شهادت پدرش امام حسين عليه السلام مسئوليت زمامداري شيعيان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزي كه به شهادت رسيد زمامداراني چون يزيد بن معاويه، عبدالله بن زبير، معاويه بن يزيد، مروان بن حكم، عبدالملك بن مروان و وليد بن عبدالملك، معاصر بود.

پرتوى از سيره و سيماى امام زين العابدين(عليه السلام)

 حضرت على بن الحسين ، ملقّب به سجّاد و زين العابدين، روز پنجم شعبان سال 38 هجرى يا 15 جمادى الاولى همان سال، در مدينه ديده به جهان گشود و در روز 12 و يا 25 محرّم سال 95 هجرى، درمدينه، به دسيسه هشام بن عبدالملك، مسموم گرديد و در 56 سالگى به شهادت رسيد.
مزار شريف آن حضرت در مدينه در قبرستان بقيع مى باشد.
مادر مكرّمه آن حضرت بنا بر منابع تاريخ اسلامى، غزاله از مردم سند يا سجستان كه به سلافه يا سلامه نيز مشهور است، مى باشد.
ولى بعضى از منابع ديگر نام او را شهربانويه، شاه زنان ، شهرناز، جهان بانويه و خوله، ياد كرده اند.
امام سجّاد(عليه السلام) در بدترين زمان از زمان هايى كه بر دوران رهبرى اهل بيت گذشت مىزيست، چه، او با آغاز اوج انحرافى، معاصر بود كه پس از وفات رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روى داد.
امام(عليه السلام) با همه محنتها و بلاها كه در روزگار جدّ بزرگوارش اميرالمؤمنين(عليه السلام) آغاز گرديده بود همزمان بود.
او سه سال پيش از شهادت امام على(عليه السلام)متولّد گرديد، وقتى ديده به جهان گشود، جدّش اميرمؤمنان(عليه السلام)در خطِّ جهادِ جنگِ جمل، غرق گرفتارى بود و از آن پس با پدرش امام حسين(عليه السلام) در محنت و گرفتاريهاى فراوان او شريك بود.
او همه اين رنج ها را طى كرد و خود به طور مستقل روياروى گرفتاريها قرار گرفت.
محنت و رنج او وقتى بالا گرفت كه لشكريان يزيد در مدينه وارد مسجد رسول اللّه شدند و اسب هاى خويش را در مسجد بستند، يعنى همان جايى كه انتظار آن مى رفت مكتب رسالت و افكار مكتبى در آنجا انتشار يابد، امّا برعكس، آن مكان مقدّس در عهد آن امام تقوا و فضيلت، به دست سپاه منحرف بنى اميّه افتاد و آنان ضمن تجاوز به نواميس مردم مدينه و كشتار فراوان، بى پروايى را از حدّ گذراندند و حرمت مدفن مقدّس رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)و مسجدش را هتك نمودند.
امام سجّاد(عليه السلام) براى پيش راندن مسلمانان به سوى نفرت از بنىاميّه و افزودن مبارزه جويى با آنان، تلاش هاى مؤثّرى نمود.
و هر گاه فرصتى به دست مىآمد، مردم را بر ضدّ امويان تحريك مى كرد.
و با احتياط، برنامه حاكمان منحرف را تحت نظر قرار مى داد.
امام(عليه السلام) براى آگاهى مردم، اسلوب دعا را به كار برد، به طورى كه دعاهاى آن حضرت، رويدادهاى عصر او را تفسير مى كند.
صحيفه سجّاديّه كه به زبور آل محمّد مشهور است، اثر بى نظيرى است كه در جهان اسلام، جز قرآن كريم و نهج البلاغه، كتابى به اين عظمت و ارزش، پديد نيامده كه پيوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنّفان باشد.
از ديگر آثار ارزنده به جا مانده از امام سجّاد(عليه السلام)، مجموعه اى تربيتى و اخلاقى است به نام رساله حقوق كه امام(عليه السلام) در آن وظايف گوناگون انسان را در برابر خدا و خود و ديگران، با بيانى شيوا و گويا بيان كرده است.
مجموعه حقوقى كه در اين رساله ذكر شده جمعاً 51 حقّ مى باشد.

امام و حكومت
امام سجّاد(عليه السلام) به اين امر آگاه بود كه تا وقتى از طرف پايگاه هاى مردمى پشتيبانى نشود، تنها در دست گرفتن قدرت براى تحقّق بخشيدن به عمل دگرگون سازى اجتماع اسلامى كافى نيست.
پايگاههاى مردمى نيز بايد به هدف هاى اين قدرت آگاه باشند و به نظريّه هاى او در حكومت ايمان داشته باشند و در راه حمايت از آن حركت كنند و مواضع آن را براى توده مردم تفسير نمايند و در برابر تندبادها با استوارى و قدرت بايستند.
امام سجّاد(عليه السلام) اين امكانات را نداشت و به علّت آگاهى نداشتن مردم چنين شكايت مىفرمود: «پروردگارا! در پيشامدهاى ناگوار روزگار به ناتوانى خويش نگريستم و درماندگى خود را از جهت يارى طلبيدن از مردم در برابر كسانى كه قصد جنگ با من داشتند ديدم و به تنهايى خود در برابر بسيارىِ كسانى كه با من دشمنى داشتند، نظر كردم.»امام(عليه السلام)، از جنبه انقلابى، به صورتى كه مستقيماً عهده دار آن گردد، كناره جويى فرمود و به اين بسنده كرد كه كار قيام را به كسانى واگذارد كه در اين مورد برپاى مى خيزند.
به طور كلى وضع اجتماعى كه هر امام در آن زيست مى كرد، شكل كار سياسى او را محدود و مشخّص مىساخت.
پيشوايان معصوم با وجود توطئه هايى كه دشمنان، عليه آنها مى نمودند تا آنان را از زمينه حكومت دور سازند، پيوسته مسئوليت خود را در نگاه دارى مكتب و تجربه اسلامى و مصون نگاه داشتن آن از فرو افتادن در ورطه انحراف و جدا شدن از مبادى و معيارها و ارزش هاى آن به گونه اى كامل ايفا مىكردند و هر وقت انحراف شدّت مىيافت و از خطر فروافتادن در ورطه نابودى بيم مى داد، پيشوايان(عليهم السلام) بر ضدّ آن حوادث تدبيرهاى لازم مى انديشيدند، و هر گاه تجربه اسلامى و عقيدتى در تنگناى مشكلى گرفتار مىآمد و رهبرى هاى منحرف به حكم بى كفايتى از درمان آن ناتوان مى شد، امامان به نشان دادن راه حلّ و حفظ امّت از خطرهايى كه مردم را تهديد مى كرد مبادرت مى فرمودند.

دستگيرى از درماندگان
يكى از خدمات ارزشمند امام سجّاد(عليه السلام)، رسيدگى به درماندگان، يتيمان، تهيدستان و بردگان بودهاست.
روايت شده است كه آن حضرت، هزينه زندگى صد خانواده تهيدست را عهده دار بود.
گروهى از اهل مدينه، از غذايى كه شبانه به دستشان مىرسيد، گذران معيشت مى كردند، امّا آورنده غذا را نمى شناختند.
پس از در گذشت على بن الحسين (عليه السلام)متوجّه شدند كه آن شخص، امام زين العابدين (عليه السلام) بوده است.
او شبانه به صورت ناشناس، انبان نان و مواد غذايى را خود به دوش مى كشيد و به در خانه فقيران و بينوايان مى برد و مى فرمود: صدقه پنهانى آتش خشم خدا را خاموش مى سازد.
اهل مدينه مى گفتند: ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست داديم كه على بن الحسين در گذشت.
او در طول سالها به قدرى انبان حاوى آرد و ديگر مواد غذايى را به دوش كشيده و به در خانه فقيران برده بود كه شانه اش پينه بسته بود، به طورى كه پس از شهادت او، هنگام غسل دادن جنازه اش ، جلب توجّه مى كرد.
على بن طاووس در كتاب اقبال الاعمال، ضمن بيان اعمال ماه رمضان مى نويسد: علىبن الحسين (عليه السلام) شب آخر ماه رمضان، بيست نفر برده را آزاد مى كرد و مى فرمود: «دوست دارم خداوند ببيند كه من در دنيا بردگان خود را آزاد مى كنم، بلكه مرا در روز رستاخيز از آتش دوزخ آزاد سازد.»او هيچ خدمتكارى را بيش از يك سال نگه نمى داشت، وقتى كه برده اى را در اوّل يا وسط سال به خانه مىآورد، شب عيد فطر او را آزاد مى ساخت.
بردگان سياه پوست را مى خريد و آنان را در مراسم حجّ، به عرفات مى آورد و آن گاه به سوى مشعر كوچ مى كرد، آنان را آزاد مى كرد و جوايز مالى به آنان مىداد.
تا آنجا كه در شهر مدينه گروه عظيمى از بندگان و كنيزان، آزاد شده آن حضرت بودند و آنان هم بعد از آزادى، پيوند معنوى خود را با امام(عليه السلام)قطع نمى كردند.
 

 

 

[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:امام سجاد (ع), ] [ 10:10 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

دل نوشته هایی در میلاد حضرت امام سجاد(علیه السلام)

تلاوت حدیث بیداری

زین ‏العباد علیه‏ السلام آمده است و طغیان شیطان، باز ایستاده است روبه ‏روی این تنومندیِ تعبد؛ روبه ‏روی این همه صلابت ایمان، مقابل این روح شفاف.
صدا، صدایِ عارفانه‏ های شب است که حدیث بیداری تلاوت می‏کند.
قافلهِ نافله‏ ها را بنگر که از ثانیه ‏های معصوم او می‏گویند.
مبارک است این نام و تکثیر غزل‏های پاک، بر صفحات روح بکر!
مبارک است این نام و نزول قطره‏ ای باران، بر کویرستان بشریت!
چه بار گرانی بودند روزها برای انسان؛ اگر حدیثی از طراوت لب‏هایش، دل‏ها را بهاری نمی‏کرد و «صحیفه سجادیه»اش نبود!
چه تلخْ‏ منزلی بود دنیا؛ اگر یاد او فضا را چنین درخشان نمی‏کرد!

سحری در پیش است

حوریان آسمان، گرداگرد مدینه بال گشوده‏اند و کودکی در دامان «شهربانو»، آرام به خواب رفته است.
کودکی از سلاله پاک رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله ، که وارث رسالتی بزرگ، یعنی امامت و ولایت خواهد شد. او فرزند حسین‏بن علی‏ بن‏ ابی‏طالب علیه‏السلام ، «سجاد» و «زین العابدین» است.
بی‏شک، سال 38 هجری در مدینه، سال خرم و مبارکی بوده است؛ سالی‏ که امام سجاد علیه‏السلام به دنیا پلک گشود.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:زلال قلم, ] [ 9:56 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

به نقل ابوحمزه ثمالی ، امام سجاد (علیه السلام) فرمود: مردی با خانواده اش سوار بر كشتی شد كه به وطن برسند، كشتی در وسط دریا درهم شكست و همه سرنشینان كشتی غرق شده و به هلاكت رسیدند، جز یك زن ( كه همسر همان مرد بود) او روی تخته پاره كشتی چسبیده و امواج ملایم دریا آن تخته را حركت داد تا به ساحل جزیره ای آورد، و آن زن نجات یافت و به آن جزیره پناهنده شد. اتفاقا در آن جزیره راهزنی بود بسیار بی حیا و بی باك ، ناگاه زنی را بالای سرش دید و به او گفت : تو انسانی یا جنی ؟ آن زن جریان خود را بازگو كرد، آن مرد بی حیا با آن زن به گونه ای نشست كه با همسر خود می نشیند، و آماده شد كه با او زنا كند. زن لرزید و گریه كرد و پریشان شد. او گفت : چرا لرزان و پریشان هستی ؟ زن با دست اشاره به آسمان كرد و گفت افرق من هذا: از این (یعنی خدا) می ترسم . مرد گفت : آیا تاكنون چنین كاری كرده ای ؟
زن گفت : نه به خدا سوگند. مرد گفت : تو كه چنین كاری نكرده ای ، و اكنون نیز من تو را مجبور می كنم ، این گونه از خدا می ترسی ، من سزاوارترم كه از خدا بترسم . همانجا برخاست و توبه كرد و به سوی خانواده اش رفت و همواره در حال توبه و پشیمانی بسر می برد. تا روزی در بیابان پیاده حركت می كرد، در راه به راهب ( عابد مسیحیان) برخورد كه او نیز به خانه اش می رفت ، آنها همسفر شدند، هوا بسیار داغ و سوزان بود، راهب به او گفت : دعا كن تا خدا ابری بر سر ما بیاورد تا در سایه آن ، به راه خود ادامه دهیم . گنهكار گفت : من در نزد خود كار نیكی ندارم تا جرئت به دعا و درخواست چیزی از خدا داشته باشم . راهب گفت : پس من دعا می كنم تو آمین بگو. گنهكار گفت : آری خوب است .
راهب دعا كرد و او آمین گفت ، اتفاقا دعا به استجابت رسید و ابری آمد و بالای سر آنها قرار گرفت و سایه ای برای آنها پدید آورد، هر دو زیر آن سایه قسمتی از روز را راه رفتند تا به دو راهی رسیدند و از همدیگر جدا شدند، ولی چیزی نگذشت كه معلوم شد ابر بالای سر آن جوان گنهكار قرار گرفت و از بالای سر راهب رد شد. راهب نزد آن جوان آمد و گفت : تو بهتر از من هستی ، و آمین تو به استجابت رسیده نه دعای من ، اكنون بگو بدانم چه كار نیكی كرده ای ؟ آن جوان ، جریان آن زن و توبه و خوف خود را بیان كرد، راهب به راز مطلب آگاه شد و به او گفت : غفرلك ما مضی حیث دخلك الخوف فانظر كیف تكون فیما تستقیل . گناهان گذشته ات به خاطر ترس از خدا آمرزیده شد، اكنون مواظب آینده باش .(1)


ادامه مطلب
[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:خوف از خدا, ] [ 9:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

از سجایای اخلاقی امام (علیه السلام)

شخصی به حضور امام سجاد (علیه السلام) آمد، و نسبت به آن حضرت جسارت كرده و سخنان درشت و ناسزا گفت . امام سجاد (علیه السلام) سكوت كرد، و هیچ سخنی به او نگفت ، او رفت (با توجه به اینكه آن شخص در یك جریان شخصی نسبت به امام ناراحت شده بود، و مربوط به كیان دین نبود). امام به همراهانش فرمود: شنیدید كه این مرد، با من چگونه برخورد كرد؟ اینك دوست دارم ، با من نزد او برویم تا بنگرید جواب او را چگونه خواهم داد؟. همراهان با امام حركت كردند، شنیدند كه آن حضرت در مسیر راه ، مكرر این آیه را می خواند: والكاظمین الغیظ: از ویژگی های پرهیزكاران این است كه ، خشم خود را فرو می برند (آل عمران - 134). همراهان دریافتند كه امام با او برخورد شدید نخواهد كرد. وقتی امام سجاد (علیه السلام) به در خانه او رسید، او را صدا زد، او از خانه بیرون آمد، در حالی كه تصور می كرد با برخورد شدید امام ، روبرو خواهد شد، برخلاف انتظار شنیدند امام (علیه السلام) به او فرمود: برادرم ! اگر آنچه به من گفتی ، در من وجود دارد، از درگاه خدا، طلب آمرزش می كنم ، و اگر در من وجود ندارد، از خدا می خواهم كه تو را بیامرزد. آن مرد بین دو چشم امام را بوسید و عرض كرد: آنچه گفتم در وجود تو نیست بلكه من به آن سزاوارترم.

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:حکایتهای شنیدنی, ] [ 9:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

امشب كه در بهشت وا مى ‏گردد
هر درد نگفتنى دوا مى ‏گردد
از يمن ولادت امام سجاد(ع)
حاجات دل خسته روا مى ‏گردد
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد

امشب ای اهل دعا روح دعا می آید
پسر خامس اصحاب کسا می آید
مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا
صف ببندید که مولای شما می آید
میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد

پيشانى آفتاب دارى، آرى
در ديده‏ ى جان گلاب دارى، آرى
گل نغمه ى نور، از كلامت جارى است
سجادى و عشق ناب دارى، آرى

با قامت عصمت و حيا مى ‏آيد
با بانگ مناجات و دعا مى ‏آيد
ميلاد عبادت است يعنى سجاد
از سوى خدا به سوى ما مى ‏آيد
میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد


ادامه مطلب
[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:پيا مك, ] [ 9:38 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در حریم سقای کربلا

امام حسین


چهار روز از ماه شعبان سال 26 هجری می گذشت؛ ماهی که برای اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و پیروان آنان با برکت، رحمت و وارستگی توأم است. در این روز در شهر مدینه ستاره ای پرفروغ در آسمان فضیلت هویدا گردید که درخشش آن، خاندان عترت و اصحاب ائمه را در موجی از شادی و شعف فرو برد.

 

در بیت ولایت

این مولود شکوهمند در خانه ای دیده به جهان گشود که ایمان و تقوا در آن حضور داشت و اهلش به نور معنویت آراسته بودند. تاریخ تولد حضرت ابوالفضل علیه السلام را اکثر منابع، چهارم شعبان سال 26 هجری و برخی سال 27 هجری نوشته اند.(1)

حضرت ابوالفضل علیه السلام در بیت امامت و ولایت تربیت نیکویی یافت و حضرت علی علیه السلام نظری ویژه در پرورش او داشت، همانند مقاصد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در رشد و شکوفایی امام حسین علیه السلام ، یعنی همان گونه که خاتم رسولان، امام سوم را برای تربیت دادن حماسه ای پرشکوه پرورش می داد و او را بر سر زانوی خویش با نوازش های خاص به مراحل رشد و کمال رسانید و سفارش وی را به تمام مسلمانان نمود و حسین را جزئی از خود و خود را جزئی از او معرفی نمود: «حسین منّی و انا من حسین». حضرت علی علیه السلام می دید که فرزندش در صحرای کربلا به یک فداکار و جانباز نیازی خواهد داشت؛ از این جهت، از خداوند خواست که او را صاحب پسری نماید که در زندگانی یاور و مطیع امام حسین علیه السلام باشد.


ادامه مطلب
[ شنبه 3 تير 1391برچسب:در حریم سقای کربلا, ] [ 19:37 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

«عباس» یعنی «عشق»

حضرت عباس


چهارم شعبان، یادآورِ خاطره ای شاد و به یادماندنی از تولد نوزادی با چهره ای زیبا و شأنی والاست؛ روزی که خانه کوچک علی علیه السلام بار دیگر ستاره باران شد و تحفه ای دیگر از سوی پروردگار بزرگ به ایشان ارزانی گشت. روز درخششِ ماهِ بنی هاشم، پسر امّ البنین علیهاالسلام بانوی فداکار علی علیه السلام روزِ شادمانی شهر مدینه و فرزندانِ علی بن ابی طالب علیه السلام .


 

عباس می آید...

عباس آمد تا حسین علیه السلام تنها نباشد. آمد تا درس جوان مردی به جهانیان بیاموزد. آمد تا برادری را معنا کند، وفا را شرح دهد، ایثار را الگو باشد، شجاعت را تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد. عباس آمد تا یاد و خاطره پدر را برای همیشه در اذهان مردم زنده نگه دارد؛ دلاوری علی و حمایت او را از دین، سال ها بعد از پدر احیا کند. عباس آمد تا یار و همراهِ حسین علیه السلام گردد و در کنار او بماند. عباس یعنی عشق، فداکاری، برادری و برادر یعنی عبّاس.

 

بالاترین مثلث شخصیتی

به گفته بسیاری از دانشمندان علم روان شناسی، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیّت انسان نقش به سزایی دارد این سه عامل درباره شخصیّت حضرت عباس علیه السلام در بالاترین و بهترین حدّ خود وجود داشت؛ زیرا ایشان عالی ترین ارزش ها را از پدر ارج مند و مادر پرفضیلتش به ارث برد و در محضر این دو بزرگوار تربیت یافت و در خانه علی علیه السلام درکنار فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام ، از عالی ترین برنامه های تربیتی برخوردار بود. در مورد عامل محیط نیز، عباس علیه السلام در محیطی رشد یافت که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به وجود آورنده آن بودند؛ محیطی که سراسر نور و صفا و اسلام ناب بود و در آن محیط، جز اخلاق نیک اسلامی و شیوه های ارج مند و ارزش های والای انسانی، چیز دیگری مطرح نبود.

حضرت ابوالفضل علیه السلام که برخوردار از استعدادی شگرف و قابلیتی عظیم برای گرفتن معارف الهی بود، نزد استادی درس آموخت که منبع علم الهی، وارث علوم حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و نیز یگانه روزگار در نشر معارف ربانی و تعلیم اخلاق نیکو و احکام اسلام بود

پدر فضیلت

درباره علت نامیدن عباس علیه السلام به «ابوالفضل»، دو قول آمده است: عده ای گفته اند ایشان را بدان سبب که پسری به نام فضل داشته، ابوالفضل نامیده اند؛ ولی نظر صحیح تر آن است که چون سراسر زندگی درخشان آن حضرت، پر از فضل و فضیلت بود، او را بدین نام خواندند؛ زیرا ابوالفضل یعنی پدر فضیلت ها و ارزش ها.


ادامه مطلب
[ شنبه 3 تير 1391برچسب:«عباس» یعنی «عشق», ] [ 19:33 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 75 76 77 78 79 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب