مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 «و من اللّيل فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً»(614) كلمه‏ى «تهجّد» از ماده‏ى هجود به معناى خواب است و «تهجّد» به طورى كه بسيارى از اهل لغت گفته‏اند، به معناى بيدارىِ بعد از خواب است. پس معناى آيه‏ى شريفه، چنين است: قسمتى از شب را پس از خوابيدنت، بيدارباش و به نماز مشغول شو، به اميد اين كه خداوند تو را به مقام محمود را برساند. گفتنى است كه محمود بودن مقام پيامبرصلى الله عليه وآله را مطلق و بدون قيد ذكر كرده است. زيرا آن، مقامى است كه همگان آن را مى‏پسندند. روشن است وقتى همه‏ى انسان‏ها مقامى را حمد مى‏كنند كه از آن خوششان بيايد و از آن بهره‏مند گردند. به همين جهت، آن را تفسير كرده‏اند به مقامى كه خلايق آن را حمد مى‏كنند و آن، مقام شفاعت كبراى رسول خداصلى الله عليه وآله است كه روز قيامت در آن مقام قرار مى‏گيرد و روايات شيعه و اهل سنت در اين معنا متّفق است.(615)


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:شفاعت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله‏, ] [ 8:18 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

 دشمنان اسلام هم نسبت ناروا به حضرت نوح‏عليه السلام دادند، هم به پيامبرصلى الله عليه وآله. چون گفتند: پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مجنون است و ضال. خداوند در باره‏ى او فرمود؛ «ما أنت بنعمة ربّك بمجنون»(594)و «ما ضلّ صاحبكم و ما غوى‏»(595)؛ اما وقتى دشمنان به حضرت نوح گفتند: «إنّا لنريك فى ضلال مبين».(596)حضرت نوح خودش به آنان پاسخ داد: «يا قوم ليس بى ضلالة».(597) ميان كسى كه از خود دفاع كند و كسى كه خداوند از او دفاع كند، تفاوت بسيار دارد؛ «فشتّانَ بين من دفع عن نفسه و بين من دفع عنه ربّه».(598)


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:دفاع خداوند از پيامبرصلى الله عليه وآله‏, ] [ 8:14 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

 گاهى قرآن كريم پيامبر گرامى‌ اسلام‏صلى الله عليه وآله را به وصف «رحمة للعالمين» مى‏ستايد(575)و گاهى مى‏فرمايد: «و رحمة للّذين ءامنوا منكم»؛(576)جمع ميان اين آيات چگونه است؟ در پاسخ بايد گفت: رحمت داراى درجات و مراتبى است، يكى مرتبه‏ى قابليت و ديگرى مرتبه‏ى فعليت؛ مثلاً باران، رحمت الهى است؛ يعنى قطره‏هاى آن شايستگى منشأ بركت بودن را داراست، ليكن بى‏ترديد اين رحمت، تنها در زمين‏هاى حاصلخيز ظهور مى‏كند و سنگلاخ‏ها از آن بهره نمى‏برند.
 پس، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نيز بالقوه براى همه موجودات هستى، به ويژه انسان‏ها، مايه‏ى رحمت است، ولى بالفعل مؤمنان از رحمت او بهره‏مند مى‏شوند.(577)

 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:بهره‏بردارى مؤمنان از رحمت پيامبرصلى الله عليه وآله, ] [ 9:59 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

 «و رفعنا لك ذكرك»(560) نام پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در همه جا مطرح و به عظمت و بزرگى ياد مى‏شود، در شهادتين، تشهّد نماز، كتب آسمانى پيشين، خطبه‏ها و مواعظ، اذان و اقامه و در ابتداى رساله‏ها و كتاب‏ها و ...  خداوند هنگام خطاب به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با نام «رسول» يا «نبىّ» با او سخن مى‏گويد؛ «يا أيّها النّبى جاهد الكفّار و المنافقين»،(561)«يا أيّها الرّسول بلّغ ما أنزل إليك».(562)در صورتى كه ساير پيامبران را فقط با اسم خطاب مى‏كند. مانند: «يا موسى»، «يا عيسى»، «يا يحيى»... .(563)


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:رفعت مقام پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله‏, ] [ 9:56 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 «يا بنى إسرائيل اذكروا نعمتى»(508)
 ميان بنى اسرائيل و اين امت تفاوت بسيار است. ايشان را گفت: «اذكروا نعمتى» و اين امت را گفت: «فاذكرونى». ايشان را گفت: نعمت من را فراموش نكنيد و اين امت را گفت: مرا فراموش نكنيد. ايشان را نعمت داد و اين امت را صحبت داد.(509)
 
- پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله الگوى دعوت به توحيد

  قرآن كريم بهترين سخن را دعوت به توحيد مى‏داند؛ «و من أحسن قولاً ممّن دعا إلى اللّه و عمل صالحاً»،(510)و در اين زمينه، پيامبر را الگو و نمونه معرفى مى‏كند كه دعوت او به سوى توحيد بود؛ «أدعوا إلى اللّه على بصيرة أنا و من اتّبعنى».(511)
 
  معناى تهديد خداوند

  اين جمله «لئن اشركت» خطاب به پيامبر اكرم است كه در صورت شرك اعمال اوحبط مى‏شود. در اينجا اين سؤال مطرح است كه با علم خداوند به عدم شرك پيامبر اين سخن چه معنا دارد؟ در پاسخ بايد گفت:
 الف - اين جمله از قبيل «اياك اعنى و اسمعى يا جارة» است كه در ظاهر، پيامبر مخاطب است و در واقع خطاب به عموم مردم است.
 ب - اين جمله به صورت قضيه‏ى شرطيه مطرح شده و صدق قضيه‏ى شرطيه به اين نيست كه هر دو جزء آن صادق باشد. اگر كسى بگويد: اگر عدد پنج زوج باشد، به دو عدد متساوى تقسيم خواهد شد؛ اين كلام به صورت قضيه‏ى شرطيه صادق است، در عين حال هيچ يك از دو جزء آن صادق نيست.(512)


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:تفاوت امت پيامبرصلى الله عليه وآله با امّت بنى اسرائيل‏, ] [ 9:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 * - حضرت ابراهيم‏ عليه السلام طالب حق است؛ «إنّى ذاهب إلى ربّى»(467)و پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مطلوب حق؛ «سبحان الّذى أسرى بعبده ليلاً».(468)

 * - حضرت ابراهيم‏ عليه السلام تقاضاى مغفرت دارد؛ «و الّذى أطمع أن يغفر لى»(469)و به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وعده‏ى مغفرت داده شده است؛ «ليغفر لك اللّه».(470)

 * - حضرت ابراهيم ‏عليه السلام طلب عدم خزى مى‏كند؛ «و لا تخزنى»(471)و به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وعده‏ى عدم خزى داده شده است؛ «يوم لا يخزى اللّه النبى».(472)

 * - حضرت ابراهيم‏ عليه السلام در وسط آتش مى‏گويد: خداوند مرا كفايت مى‏كند؛ «حسبى اللّه»و به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وعده‏ى كفايت داده شده است؛ «يا أيّها النّبى حسبك اللّه».(473)

 * - حضرت ابراهيم‏ عليه السلام تقاضاى ارث‏برى بهشت را مى‏كند؛ «واجعلنى من ورثة جنّة النّعيم»(474)و به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وعده‏ى بهشت داده شده است؛ «و للاخرة خير لك».(475) * - حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در باره‏ى ذريّه‏ى خود طلب طهارت مى‏كند؛ «واجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام»(476)و پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله ذريّه‏اش داراى طهارت هستند؛ «إنّما يريد اللّه يذهب عنكم الرّجس».(477)


ادامه مطلب

 «ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر»(451)
 شيخ طوسى مى‏گويد: در معناى آيه‏ى شريفه اقوالى گفته‏اند:
 الف - گناهانى كه قبل از نبوت و پس از آن از تو صادر شده است.
 ب - آنچه قبل از فتح و پس از آن صادر شده است.
 ج - آنچه از تو واقع شده يا نشده، و اين از طريق وعده و نويد است.
 د - آنچه از گناهان قبلى و بعدى پدرت آدم كه از او صادر شده است و اين وجوه از نظر ما تماماً مردود است. زيرا انبيا چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، مرتكب هيچ گناهى اعم از صغيره و كبيره نمى‏شوند.
 براى آيه‏ى شريفه دو تأويل ممكن است:
 الف - تا گناه امّتت را چه در گذشته و چه در آينده، به دليل شفاعت و مقام تو ببخشد و گناه را به پيامبر اضافه فرموده و مراد امت اوست، چنان كه مى‏فرمايد: «و اسئل القرية»(452) و مراد اهل قريه است.
 ب - مراد، گناهى است كه قوم تو در حق تو روا داشتند؛ يعنى باز داشتن ايشان تو را از ورود به مكه در سال حديبيه، آنگاه خداوند آن را بر طرف ساخت كه مكه را براى تو فتح كرد.(453)


ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:معناى غفران الهى در باره‏ى پيامبرصلى الله عليه وآله, ] [ 16:44 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 در بيان مقصود از خلق عظيم پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله اقوالى گفته شده است، از جمله:
 الف - تو بر دين بزرگى هستى كه دين اسلام است.
 ب - تو متخلّق به اخلاق اسلام و بر طبع بزرگى هستى و حقيقت اخلاق آن است كه انسان، نفس خود را به آن آراسته كند.
 ج - خلق عظيم همان صبر بر حق و بخشش وسيع و تدبير بر اقتضاى عقل است.
 د - عايشه مى‏گويد: اخلاق پيامبر متضمن موارد دهگانه‏اى بود كه در اول سوره‏ى مؤمنون آمده است و كسى را كه خداوند به داشتن اخلاق بزرگ ستايش كند، برتر از آن ستايشى نيست.
 ه - خداوند خلق او را عظيم ستود. چون با اخلاقش با مردم معاشرت داشت و با قلبش از آنان جدا بود. پس ظاهرش با مردم و باطنش با خدا بود.
 و - چون حضرت امتثال كرد به دستورى كه خداى سبحان فرمود؛ «خذ العفو و ءامر بالعرف و أعرض عن الجاهلين».
 ز - به جهت اجتماع مكارم اخلاق در آن حضرت و مؤيد اين معنا سخن معروف نبوى است؛ «انّما بعثت لأتممّ مكارم الاخلاق».
 ح - از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: «كان خلقه القرآن».
 ط - بعضى گفته‏اند: سرّ اين كه خداوند پيامبر را بر عظمت در اخلاق ستايش كرد، آن است كه به او دستور داد تا به هدايت انبيا اقتدا كند؛ «أولئك الّذين هديهم اللّه فبهديهم اقتدهْ»؛ يعنى به تمام فضايل اخلاقى كه در انبيا متفرق است، اقتدا كن و چون اين درجه عاليه براى هيچ يك از انبياى پيشين ميسّر نشد، ناگزير خداوند اورا به اخلاق عظيم ياد كرد.(437)


ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:خلق عظيم پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله‏, ] [ 16:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 حضرت يوسف‏عليه السلام وقتى با پدر خويش، يعقوب سخن مى‏گفت، ماجراى افتادن در چاه و زندانى شدن را هيچ يك از حوادث تلخ و رنج‏آور زندگى‏اش را بيان نكرد. زيرا برادران وى خجالت مى‏كشيدند، بلكه فقط نجات يافتن خود از زندان را كه از لطف و كرم الهى بود، بيان كرد. «و قد أحسن بى إذ اخرجنى من السّجن».(420)

   پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله‏

   بشارت حضرت عيسى‏عليه السلام‏

  خداى سبحان از زبان حضرت عيسى‏عليه السلام مى‏فرمايد: «و مبشّراً برسول يأتى من بعدى اسمه أحمد»(421) به شما بشارت مى‏دهم آمدن پيامبرى پس از خودم را كه نام (مبارك) او احمدصلى الله عليه وآله است.
 بشارت در موردى است كه پيامبر بعدى، مطلب نو و تازه‏اى را براى امتش يا براى ديگران بياورد. اگر پيامبر خاتم در سطح انبياى گذشته يا در سطح رسالت عيسى‏عليه السلام سخن گفته باشد، اولاً نيازى به آمدن پيغمبر نبود. ثانياً مجالى براى بشارت نبود .پس، اخبار حضرت عيسى‏عليه السلام به آمدن پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نشانه‏ى آن است كه آن حضرت از انبياى گذشته و نيز از حضرت عيسى‏عليه السلام، افضل است و قرآن كريم هم از انجيل بالاتر است.(422)
 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, ] [ 8:4 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بركات پيراهن حضرت يوسف‏عليه السلام‏

 

 در سه مقطع تاريخى، سه ابتكار از پيراهن يوسف صدّيق ديده شد كه همه‏ى آن‏ها به بركت آن بدن بود كه در جوار رحمت روح پاكش قرار داشت:

 الف - رسوايى برادران

 وقتى كه برادران يوسف، گريه‏كنان پيراهن آغشته به خون او را به حضور يعقوب‏عليه السلام آوردند؛ «و جاؤا أباهم عشاء يبكون»،(412)شكل پيراهن نشان داد كه اين‏ها دروغ مى‏گويند؛ «و جاؤا على قميصه بدم كذب».(413)زيرا اگر گرگ كسى را بدرد، پيراهن وى سالم نمى‏ماند.

 ب - دفع اتّهام گناه از يوسف‏عليه السلام‏

 وقتى همسر عزيز مصر، يوسف‏عليه السلام را تعقيب كرد و پيراهنش را از پشت پاره كرد و عزيز مصر را نزديك در ديد، در اين هنگام يوسف‏عليه السلام را متهم كرد و گفت: «هى راودتنى عن نفسى».(414) اينجا كسى گفت: شما بررسى كنيد، ببينيد پيراهن يوسف از پشت دريده شده يا از جلو. اگر از جلو؟ دريده شده، معلوم مى‏شود كه او قصد تجاوز داشته است و همسر عزيز مصر از خود دفاع كرده و جلوى پيراهن او را پاره كرده است؛ اما اگر از پشت سر دريده شده، معلوم مى‏شود يوسف خواسته بگريزد تا از تهاجم محفوظ بماند و آن زن از پشت سر پشت پيراهن او را پاره كرده است. اينجا هم پيراهن يوسف شهادت صدق داد و مدّعى كذب را رسوا كرد؛ «إن كان قميصه قدّ من قبل فصدقت و هم من الكاذبين و إن كان قميصه قدّ من دبر فكذبت و هو من الصّادقين».(415)
 ج - شفا يافتن چشم يعقوب‏عليه السلام

 «اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيراً»(416)

 از اين آيه استفاده مى‏شود كه يوسف‏عليه السلام علم غيب دارد. زيرا از نابينايى ديده‏ى پدر و راه درمانش خبر مى‏دهد كه پيراهنم را به چشم او بماليد تا وى بينا گردد


ادامه مطلب
[ دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:بركات پيراهن حضرت يوسف‏ عليه السلام‏, ] [ 8:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 84 85 86 87 88 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب