مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
«الّذين يتّبعون الرّسول النّبىّ الأمّىّ الّذى يجدونه مكتوباً عندهم فى التّورية والإنجيل يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر و يحلّ لهم الطّيّبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم...»(262) ادامه مطلب [ پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:پنج دليل براى نبوّت , ] [ 8:9 ] [ اکبر احمدی ]
[
قرآن كريم در مورد ريشه و انگيزهى مخالفت با انبيا، عواملى را ذكر كرده است. مهمترين عامل هواى نفس است كه اساس و مبناى ساير انگيزهها به شمار مىرود. الف - هواى نفس؛ «كلّما جائهم رسول بما لا تهوى أنفسهم فريقاً كذّبوا و فريقاً يقتلون».(251) ب - خود بزرگ بينى؛ «انّ الّذين يجادلون فى ءايات اللّه بغير سلطان أتيهم إن فى صدورهم إلاّ كبر».(252) ج - جهل و نادانى؛ «و قال الّذين لا يعلمون لولا يكلّمنا اللّه أو تأتينا ءاية».(253) د - دانش مادى؛ «فلمّا جائتهم رسلهم بالبيّنات فرحوا بما عندهم من العلم»(254)و «قال انّما أوتيته على علم عندى».(255) ه - به خطر افتادن منافع مادى؛ «قالوا يا شعيب أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤنا أو أن نفعل فى أموالنا ما نشاء».(256) و - در پوشش بودن دلهاى آنان؛ «و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفرهم فقليلاً ما يؤمنون».(257) ادامه مطلب [ پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:انگيزه هاى مخالفت با انبيا, ] [ 8:3 ] [ اکبر احمدی ]
[
«أولئك الّذين هدى اللّه فبهديهم اقتده»(239) هدايت الهى بسيار گرانسنگ و باعظمت است. زيرا از سويى قرآن كريم بعضى از انبيا را با وصف مشمول هدايت الهى شدن توصيف مىكند و از سوى ديگر، برترين پيامبر را به پيروى از هدايت آنان فرمان مىدهد. قابل توجه اين كه نمىفرمايد: «بهم اقتدهْ»؛ به خود اينها اقتدا كن، بلكه مىفرمايد: «بهديهم اقتده»؛ يعنى به هدايت اينها اقتدا كن. گفتنى است كه اگر «بهم اقتده» نيز ذكر شده بود، معنايش اقتدا به هدايت بود، ليكن از جهت عظمت هدايت، امر به تبعيّت از آن شده است.(240) از نظر قرآن كريم تنها راه محبت الهى، پيروى و تبعيت از مكتب انبياست؛ «قل إن كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه»(241) و اگر در اسلام افرادى چون سلمان، جزو خانوادهى انبيا به حساب آمدند، به دليل همين تبعيت و پيروى از مكتب است؛ «سلمان منّا أهل البيت». زيرا حضرت براهيمعليه السلام گويد: هركس از من پيروى كند، از من خواهد بود؛ «فمن تبعنى فانّه منّى»،(242) چه اين كه قرآن مىفرمايد: «إنّ أولى النّاس بابراهيم للّذين اتّبعوه و هذا النّبى».(243) در مقابل، اگر كسى از مكتب انبيا پيروى نكند، از آنان نخواهد بود، گرچه فرزند حضرت نوحعليه السلام باشد؛ «انّه ليس من أهلك».(244) پس دستور خداوند مبنى بر فروتنى پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر مؤمنان مطلق نيست، بلكه براى كسانى است كه پيرو آن حضرت باشند؛ «واخفض جناحك للمؤمنين».(245) اما در جاى ديگر، اين خفض جناح و تواضع را مقيّد به تبعيّت و پيروى مؤمنين از پيامبر مىكند؛ «واخفض جناحك لمن اتّبعك من المؤمنين».(246) «يا قوم لاأسئلكم عليه أجراً إنّ أجرى إلاّ على الّذى فطرنى»(247) پيشواى واقعى در صورتى مىتواند دور از هرگونه اتّهام و در نهايت آزادى به راه خود ادامه دهد و هر گونه انحراف و كجروى را در پيروانش اصلاح كند كه وابستگى و نياز مادى به آنها نداشته باشد، وگرنه همان نياز، زنجيرى خواهد شد بر دست و پاى او، و قفل و بندى بر زبان و فكر او. منحرفان، از اين طريق براى تحت فشار قرار دادن او وارد مىشوند يا از طريق تهديد به قطع كمكهاى مادّى يا از طريق پيشنهاد و كمكهاى بيشتر. پيشوا و رهبر هر اندازه كه پيراسته و مخلص باشد، باز انسان است و ممكن است در اين مرحله گام او بلرزد. از اين رو، قرآن كريم مىفرمايد: انبيا صريحاً اعلام مىكردند كه هيچ گونه درخواست مادى و انتظار پاداش از پيروانشان را ندارند.(248) «كذّبت قوم نوح المرسلين»(249) [ پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:لزوم پيروى از هدايت انبيا, ] [ 8:0 ] [ اکبر احمدی ]
[
«و يعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون»(218) انبياى الهى علومى را به انسانها تعليم مىدهند كه بدون وحى و رسالت دسترسى به كليّات و جزئيات آن سلسله از علوم و دانشها ممكن نيست و به تعبير ديگر، اگر نعمت وحى و نبوّت نبود، انسانها در شئون دينى خود متحيّر بودند و نمىدانستند به چه كيفيّت مىبايست انجام وظيفه كنند.(219) خداوند ولىّ مؤمنان است و آنها را از هر تيرگى و تاريكى مىرهاند و به سوى نور مىبرد؛ «اللّه ولىّ الّذين ءامنوا يخرجهم من الظّلمات إلى النّور».(220)بنا بر اين، هدف از نزول وحى آن است كه انبياى الهى مردم را نورانى كنند. از اين رو، قرآن كريم در بارهى حضرت موسىعليه السلام مىفرمايد: «و لقد أرسلنا موسى باياتنا أن أخرج قومك من الظّلمات إلى النّور».(221) چه اين كه در بارهى رسول اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «الر كتاب أنزلناه إليك لتخرج النّاس من الظّلمات إلى النّور».(222) وحى به صورتهاى گوناگون بر پيامبران نازل مىشد. كه در آيهى زير به همهى اقسام آن اشاره شده است؛ «و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه الاّ وحياً أو من وراء حجاب أو يرسل رسولاً فيوحى باذنه ما يشاء انّه علىّ حكيم».(223) الف - الاّ وحياً؛ در اين قسم از وحى، هيچ گونه واسطهاى در ميان نيست و خداوند با پيامبر خود بدون هيچ واسطه و حجابى سخن مىگويد؛ يعنى بعضى از انبيا در حالات خاصى، كلام خدا را بدون واسطه مىشنيدند. علامه طباطبايىقدس سره در ذيل آيهى فوق اين نوع وحى را مربوط به سخن گفتن خداوند با پيامبر دانسته است كه حتّى جبرئيل نيز واسطهى ميان پيامبر و خدا نبوده است. برخى از مفسران نيز مىگويند: دو آيهى اخير سورهى بقره را پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در شب معراج بلا واسطه دريافت كرده است. هماره در برابر ادّعاى انبيا، مدّعيان كاذبى بودهاند كه اين مقام و منصب الهى را از خود دانستهاند، يا به خود نسبت مىدادند. مردم بايد يا ادّعاى هر مدّعى را بپذيرند يا دعوت همه را رد كنند؛ اگر همه را بپذيرند، هرج و مرج به وجود مىآيد و اگر هيچ كدام را نپذيرند، نتيجهاش گمراهى و عقبماندگى است. از اين رو، انبيا بايد نشانهاى همراه داشته باشند كه علامت امتياز آنان از مدعيان دروغين و سند حقّانيت آنها باشد.(227) ادامه مطلب [ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:نعمت وحى و نبوّت, ] [ 9:55 ] [ اکبر احمدی ]
[
آزمايش الهى «أم حسبتم أن تدخلوا الجنّة و لمّا يأتكم مثل الّذين خلوا من قبلكم مسّتهم البأساء والضّرّاء و زلزلوا حتّى يقول الرّسول و الّذين ءَامنوا معه متى نصر اللّه ألا إنّ نصر اللّه قريب»(209) - اين پندار و تفكر باطل در ميان مؤمنان وجود دارد كه چون طرفدار حق هستند، لازم است بدون تحمل رنج و درد به اهداف اجتماعى خود و سعادت ابدى برسند، و قرآن كريم اين تفكر را رد مىكند و مىفرمايد: در صورتى ايمان عامل سعادت است كه انسان در برابر سختىها و آزمايشهاى الهى صبر و پايدارى داشته باشد؛ «أم حسبتم أن تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين».(210) - امتحان الهى براى كشف امرى بر خداوند نيست. زيرا چيزى بر خداوند پوشيده نيست تا به واسطهى امتحان كشف شود، بلكه او «علاّم الغيوب» و «عالم السرّ و الخفيّات» است و حكمت امتحان دو چيز است: الف - بر شخص ممتحَن معلوم مىشود كه حقيقتاً داراى چه صفاتى است و دعاوى او تا چه حد مقرون به حقيقت است. زيرا چه بسا بر خود انسان امر مشتبه مىشود و فكر مىكند داراى مراتب عاليه از ايمان و ملكات فاضله است، ولى هنگامى كه امتحان پيش مىآيد، چه بسا خلاف آن ظاهر مىشود. - سؤال: گفتن «متى نصراللّه» چگونه با علم و يقين پيامبر به نصرت الهى سازگار است؟ پاسخ: روشن است كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله اذيت و آزار فراوانى از ناحيهى دشمنان به او رسيد؛ به اندازهاى كه قرآن كريم گاهى به او تسليت مىدهد و مىفرمايد: «و لقد نعلم انّك يضيق صدرك بما يقولون لعلّك باخع نفسك ألاّ يكونوا مؤمنين». بنا بر اين، گاهى پيامبر از كلماتى كه دشمنان به او مىگفتند، دلتنگ مىشد و يقين داشت كه نصرت الهى شامل حال او مىشود، ليكن نمىدانست در چه زمانى خدا او را يارى مىكند و هيچ مانعى ندارد كه پيامبر براى دانستن زمان نصرت الهى اين سخن «متى نصراللّه» را بگويد.(212) - امتحان الهى به فراق فرزند خداوند گاهى پدر را مبتلا به فراق فرزند مىكند، مانند حضرت يعقوبعليه السلام كه مدتى در فراق فرزندش يوسف به سر برد و حزن و غم و اندوه خويش را به خداوند بازگو كرد؛ «قال انما أشكو بثّى و حزنى الى اللّه»(213)و گاهى مادر را به فراق فرزند مبتلا مىسازد، مانند مادر موسىعليه السلام كه او نيز در فراق فرزندش و به دريا انداختن او محزون بود كه خداوند بشارت برگرداندن فرزندش را به او داد؛ «فاذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ و لا تخافى و لا تحزنى انّا رادّوه إليك».(214) قرآن كريم مال و فرزند را به نحو «موجبهى كليه» ابزار آزمون الهى معرفى مىكند؛ «إنّما أموالكم و أولادكم فتنة»(215)و گاهى به نحو «موجبهى جزئيّه» مىفرمايد: برخى همسران و فرزندان دشمن انسان هستند؛ «يا أيّها الّذين ءَامنوا انّ من أزواجكم و أولادكم عدوّاً لكم فأحذروهم».(216) [ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب: آزمايش الهى , ] [ 9:51 ] [ اکبر احمدی ]
[
«إنّا جعلنا فى أعناقهم أغلالاً فهى إلى الأذقان فهم مقمحون * و جعلنا من بين أيديهم سدّاً و من خلفهم سداً فأغشيناهم فهم لايبصرون» براى شناخت خداوند معمولاً دو راه مطالعه وجود دارد: ادامه مطلب [ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:محروميت از سير آفاقى و انفسى, ] [ 9:46 ] [ اکبر احمدی ]
[
توصيف خداوند ويژهى مخلصين «سبحان اللّه عمّا يصفون * إلاّ عباد اللّه المخلصين»(176) سرّ اين كه بندگان مخلص، حق توصيف خداوند را دارند و ديگران چنين حقى را ندارند، آن است كه خداوند اينها را براى خود خالص كرده و هيچ موجودى غير از خدا در اين افراد سهمى ندارد و خداوند آنها را بندگان مخلص معرفى كرده و خود را به آنها شناسانده و غير خود را از يادشان برده، در نتيجه تنها خدا را مىشناسند و غير خدا را فراموش مىكنند. چنين افرادى اگر خداوند را توصيف كنند، به اوصافى وصف مىكنند كه لايق ساحت كبريايى اوست و اگر هم به زبان وصف كنند، هر چند الفاظ قاصر، و معانى آنها محدود باشد، ليكن اعتراف مىكنند كه بيان بشر عاجز و قاصر است از اين كه او را توصيف كند؛ «لا أحصى ثناء عليك أنت كما أثنيت على نفسك».(177) تمامى ستايشها براى خداوند «الحمد للّه ربّ العالمين» الف و لام در «الحمد» به معناى جنس يا استغراق است؛ يعنى تمامى حمدها براى خداست. زيرا حمد و ستايش در برابر زيبا و زيبايى انجام مىشود و مالك آندو خداست. توضيح اين كه: از سويى خداوند آفرينش همه اشيا را به خود اسناد مىدهد؛ «ذلكم اللّه ربّكم خالق كلّ شىء»(178) و از سوى ديگر خلقت تمامى آفريدهها را به زيبايى مىستايد؛ «الّذى أحسن كلّ شىء خلقه»(179) پس روشن شد كه تمامى كارهاى او زيباست. همچنين خداوند خودش را به دارندهى بهترين نامها مىستايد؛ «و للّه الأسماء الحسنى فادعوه بها»(180). پس با توجه به اين كه تمامى افعال و اسماى الهى زيبا و نيكوست، تمامى ستايشها نيز از آن اوست.(181) ادامه مطلب [ سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:توصيف خداوند , ] [ 17:20 ] [ اکبر احمدی ]
[
«مثل الّذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتاً و إنّ أوهن البيوت لَبيت العنكبوت لوكانوا يعلمون»(169) كسانى كه غير از خدا را ولىّ و معبود خود برگزيدند، چون عنكبوتند كه خانهاى براى خود برگزيدهاند و سستترين خانهها، خانهى عنكبوت است. سرّ تشبيه شرك به خانهى عنكبوت آن است كه هيچ يك از آثار خانه به جز اسم، بر آن صادق نيست. زيرا خانه را براى اين جهت مىسازند كه صاحبش را از سرما و گرما حفظ كند و چيزى كه اين خواص را ندارد و صاحبش را از هيچ مكروهى حفظ نمىكند، خانه نيست. اوليايى هم كه مشركان براى خود گرفتهاند، تنها ولايت اسمى دارند. زيرا نه نفعى مىرسانند و نه ضررى، نه مالك مرگى هستند و نه حياتى.(170) ادامه مطلب [ سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:شرك يا تكيهگاه سُست, ] [ 17:18 ] [ اکبر احمدی ]
[
«قل هو اللّه أحد * اللّه الصّمد * لم يلد و لم يولد * و لم يكن له كفواً أحد» اين سوره خداوند متعال را به احديّت ذات و بازگشت ما سوى اللّه در تمامى حوايج وجودىاش به سوى او، و نيز به اين كه احدى، نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال شريك او نيست، مىستايد و اين توحيد قرآنى، توحيدى است كه مختص به خود قرآن كريم است و تمامى معارف اصولى و فروعى و اخلاقى اسلام، بر اين اساس پىريزى شده است. «أحد»: اين كلمه در مورد چيزى و كسى به كار مىرود كه قابل كثرت و تعدد نباشد؛ نه در خارج و نه در ذهن و اصولاً داخل اعداد نمىشود. «صمد»: اصل در معناى كلمهى صمد، قصد كردن يا قصد كردن با اعتماد است. پس خداى تعالى سيّد و بزرگى است كه تمامى موجودات عالم در تمامى حوايجشان او را قصد مىكنند. وقتى خداوند متعال پديدآورندهى همهى عالم است و هر چيزى را كه داراى هستى است، خداوند به او داده است. بنا بر اين، هر چيزى كه نام «چيز» بر آن صادق باشد، در ذاتش و آثارش محتاج به خداست و در رفع نيازمندىهايش قصد مىكند. همچنان كه خودش فرمود: «ألا له الخلق و الأمر»(164) و نيز به طور مطلق فرمود: «و أنّ إلى ربّك المنتهى».(165) پس، در هر حاجتى كه در جهان تصوّر شود، خداى سبحان صمد و مقصد است. از اينجا روشن مىشود كه تعريف «صمد» با الف و لام، به منظور افادهى حصر است؛ يعنى تنها خداوند متعال صمد على الاطلاق است. ادامه مطلب
«الحمد للّه ربّ العالمين» تمام تلاش انبياعليهم السلام براى دستيابى مردم به توحيد ربوبى بوده است و در موضوع ربوبيت، با انسانها همواره درگير بودهاند. در مسألهى توحيد واجب و توحيد خالقيت كه از مسائل عقلى و نظرى هستند، چندان با كسى اختلاف نداشتند. مشركان از پذيرش توحيد خالقى استنكاف نمىورزيدند؛ «و لئن سئلتهم من خلق السّموات و الأرض ليقولنّ اللّه».(155) آرى خدايى كه آسمانها و زمين را خلق كند، اما كارى با انسانها نداشته باشد و انسان در برابر او مسئول نباشد، چنين خدايى را همهى بت پرستها قبول داشتند. انبيا مىگفتند: آن كه آفريد، بايد بپروراند، ديگران مىگفتند: اصلاً بشر رب نمىخواهد يا اين بتها و ستارهها و امثال آن ربوبيت انسانها را عهده دارند. پس براى اين كه از زير بار طاعت و مسئوليت بيرون بروند، ربوبيّت را نمىپذيرفتند. گفتنى است كه قرآن كريم توحيد ربوبى خداى سبحان را از دو راه اثبات مىكند: الف - بر پايهى تحليل عقلى مرجع ربوبيت خالقيت است. پس اگر خالقيت خدا را قبول داريد، بايد ربوبيّتش را هم بپذيريد. زيرا در ربوبيت نوعى خلقت نيز وجود دارد. ب - كسى مىتواند ربّ باشد كه چيزى را آفريده باشد، اگر كسى چيزى را آفريد، مىتواند آن را بپروراند؛ «ربّنا الّذى اعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى».(156) ادامه مطلب [ دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:توحيد ربوبى , ] [ 17:11 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |