بيش از 29 آيه، آسمان را منبع نزول و تأمين آب مورد نياز انسان و ساكنان روى زمين معرّفى كرده است: «أَنزَل مِنالسَّماء مَاءً» (بقره/2، 22؛انعام/6، 99؛ رعد/13، 17 و...) در اين آيات و بسيارى از آيات ديگر، فرو فرستادن آب از آسمان با واژههاى«أنزلنا» يا «نزّلنا» بيان شده است كه واژه اخير بر فراوانى نزول آب دلالت مىكند؛ ولى در آيه 25 عبس/80 تعبير ريختن (صببنا) بهكار رفته است: «أَنّا صَببنَا المَاءَ صَبّاً». در آيه 11 قمر/54 كه فرو فرستادن آب را براى عذاب و غرق شدن قوم نوح حكايت مىكند، گونه تعبير با آيات پيشين متفاوت است و از گشودن درهاى آسمان با آبى فراوان و پى در پى سخن رفته است: «فَفَتحنَا أَبوبَ السَّماء بِماء مُنهَمِر». نكته برجسته و تأكيد شده در تمام اين آيات، اين است كه «خداوند» آب را از آسمان فرو مىفرستد. در آيه 69 واقعه/56 توان فرو فرستادن آب از انسان نفى شده و فقط به خداوند اختصاص يافته است: «ءَأَنتُم أَنزلتُموهُ مِن المُزنِ أَم نَحنُ المُنزِلون». در مقصود از سماء، تفاسيرى كم و بيش گوناگون از سوى مفسران ارائه شده است: برخى گفتهاند: باران، آبى است كه از زير عرش خدا بيرون آمده، از آسمانى به آسمانِ پايينتر فرو مىريزد تا به آسمان دنيا مىرسد و در محلى به نام «ايرم» جمع مىشود؛ آنگاه ابرهاى سياه به طرف آن رفته، از آن سيراب مىشوند؛ سپس خداوند آن را به هر كجا كه مىخواهد مىفرستد.[17] عكرمه گفته است: آب از آسمان هفتم بر روى ابرها فرو مىريزد كه هر قطره آن به اندازه يك شتر است.[18] از حسن بصرى پرسيده شد كه باران از آسمان است يا ابر؟ پاسخ داد: از آسمان است و ابر، عَلَمى است كه آب از آسمان بر آن فرو مىريزد. نظير اين تفسير از سدّى نيز نقل شده است.[19] ريشه اين نوع تفسير از آيات را كه امروزه قابل اثبات نيست مىتوان در روايات اسرائيلى مشاهده كرد؛ چنانكه از كعب نقل شده است: ابر، غربال باران است و اگر هنگام نزول آب از آسمان ابر نمىبود، آب همه آنچه را كه روى زمين بود، از بين مىبُرد.[20] وهببن منبه گفته است كه نمىدانم باران، قطرهاى است كه از آسمان بر ابر فرو ريخته يا در خود ابر ايجادشده است.[21]از ميان مفسّرانِ متأخّر، فخررازى (م. 606) در اين باره يكسان نظر نداده است. وى در تفسير آيه 164 بقره/2 ابتدا سه احتمال درباره مبدأ نزول آب را بيان كرده است: 1. آسمان؛ 2. ابر؛ 3. بر اثر حرارت خورشيد بخار آب از سطح زمين برخاسته، به طبقات سرد جوّ مىرسد و پس از پيوستن به يكديگر به صورت قطرههاى باران فرو مىريزد؛ آنگاه خود با استناد به ظاهر آيه، نظر نخست را برگزيده است.[22] وى همچنين در ذيل آيه 99 انعام/6 سه نظر پيشين را نقل كرده؛ بدون آنكه يكى از آنها را ترجيح دهد؛ هر چند نظر جُبّايى را كه مبدأ نزول آب را آسمان مىدانسته، به صورت مشروح و همراه با ادلّهاش بيان مىكند. از مهمترين ادلّه جبّايى، اين است كه ظاهر آيات، بر نزول آب از آسمان دلالت دارد و هيچ دليلى محال بودن آن را اثبات نكرده است.[23] فخررازى برخلاف نظر اوّلش در ذيل آيه 32 ابراهيم/14 مىگويد: درباره مبدأ نزول باران دو رأى است: 1. مقصود از سماء ابر است و آب از آن نازل مىشود؛ 2. آب از خود آسمان نازل مىشود؛ ولى اين نظر بعيد است؛ زيرا گاهى اتّفاق مىافتد كه كسى در دامنه كوه قرار دارد و نزول باران را مشاهده مىكند؛ ولى همين كه بر فراز قله كوه مىرود، ابر را پايينتر از قلّه مىبيند و در آن جا نشانى از باران نيست؛[24] با اين حال، فخر معتقد است: نظر فيلسوفان درباره نزول آب كه منشأ آن را ابرهاى تشكيل شده از بخارهاى متصاعد از زمين مىدانند، درست نيست؛ زيرا مستلزم نفى فاعل مختار، وقديم شمردن عالم است.[25]
عدّهاى ديگر از مفسّران با توجّه به كاربرد واژه «سماء» در معناى ابر كه ميان عرب رايج بوده،[26] معتقدند كه باران ازابر فرود مىآيد، نه آسمان؛[27] امّا پارهاى از مفسّران، «سماء» را به معناى حقيقى خودش (جهت بالا) دانستهاند؛[28] يعنى مقصود از سماء كاربرد عرفى آن، فضا است كه بر زمين محيط است و بيننده آن را همچون قبّهاى آبى رنگ مىبيند؛[29] چنانكه حديث پيشگفته امامسجاد(عليه السلام)به همين معنا تصريح دارد. ابرهاى آسمان از آبهاى سطحى زمين به ويژه درياها كه بر اثر حرارت خورشيد تبخير شده، تشكيل مىشود؛ امّا قرآن كريم درياها را منبع تأمين آب مورد نياز مردم معرّفى نكرده؛ بااين كه در 40 آيه، از درياها ياد شده است. آنچه در يادكرد نام درياها برجستهتر مىنمايد، تسخيرآب درياها براى انسان است تا در آنها، كشتى* براند و روزى به دست آورد: «اَللّهُ الَّذى سَخَّر لَكم البَحر لِتَجرِى الفُلكُ فِيه بِأَمرِهِ.» (جاثيه/45، 12) مفسران معاصر، آيه 11 طارق/86 (والسَّماءِ ذاتِ الرَّجعِ) را با توجّه به معناى رجع (بازگرداندن) اشاره به اين دانستهاند كه سرچشمه آب باران، آبهاى زمينى به ويژه آب درياها است؛[30] به هر حال در بخشى از اين آيات، آب نازل شده از آسمان با صفت ويژهاى همراه شده كه از بار معنايى خاصّى متناسب و مرتبط با مجموعه آيات برخوردار است؛ به طور مثال در آيه 48 فرقان/25، با وصف «طهور» آمده و در آيه 9 ق/50، «مبارك» (داراى خير و نفع فراوان)[31] خوانده شده است: «ونَزَّلنا مِن السَّماءِ مَاءً مُبركاً» و در آيه 14 نبأ/78 با صفت «ثجّاج» (زياد)[32] همراه است: «وأَنزلنَا مِن المُعصِرتِ مَاءً ثَجَّاجاً». «بِقَدَر» صفت ديگرى است كه در آيه 18 مؤمنون/23 و 11 زخرف/43 به آن اشاره شده است: «وأَنزَلنا مِن السَّماءِ مَاءً بِقَدر»؛ يعنى آب را به اندازه معين و متناوب[33] يا به اندازه نياز مردم يا به اندازهاى كه به آنان سود رساند و زيانبار نباشد،[34] به زمين فرو فرستاديم. تفسيرى از ابنمسعود درباره «قَدَر» نقل شده كه مىگويد: ميزان نزول باران از آسمان در سالهاى گوناگون برابر است؛ امّا اينكه اين بارانها در كجا ببارد، آن را تقدير الهى مشخّص مىكند.[35] برخى نيز مقصود از قدر را تقدير الهى گرفته، برآنند كه نزول باران از آسمان به همان اندازهاى است كه خداوند براساس حكمت و تدبير خود مقدّر كرده است؛ بدون آنكه قطرهاى كم يا زياد شود.[36]كوهها: كوهها نيز از مخازن آبند كه افزون بر تأثير در نزول آب از آسمان، نقش مهمترى نيز در ذخيرهسازى آن دارند كه به تدريج، آب مورد نياز بشر را از طريق نهرها، رودها و يا چشمهها تأمين مىكنند.[37] در آيه 3 رعد/ 13 از آفرينش كوهها و در پى آن، ايجاد رودها به دست خداوند خبر داده شده است: «وهُو الَّذِى مَدَّ الأَرضَ و جَعلَ فِيهَا رَوسِىَ و أَنهـراً». آيه 27 مرسلات/77 نيز به روشنى مىگويد: ما در زمين كوههاى سر به فلك كشيده پديد آورديم و براى شما آب شيرين و گوارا فراهم ساختيم:«وجَعلنَا فِيها رَوسِىَ شـمِخـت و أَسقَينـكُم مَاءً فراتاً» . برخى مفسّران بر آنند كه نكره بودن «ماءً فُراتاً» در سياق امتنان، دلالت دارد بر اينكه همه آبهاى شيرين موجود در زمين از آسمان است و ذكر آن پس از ذكر ايجاد كوهها در زمين، از نقش و تأثير كوهها در پيدايش رودهاى كوچك و بزرگ و تأمين آب گوارا براى انسان خبر مىدهد.[38] آنان با توجّه به پژوهشهاى علمى بر اين باورند كه بخار آب به صورت ابر در مىآيد و هنگام رسيدن به طبقات سرد جَو پس از سرد و متراكم شدن، به باران و برف* تبديل مىشود و مهمترين عاملِ سرد شدن جو و نزول باران، قلّههاى كوهها و بادهايند و آيه پيشين به همين معنا اشاره دارد.[39] در آيه 15 نحل/16 نيز از كوهها در كنار نهرها ياد شده است: «وأَلقىَ فِىالأَرضِ رَوسِى أَن تَمِيدَبِكُم و أَنهـراً». كوهها نه تنها در تأمين دائم آب آشاميدنى براى انسان نقش اساسى دارند، بلكه آب مورد نياز انواع درختان و گياهان را نيز تأمين مىكنند. آيه 7 ق/50 كه در آن از رويش گياهان پس از ايجاد كوهها در زمين، سخن رفته، به اين حقيقت اشاره دارد:«والأَرضَ مَددنهَا و أَلقَينا فِيها رَوسى و أَنبتنَا فِيها من كُلِّ زَوج بَهِيج». آيه 18 مؤمنون/23، از اسكان و ذخيرهسازى آبِ نازلشده از آسمان در زمين خبر مىدهد: «وأَنزلنَا مِن السَّماء مَاءً بِقَدَر فَأَسكنّـه فِىالأَرضِ» كه در يك تفسير از آيه، مقصود از اسكان آب، برفهاى انباشته شده بر فراز قلههاى كوهها دانسته شده[40] كه به تدريج ذوب شده، با سرازير شدن به دامنه كوهها، آب مورد نياز در تمام فصلهاى سال را در اختيار اهل زمين قرار مىدهد. تفسير مشهورترى از اسكان آب در زمين، مقصود از آن را ذخيره شدن آبهاى باران در درون زمين مىداند.[41] حديثى از امام باقر(عليه السلام)نيز به هر دو تفسير از اسكان آب اشاره دارد. اين حديث مىگويد: مراد از آن، نهرها، چشمهها و چاهها است.[42] به جز اين، آيه، زمين را مخزنى ديگر براى آب باران دانسته است. آيه 21 زمر/39 نيز به منابع زيرزمينى آب اشاره كرده و يكى از نعمتهاى خداوند را نزول آب از آسمان و فرو بردن آرام و تدريجى در زمين و هدايت آن به سوى چشمهها دانسته است: «أَلَم تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنزلَ مِن السَّماءِ مَاءً فَسلَكهُ يَنـبيعَ فِىالأَرضِ». براساس اين آيه، منشأ اصلى آبهاى زيرزمينى آبى است كه از آسمان نازل شده[43] و پس از نزول، بخشى از آن در نهرها و رودها جارى مىشود و اين آيه از بخش ديگر آن خبر مىدهد كه از راه منافذ زمين به درون آن فرو مىرود؛ آنگاه آبى كه در مناطق مرتفع در زمين فرو رفته،اغلب از طريق چشمهها به سطح زمين مىآيد و بخشى كه در دشتها و مناطق پست، در زمين فرو مىرود، از طريق كندن چاه، قابل دستيابى است.[44] از ديگر آيات در اين باره، آيه 22 حجر/15 است كه به آبهاى ذخيره شده در زيرزمين نيز اشاره دارد: «فَأَنزلنَا مِن السَّماءِ مَاءً فَأَسقَينـكُموهُ و مَا أَنتُم لَهُ بِخزِنين». اين آيه مىگويد: خداوند از آسمان براى شما آب فراهم كرد؛ در حالى كه شما پيش از نزول و پس از آن، حافظ و نگهدارنده آن نبوديد؛ بلكه فقط خداوند است كه آب را براى شما نگهدارى مىكند؛ سپس به اندازه نياز از طريق چشمهها و از دل زمين بيرون مىآورد.[45]چاه* و چشمه، دو راه دستيابى به آبهاى زيرزمينى است كه در آياتى، از آن دو نام برده شده است. از چاه، جز چند مورد به طور مثال در آيه 19 يوسف/12 و 23 قصص/28 در ماجراى حكايت اقوامى از گذشتگان ياد نشده كه در ضمن، اشارهاى به تاريخچه استفاده از آب چاه نيز هست؛ امّا چشمه، افزون بر اينكه در آيات بيشترى از آن ياد شده، يكى از نعمتهاى الهى به انسان نيز دانسته شده است. (يس/36، 34؛ شعراء/26، 133 و 134 و...) درباره آب چشمه، از يك سو، جوشش آن از زمين را به خدا نسبت داده (همان آيات) و از سوى ديگر، آيه 30 ملك/67 ناتوانى انسان را از استخراج آب از زمين اعمّ از چشمه و چاه به مردم يادآورى و فقط خدا را توانا بر آن معرّفى مىكند: «قُل أَرءَيتُم إِن أَصبَحَ مَاؤُكُم غَوراً فَمن يَأتِيكُم بِمَاء مَعِين».
نظرات شما عزیزان: