حضرت حكيمه خاتون، دختر امام جواد(ع) و عمه امام عسكري(ع) كسي است كه خود شاهد تولد آن حضرت بوده است و بزرگان شيعه چون شيخ صدوق و شيخ طوسي روايت ولادت را از قول وي نقل كرده اند. البته روايت ولادت منحصر به نقل حكيمه نمي باشد و اقوال بسيار ديگري نيز وجود دارد. بسياري از راويان آن زمان نيز براي اطمينان خاطر به حضورش رسيده و روايت تولد را از زبانش بي واسطه شنيده و براي ديگران نقل كرده اند.(2) كه به يك نمونه اشاره مي شود. يكي از راويان به نام «محمدبن عبدالله» مي گويد: پس از درگذشت امام عسكري(ع) نزد حكيمه رفتم و از وي پرسيدم اي بانوي من آيا از امام عسكري(ع) فرزندي باقي مانده است؟ تبسمي كرد و گفت: اگر فرزندي نداشت پس امام پس از وي كيست؟سپس درخواست كردم ولادت مولايم را براي من بازگو كند. گفت: كنيزي داشتم كه به او نرجس مي گفتند، برادرزاده ام وي را ديد و از ديدنش تعجب كرد. گفتم شگفتي شما از چيست؟ فرمود: به زودي فرزندي از وي پديد آيد كه نزد خداي تعالي گرامي است و به واسطه او زمين از عدل و داد پر شود، چنانچه از ظلم و جور پر شده است. مي گويد با اجازه امام هادي(ع) آن كنيز را به همسري امام عسكري(ع) در آوردم. از آن پس براي آن كنيز احترام زيادي قائل بودم و حتي كارهايش را نيز انجام مي دادم.يك روز كه در منزل امام عسكري بودم، فرمود: عمه امشب نزد ما بمان كه به اذن خداوند آن مولود وعده داده شده متولد مي شود. گفتم از چه كسي؟ گفت: نرگس. گفتم من آثار حمل در وي نمي بينم، امام فرمود: مثل او مانند مادر موسي است كه آثار بارداري در وي ظاهر نگرديد و كسي تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد، زيرا فرعون در جست وجوي موسي، شكم زنان باردار را مي شكافت و اين فرزند نظير موسي است.حكيمه گويد: به نزد نرجس برگشتم و گفتار امام را به او گفتم و از حالش پرسيدم. گفت: اي بانوي من، در خود چيزي احساس نمي كنم. تا طلوع فجر مراقب او بودم و او كنار من خوابيده بود. هنگام طلوع فجر هراسان از جا جست او را در آغوش گرفتم و به او : اسم الله- مي خواندم، امام صدا زد: سوره «انا انزلناه» بر او بخوان. از حالش پرسيدم، گفت: امري كه مولايم خبر داد در من نمايان شده است و من همچنان كه فرموده بود بر او مي خواندم. گويد شگفت زده نزد امام رفتم. مرا آرام كرد و بازگشتم. گويا پرده اي بين ما آويخته شد و او را نديدم. پس از مدتي نرجس را ديدم كه كودكي را روي زانويش نشانده. امام صدا زد عمه او را بياور. او را نزد پدرش بردم، پس از لحظاتي به نزد مادرش برگرداند تا به او شير دهد.حكيمه ضمن بيان شگفتي هايي از اين ولادت كودك اضافه مي كند تا زماني كه امام عسكري(ع) زنده بود او را چهل روز يك بار مي ديدم كه هر بار نسبت به دفعه قبل رشد قابل توجهي كرده بود. اكنون او را زياد مي بينم و سوالات خود و ديگران را از وي مي پرسم.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: