مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||||||||||||||||||
|
یك نفر از علما نقل میكرد كه در ایام جوانیش مداحی از تهران به مشهد آمده بود كه روزها در مسجد گوهر شاد و یا در صحن میایستاد و شعر و مدیحه میخواند و غزل معروف منسوب به حافظ را میخواند:
این آقا برای این كه او را دست بیندازد، رفته بود و به او گفته بود آقا چرا این شعر را غلط میخوانی باید این طور بخوانی:
یعنی وقتی در حرم رسیدی همان طور كه یك بار كاه را از روی الاغ به زمین میاندازند، تو هم فورا خود را به زمین بینداز؛ از آن پس هر وقت مداح بیچاره این شعر را میخواند، به جای بارگاه میگفت بار كاه و خود را هم به زمین میانداخت. به این عمل تحریف گویند. قابل توجه است که از نظر موضوع، تحریف فرق میكند. یك وقت تحریف در یك سخن عادی است. مثل این كه دو نفر در نقل و قول گفتار یكدیگر تحریف كنند. یك وقت هم تحریف در یك موضوع بزرگ اجتماعی است مثل تحریف كردن در شخصیتها. شخصیتهایی هستند كه قول و عملشان برای مردم حجت است، خُلقشان برای مردم نمونه است. مثلا كسی سخنی را به علی علیه السلام نسبت می دهد كه از ایشان نیست یا مقصودش چیز دیگری بوده، این خیلی خطرناك است. خلق و خویی را به پیغمبر، و یا به امام نسبت می دهند در صورتی كه خُلق او طور دیگری بوده است. یا در یك حادثه بزرگ، در یك حادثه تاریخی كه از نظر اجتماعی یك سند اجتماعی و یك پشتوانه اخلاقی و تربیتی است تحریف به وجود آورد. این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناك است كه تحریفات چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد كه آن موضوعات، موضوع عادی نیست. یك وقت كسی در شعر حافظ و یا مثلا در كتاب موش و گربه تحریف ایجاد میکند که گرچه نباید چنین اتفاقی بیافتد ولی چندان اهمیتی ندارد. ولی گاهی در یک سند مهم تاریخی تحریف ایجاد می شود. یكی از استادها مقالهای درباره كتاب موش و گربه كه از نظر ادبی بسیار كتاب با ارزشی است، نوشته بود و ثابت كرده بود كه در آن اثر بسیار دست برده شده است و اشعاری كم و زیاد و كلمات عوض كرده شدهاند. بعد نوشته بود كه به نظر من قومی در دنیا به اندازه قوم ایرانی بی امانت نیست كه این همه در آثار خودش دخل و تصرفها و تحریف های بی جا بكند. در مثنوی مولوی نیز تحریف شده است. مثلا یك شعر عالی راجع به اثر محبت در مثنویهای اصل بوده است كه میگوید:
كه حرف حسابی است. محبت مثل چیزی است كه تلخها را شیرین می كند، محبت حكم كیمیا را دارد كه مس وجود انسان را تبدیل به زر می كند. بعد دیگران آمدند و بدون این كه تناسبی وجود داشته باشد اشعاری به آن افزودند مثلا گفتند: مردم دو مسوولیت بزرگ دارند: 1- نهی از منكر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می شوند كه روضهها دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند كه حضور در آن مجلس حرام است و باید با آن مجالس مبارزه كنند. 2- مشکل دیگر تمایلی است كه صاحب مجالس و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید كربلا شود. روضهخوان بیچاره میبیند كه اگر همه روضهها راست و درست باشد آن طور كه شاید و باید مجلسش نمیگیرد و مردم هم برای مجالس دعوتش نمیكنند، ناچار یك مطالبی اضافه میكند. مردم باید این انتظار را از خودشان دور كنند و با رفتارشان آن روضهخوانی را كه میمیراند و مجلس را كربلا میكند تشویق نكنند. كربلا میكند یعنی چه؟ مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فكرشان بالا بیاید به طوری كه روحشان در یك كلمه اهتزاز پیدا كرد، یعنی روحشان با روح حسین بنعلی هماهنگ شد و در نتیجه اشكی ولو ذرهای، و به قدر بال مگس هم از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است، اما اشكی كه از راه قصابی كردن از چشم بیرون بیاید اگر یك دریا هم باشد ارزش ندارد. از محبت مار، موری میشود و یا از محبت مثلا سقف دیوار میشود و یا از محبت خربزه هندوانه میشود و اینها دیگر ربطی به موضوع ندارد كه البته اینها نباید بشود ولی این تحریفها به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمیزند؛ در مسیر اجتماع، انحرافی ایجاد نمیكند اما در چیزهایی كه بستگی به اخلاق و تربیت و دین مردم دارد خطرناك است و وای به آنجا كه در اسناد و پشتوانههای زندگی بشر تحریف صورت بگیرد. حادثه كربلا برای ما یك حادثه بزرگ اجتماعی است. یعنی در تربیت ما، در خلق و خوی ما این حادثه اثر دارد. حادثهای است كه خود به خود بدون این كه هیچ قدرتی ما را مجبور كرده باشد، میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت از وقت خودمان را برای استماع قضایای مربوط به آن صرف میكنیم. میلیونها تومان در این راه خرج میكنیم، این قضیه باید همانطوری كه هست و همان طوری كه بوده است بدون كم و زیاد بیان شود و اگر كوچكترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می كند و به جای این كه ما از این حادثه استفاده بكنیم قطعا ضرر خواهیم كرد. حالا بحث من این است كه در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد كردهایم! هم تحریفهای لفظی یعنی شكلی و ظاهری كه رد مورد اصل قضایا، مقدمات قضایا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است و هم در تفسیر این حادثه ما تحریف كردهایم! با كمال تاسف این حادثه، هم دچار تحریفهای لفظی و هم دچار تحریفهای معنوی شده است. گاهی از اوقات لااقل تحریفهایی كه میشود هماهنگی با اصل مطلب دارد ولی گاهی وقتها تحریف، كوچكترین هماهنگی كه ندارد هیچ، قضیه را هم نسخ می كند، قضیه را به كلی واژگون می كند و به شكلی در میآورد كه به صورت ضد خودش در میآید. با كمال تاسف باید بگویم تحریفهایی كه به دست ما در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پایین آوردن قضیه و در جهت نسخ كردن قضیه بوده و هم در جهت بی خاصیت و بی اثر كردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشتهاند. حال نمونههایی از بعضی تحریفهایی كه در لفظ ظاهر یعنی در شكل قضیه به وجود آوردهاند و چیزهایی كه نسبت دادهاند را ذكر میكنم. مطلب آنقدر زیاد است كه قابل بیان كردن نیست، آنقدر زیاد است كه اگر بخواهیم روضههایی را كه می خوانند و دروغ است جمعآوری كنیم شاید چند جلد كتاب پانصد صفحهای بشود! [ شنبه 4 آذر 1391برچسب:مثالی برای تحریف , ] [ 7:48 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
| ||||||||||||||||
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |