مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
جالب اين كه قرآن حداكثر فشار را براى دعوت مخالفان به ميدان مبارزه آورده و با تعبيرات تحريك آميزى آنها را به اين ميدان طلبيده است، تا عذرى براى هيچ كس باقى نماند. و تعبيراتى از قبيل «اگر راست مى گوييد»... «هرگز نمى توانيد»، «از تمام جهانيان كمك بگيريد»... «لااقل همانند يك سوره آن بياوريد»... «اگر كافر شويد آتش سوزانى در انتظار شماست»... بيانگر اين واقعيت است. اينها همه از يك سو، از سوى ديگر مبارزه پيامبر با مخالفان مبارزه ساده اى نبود زيرا اسلام نه تنها سرنوشت مذهب آنها را كه سخت به آن پاى بند بودند به خطر افكنده بود، بلكه منافع اقتصادى و سياسى حتى موجوديّت آنها، در مخاطره قرار گرفته بود. به تعبير ديگر پيشرفت و نفوذ اسلام تمام زندگى آنها را درهم مى ريخت. لذا ناچار بودند كه با تمام قدرت و نيرو به ميدان آيند. آنها براى خلع سلاح كردن پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بايد به هر قيمتى ممكن بود آياتى همانند قرآن بياورند تا ديگر نتواند قرآن را به رخ آنها بكشد، همگى را در مقابل آن عاجز و ناتوان بشمارد و سندى براى حقانيت خود محسوب دارد. آنها از تمام مردان فصيح و بليغ عرب كمك خواستند ولى هر بار كه به مبارزه قرآن آمدند شكست خوردند و به سرعت عقب نشينى كردند كه شرح آن در تواريخ آمده. داستان وليد بن مغيره از جمله كسانى كه به اين مبارزه دعوت شدند «وليد بن مغيره» از طايفه «بنى مخزوم» بود كه در ميان عرب در آن زمان به حسن تدبير و فكر صائب شهرت داشت. از او خواستند در اين باره فكرى بينديشند و نظر خود را در مورد آيات عجيب قرآن و نفوذ خارق العاده اش بيان دارد. «وليد» از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) خواست آياتى از قرآن را بر او بخواند، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) قسمتى از آيات «سوره حم سجده» را تلاوت فرمود. اين آيات چنان شور و هيجانى در وليد ايجاد كرد كه بى اختيار از جا برخاست و به محفلى كه از طرف طايفه «بنى مخزوم» تشكيل شده بود درآمد و گفت به خدا سوگند از محمّد سخنى شنيدم كه نه شبيه گفتار انسان ها است و نه پريان... تا آنجا كه چنين گفت: «و ان له لحلاوة و أن عليه لطلاوة و أن أعلاه لمثمر و أن أسفله لمغدق و انه يعلو ولا يعلى عليه; گفتار او حلاوت خاصى دارد و زيبايى مخصوصى، بالاى آن همچون شاخه هاى درخت برومند پرميوه است، و ريشه هاى آن پرمايه گفتارى است كه بر هر چيز پيروز مى شود و چيزى بر آن پيروز نخواهد شد». اين سخن سبب شد كه در ميان قريش اين زمزمه پيچيد كه «وليد» دلباخته محمّد شده است! «ابوجهل» دستپاچه به خانه او آمد و ماجراى قريش را به او گفت و او را به مجلس آنها دعوت كرد. «وليد» به مجلس آنها درآمد و گفت: آيا فكر مى كنيد محمّد ديوانه است؟ هرگز آثار جنون در او ديده ايد؟! حاضران گفتند: نه. - تصوّر مى كنيد او دروغ گوست؟ آيا تا كنون به راستگويى و امانت در ميان شما مشهور نبوده و او را صادق امين نمى خوانديد؟! بعضى از سران قريش گفتند: پس چه چيز به او نسبت دهيم؟ «وليد» كمى فكر كرد و گفت بگوييد: «او ساحر است»! گرچه آنها با اين تعبير مى خواستند توده مردمى را كه شيفته قرآن شده بودند از آن دور كنند ولى اين تعبير «سحر» خود دليل زنده اى بر جاذبه فوق العاده قرآن بود، و آنها اسم اين جاذبه را سحر گذاشتند، در حالى كه ربطى به سحر نداشت. اين جا بود كه قريش اين شعار را همه جا پخش كردند كه محمّد ساحر چيره دستى است و اين آيات سحر اوست، از او دورى كنيد، فاصله بگيريد، و سعى كنيد سخنانش را نشنويد! ولى نقشه آنان با همه اين تلاش ها اثر نكرد، و تشنگان حقيقت كه در گوشه و كنار فراوان بودند و دل هاى پاكى داشتند گروه گروه به سوى قرآن آمدند، و از زلال اين پيام آسمانى سيراب گشتند، دشمنان شكست خورده عقب نشينى كردند. امروز نيز قرآن مجيد همه جهانيان را تحدى مى كند و به مبارزه دعوت مى كند و فرياد مى زند، اگر در صحت اين آيات ترديد داريد، و آن را زائيده فكر بشر مى دانيد همانند آن را بياوريد، اى دانشمندان! اى فلاسفه! اى ادبا و اى نويسندگان از هر قوم و ملت! اين را نيز مى دانيم كه دشمنان اسلام مخصوصاً كشيش هاى مسيحى كه اسلام را به عنوان يك آيين انقلابى و پرمحتوا رقيب سرسخت و خطرناك خود مى دانند، همه ساله ميليون ها ميليون دلار صرف تبليغات ضد اسلامى مى كنند و زير پوشش هاى مختلف فرهنگى و علمى و درمانى و بهداشتى در كشورهاى مختلف اسلامى فعاليت دارند، چه مى شد كه آنها راه را نزديك مى كردند، و از گروهى از مسيحيان عرب زبان و دانشمندان و شعرا و نويسندگان و فلاسفه آنها دعوت مى نمودند كه سوره هايى همچون قرآن بنويسند و نشر دهند و مسلمانان را خاموش كنند. مسلماً اگر چنين امرى امكان پذير بود به هر قيمتى ممكن بود انجام مى دادند. ناتوانى آنها در برابر اين موضوع خود دليل دندان شكنى در برابر مخالفان و سند گويايى بر اعجاز قرآن است. ادامه مطلب [ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:چگونه در برابر اين «تحدى» عاجز ماندند؟, ] [ 18:16 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |