مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
پيوندهای روزانه
لینک های مفید |
ولي وسرپرست(آيـه 257)ـ بـا اشـاره اى كـه در مـساله ايمان و كفر در آيه قبل آمده بود در اينجاوضع مؤمنان و كافران را از نظر راهنما و رهبر مشخص مى كند, مى فرمايد: ((خداوندولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند)) (اللّه ولى الذين آمنوا).و در پـرتـو ايـن ولايـت و رهـبـرى ((آنها را از ظلمتها به سوى نور خارج مى سازد))(يخرجهم من الظلمات الى النور).سـپـس مـى افـزايـد: ((امـا كـسانى كه كافر شدند, اوليا آنها طاغوت (بت و شيطان و افراد جبار و منحرف ) هستند كه آنها را از نور به سوى ظلمتها بيرون مى برند))(والذين كفروا اولياهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات ).بـه هـمـين دليل آنها اهل آتشند و براى هميشه در آن خواهند بود)) (اولئك اصحاب النارهم فيها خالدون ).(آيه 258).ابراهيم در برابر طاغوت زمان خود نمرود!.بـه دنـبال آيه قبل كه از هدايت مؤمنان در پرتو ولايت و راهنمايى پروردگار وگمراهى كافران بر اثـر پـيـروى ازطاغوت سخن مى گفت خداوند چندنمونه ذكرمى كندكه يكى ازآنها نمونه روشنى اسـت كه در اين آيه آمده و آن گفتگو ومحاجـه ابراهيم قهرمان بت شكن با جبار زمان خود, نمرود است , مى فرمايد: ((آيا نديدى (آگاهى ندارى ) از كسى كه باابراهيم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو كرد)) (الم تر الى الذى حاج ابرهيم فى ربه ).و در يك جمله اشاره به انگيزه اصلى اين محاجه مى كند و مى گويد: ((بخاطراين بود كه خداوند بـه او حـكومت داده بود)) و بر اثر كمى ظرفيت از باده كبر و غرور,سرمست شده بود (ان اتيه اللّه الملك ).و چه بسيارند كسانى كه در حال عادى , انسانهاى معتدل , سربه راه , مؤمن وبيدارند اما هنگامى كه به مال و مقام و نوايى برسند همه چيز را به دست فراموشى مى سپارند و مهمترين مقدسات را زير پا مى نهند!.و در ادامـه مـى افزايد: در آن هنگام كه از ابراهيم (ع ) پرسيد خداى تو كيست كه به سوى او دعوت مـى كـنـى ؟ ((ابـراهـيـم گـفت : همان كسى كه زنده مى كند ومى ميراند)) (اذ قال ابرهيم ربى الذى يحيى ويميت ).در حـقـيـقت ابراهيم (ع ) بزرگترين شاهكار آفرينش يعنى قانون حيات و مرگ رابه عنوان نشانه روشنى از علم و قدرت پروردگار مطرح ساخت .ولى نمرود جبار, راه تزوير و سفسطه را پيش گرفت و براى اغفال مردم واطرافيان خود ((گفت من نيز زنده مى كنم و مى ميرانم )) و قانون حيات و مرگ دردست من است (قال انا احيى واميت ).ولـى ابـراهيم (ع ) براى خنثى كردن اين توطئه , دست به استدلال ديگرى زد كه دشمن نتواند در بـرابـر سـاده لوحان در مورد آن مغالطه كند, ((ابراهيم گفت : خداوندخورشيد را (از افق مشرق ) مـى آورد (اگر تو راست مى گويى كه حاكم بر جهان هستى مى باشى ) خورشيد را از طرف مغرب بياور))! (قال ابرهيم فان اللّه ياتى بالشمس من المشرق فات بها من المغرب ).اينجا بود كه ((آن مرد كافر, مبهوت و وامانده شد)) (فبهت الذى كفر).آرى ! ((خداوند قوم ظالم را هدايت نمى كند)) (واللّه لا يهدى القوم الظالمين ).و به اين ترتيب آن مرد مست و مغرور سلطنت و مقام , خاموش و مبهوت وناتوان گشت و نتوانست در برابر منطق زنده ابراهيم (ع ) سخنى بگويد.نظرات شما عزیزان: |
موضوعات وب
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |