پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايند بعد از من مردم در اموال و روابط اقتصادى خويش دچار فتنه خواهند شد و حكم صريح قرآن را، مبنى بر حرمت ربا، ناديده خواهند گرفت و به بهانه بيع و خريد و فروش، با حيلههاى واهى رباخوارى خواهند كرد.
2- فتنه اعتقادى
آنچه هر انسان عاقلى با تمام وجود آن را تصديق مىكند و بعد از تصديق بايد به لوازم آن پاى بند باشد اين است كه ما انسانها آفريده و بنده خدا هستيم. خداى متعال است كه عالم را خلقت نموده و ما را از نعمت وجود برخوردار كرده است و براى اين كه ما انسانها به تكامل و سعادت برسيم بإ؛ششس فرستادن بهترين بندگانش همراه با كتب آسمانى، نعمت خويش را بر ما تمام كرده است. شكر و سپاس نعمت هدايت و دين، كه بزرگترين نعمت الهى بعد از نعمت وجود محسوب مىشود، جز با قبول بندگى و عبوديت خدا، كه اين نيز بالاترين مقام متصور در حق انسان محسوب مىشود، تحقق پيدا نمىكند.
از طرف ديگر اين خداى متعال است كه بر انسانها منت دارد كه نعمت خويش را در حق آنها تمام كرده است و هدايت و دين حق را بر آنها فرو فرستاده است. راستى چه اندكند آنها كه بى قدرى و ناچيزى خود را بشناسند و به عظمت خدا و بزرگى نعمتهايى كه براى انسان آفريده است پى ببرند و آن همه لطف و مهربانى خدا را در حق خود درك كنند!
راستى چه قدر زشت و ناپسند و ناسپاسى است كه انسان نادان بر خدا منت داشته باشد كه هدايت و راهنمايى او را پذيرفته است. غافل از آن كه خدا بر ما منت دارد؛ زيرا او ما را به دين حق هدايت كرده است.
قرآن كريم خطاب به پيامبر (ص) مىفرمايديمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامكم بل الله يمن عليكم ان هديكم للايمان ? مردم بر تو منت مىنهند كه اسلام آورند؟! بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذاريد، بلكه اين خداست كه بر شما منت دارد كه شما را به ايمان هدايت كرده است. اين شما هستيد كه بايد با بندگى و اطاعت و عبادت، اين حق را به طور شايسته ادا كنيد، نه آن كه به بهانه ايمان آوردن خود رإ؛صصف صاحب حق بدانيد و از خداى متعال طلبكار باشيد. بنابراين در بينش دينى، اصل بر بندگى و عبوديت و تسليم در مقابل خداست، نه بر منيت و روح استكبارى در مقابل خدا. پيامبر صلى الله عليه و آله داشتن روحيه منيت و استكبارى به جاى آن كه خدا را بر نعمت دين و هدايت شكر گزار باشند و از او به خاطر دين حق ممنون باشند، بر خدا منت دارند كه دين را پذيرفتهاند و خود را صاحب حق و طلبكار خدا مىدانند و از خدا (از موضع طلبكارانه) انتظار پاداش و رحمت دارند! همچنين در قبال ايمان آوردن خود را مستحق هيچ نوع مجازاتى نمىدانند. هر چند خداى متعال هيچ مجازاتى را بدون دليل بر بندهاى روا نمىدارد، لكن پيامبر (ص) داشته چنين روحيهاى را فتنه در دين مىداند؛ زيرا صاحبان چنين روحيهاى، آن جا كه رعايت دستور دينى با خواستههاى نفسانى آنها سازگارى ندارد به راحتى با توجيهات نابجا در صدد فريب خويش و ديگران بر مىآيند. بنابراين، داشتن روحيه استكبارى مذكور در مقابل خدا با حقيقت دين و روح اسلام، كه چيزى جز تسليم در مقابل دين خدا نيست، ناسازگار است.
3- توجيهات دروغين؛ خطرناكترين فتنه
خطرناكترين فتنه در دين، كه پيامبر صلى الله عليه و آله را نگران كرده و با در ميان گذاشتن آن با حضرت على عليهالسلام مردم را بدان هشدار داده است فتنه و توطئه تحريف در دين و تحليل محرمات الهى در مقام اعتقاد است. هر چند عدم رعايت احكام شريعت در مقام عمل و داشتن روحيه استكبارى در مقابل خداوندى پروردگار، گناهى بس بزرگ است، لكن خطرناكتر از آن اين است كه انسان در صدد برآيد براى گناهان و اعمال ضد دينى خود توجيهات واهى و دروغين دست و پا كند و به خواستههاى نفسانى خود رنگ دين و شريعت بزند.
در اين صورت شيطان با تمام قوا به كمك دنياپرستان به ظاهر مسلمان مىشتابد تا آنها را در القاى شبهات و تحريف احكام دين يارى رساند.
پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد فتنه جويان براى تأمين خواستههاى نفسانى خود با توسل به شبهات و توجيهات دروغين و تخيلات واهى در صدد برمىآيند تا محرمات الهى را حلال نمايند و با دين خدا بازى كنند.
آنچه تذكر آن ضرورى مىنمايد و پيامبر نيز در بيان وظيفه حضرت على عليهالسلام در مقابل فتنهها و فتنه گران، بدان توجه مىدهد مساله تداوم چنين فتنهگرىهاى است كه تا ظهور حضرت صاحب الامر، امام زمان عليهالسلام ادامه دارد، آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان حلال كردن شراب به بهانه اين كه شراب همان كشمش حلال است يا حلال دانستن رشوه به بهانه هديه، و يا حلال دانستن ربا خوارى به بهانه خريد و فروش، بيان كردند تنها نمونههايى از انواع فتنههايى است كه در دين واقع مىشود نه اين كه مساله فقط به همين موارد ختم شود.
امروز نيز كسانى در ميان مسلمانان زندگى مىكنند و به حسب ظاهر مسلمانند و هرگز خود را از رقبه اسلام خارج نمىدانند اما به لحاظ روحى چنان نيستند كه احكام الهى را از روى طوع و رغبت پذيرا باشند اينان كه بعضا داراى موقعيت اجتماعى نيز هستند از سويى تحت تاثير فرهنگ غرب خود باختگى شدهاند و از هويت دينى خود فاصله گرفتهاند و از طرفى اطلاعات آنها از معارف دين ناكافى است در اين حال اى افراد بى آن كه كمترين صلاحيت اظهار نظر در باب مسائل تخصصى دين را داشته باشند و در مقام قضاوت مىنشيند و گاه تحت تاثير القائات شيطان و تشويق دشمنان دين قرار مىگيرند و خواسته يا ناخواسته چنان سخن مىگويند كه جز به معناى انكار دين خارج شدن از رقيه اسلام نيست، براى مثال اگر كسى بگويد قوانين اسلام اختصاص به زمان صدر اسلام و مردمان آن روزگار داشته و احكام و دستورات آن متناسب با جوامع صدر اسلام بوده است و در زمان حال و در آستانه قرن بيست و يكم، قرآن و احكام اسلام براى اداره جامعه كافى نيست و بايد احكام و دستورات آن را طبق صلاحديد و خواست انسانها تغيير داد، يا اين كه كسى بگويد مردمان قرن بيست و يكم پيامبرى متناسب با زمان خود نياز دارند، چنين سخنانى هر چند به معناى انكار دين تلقى مىشود؛ لكن خود اين سخنان در درجه اول، نشانه عدم شناخت صحيح از دين و احكام آن است. بجاست صاحبان چنين تفكراتى قبل از اظهار نظر و سخن گفتن، درست به معنا و لوازم و عواقب سخن خويش توجه كنند. در آن صورت شايد از گفتن سخنانى كه بوى فتنه در دين از آن مىآيد پرهيز كنند و خود را از دام شيطان و دشمنان اسلام و قرآن نجات دهند.
نظرات شما عزیزان: