این ندای قرآن است كه میفرماید: «ارضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیوة الدنیا فی الاخرة الا قلیل»؛[8] آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟ با این كه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندكی نیست. و باز میفرماید: «و فرحوا بالحیوة الدنیا و ما الحیوة الدنیا فی الاخره الّا متاع»؛[9] به زندگی دنیا شاد شدند در حالی كه زندگی دنیا در برابر آخرت متاع ناچیزی است.
با توجه به این آیات، معلوم میگردد زندگی انسان اگر به خاطر دنیا باشد، ارزش ندارد. بنابراین غرض از خلقت باید غیر از این باشد و زندگی در دنیا وسیلهای برای آن غرض باشد. در این جا باز به قرآن بر میگردیم تا ببینیم غرض از خلقت را چگونه بیان میكند. «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»؛[10] جن و انس را نیافریدیم مگر برای این كه مرا پرستش كنند. وقتی به این حقیقت دست یافتیم كه زندگی انسان بازیچه نیست و خدای حكیم آدمی را چون چارپایان به خود واگذار نكرده است، ناچار باید از غفلت و بیخبری در آییم و به دنبال كشف برنامهای برای تأمین سعادت خویش برآییم. در گام اول، حس و عقل را در پیریزی همه جانبه برای زندگی این جهانی نیز كارآمد نمییابیم چه رسد به این كه دور نمایی از زندگی پس از مرگ را ترسیم كند و راه درست زیستن را بنمایاند. از این رو توجه به حكمت الهی ما را به منبعی دیگر از معرفت رهنمون می کند كه در منابع دینی، وحی خوانده شده است.[11] امام رضا ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «از آن جا كه در آفرینش مردمان و استعدادهای آنان آنچه به طور كامل به مصالحشان رساند وجود نداشت و آفریدگار برتر از آن بود كه به چشم ظاهر دیده شود و ارتباط مستقیم با وی برقرار شود، چارهای جز این نبود كه فرستادهای معصوم میان او و آدمیان میانجی شود و امر و نهی الهی را به ایشان برساند.»[12] خلاصه، خداوند انسان را برای هدف خاصی آفریده و رسیدن به آن هدف از راه دین ممكن میگردد. «فان الدین هو الطریقه الملوكة التی یقصد بها الوصول الی السعادة الحقیقة»؛[13] دین همان روش پیموده شدهای است كه هدف آن رسیدن به سعادت حقیقی است.
2. قرآن كریم دین را یكی از فطریات انسان میداند و مردم را به پاسخگویی به این نیاز درونی میخواند: «فأقم وجهك للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم و لكن اكثر الناس لا یعلمون»؛[14] پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن. این فطرتی است كه خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اكثر مردم نمیدانند.
فطرت و نوع آفرینش انسان او را به دین یعنی اصول علمی و عملی در زندگی كه مبتنی بر رفع حوایج حقیقی انسان هستند، هدایت میكند. به عبارت دیگر قوانین تشریعی كه با عمل به آنها سعادت واقعی انسان تأمین میشود بر اقتضای تكوینی و خلقت انسان انطباق دارند و مراد از فطری بودن دین همین است.[15] البته این نیاز فطری برخلاف غرایز طبیعی و حیوانی به خودی خود شكوفا نمیگردد و بسیار مورد غفلت قرار میگیرد، از این رو پیامبران همواره پیمان فطرت را یادآور میشوند و از انسان میخواهند به ندای درون خویش گوش سپارد.[16]
علامه طباطبایی (ره) نیز توجه به فطرت و غافل نبودن از آن را به لطافت خاصی مستدل میسازد و میفرماید: حرف فاء كه در اول آیه است میرساند كه كلام در آیه فرع و نتیجة مطالبی است كه در خصوص مبدأ و معاد ازآیات قبل استفاده میشد و معنایش این است كه وقتی كه ثابت شد كه خلقت و تدبیر تنها از آن خداست و او را شریكی نیست و او به زودی خلق را مبعوث نموده، به حساب میكشد و نیز معلوم شد كه در آن روز كسی كه از او اعراض كرده باشد و رو به غیر آورده باشد راه نجاتی ندارد، پس روی دل، سوی دین كن و ملازم آن باش كه آن همان دینی است كه خلقت الهیه بدان دعوت میكند.[17]
3. دین فرو نشانندة عطش جاودانگی انسان: میل به فناپذیری و جاودانگی یكی از نیازهایی كه در اعماق جان انسان ریشه دارد میباشد و ترس از به پایان رسیدن زندگی به شدت وی را میآزارد، كسانی كه مرگ را پایان حیات انسان میشمارند، به پوچ انگاری میرسند و زیستن در این جهان را بیمعنا مییابند. تنها دین الهی است كه با تأكید بر حیات جاویدان انسان و زندگی پس از مرگ، به این نیاز اصیل آدمی پاسخ میگوید و عطش جاودانه زیستن را فرو مینشاند: «و بشّر الذین ءامنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنّات تجری من تحتها الانهار كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها و لهم فیها ازواج مطهرة و هم فیها خالدون»؛[18] «به كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دادهاند، بشارت ده كه باغهایی از بهشت برای آنهاست كه نهرها از زیر درختانش جاری است. هر زمان كه میوهای از آن، به آنان داده شود و میگویند: این همان است كه قبلا به ما روزی داده شده بود و میوههای كه برای آنها آورده میشود همه یكسانند و برای آنان همسرانی پاك و پاكیزه است و جاودانه در آن خواهند بود».
هر چند دانشمندان خداناگرا برای زدودن ترس از فناپذیری از دل آدمی، بسیار كوشیدهاند؛ امّا توفیق چندانی نیافته و در سركوب این گرایش ذاتی انسان، ناتوان ماندهاند. امّا درنگاه دین، مرگ آغاز زندگی حقیقی است و این تفسیر از مرگ به زندگی معنا میبخشد و خدا باوران را به استقبال عاشقانه از شهادت میكشاند.[19]
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقا فی التوراة و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعكم الذی بایعتم به و ذلك هو الفوز العظیم»؛[20] «خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری كرده كه (در برابرش) بهشت برای آنان باشد. در راه خدا پیكار میكنند میكشند و كشته میشوند، این وعدة حقی است بر او كه در تورات و انجیل ذكر فرموده و چه كسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی كه با خدا كردهاید و این است آن پیروزی بزرگ». «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون»؛[21] «هرگز گمان مبر كسانی كه در راه خدا كشته میشوند مردگانند! بلكه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
4. دین عامل وحدت و یكپارچگی: ادیان توحیدی مظهر وفاق و همبستگیاند و بیش از هر عامل دیگر، وحدت جامعه را تضمین میكنند. قرآن كریم از یك سو، مؤمنان به ادیان دیگر را كه صادقانه به آموزههای تحریف نشدة پیامبرانشان پایبندند را اهل نجات و رستگاری میداند و بدین وسیله مسلمانان را به هم زیستی مسالمت آمیز با آنان فرا میخواند. و از سوی دیگر وحدت جامعه را در سایه آموزههای اسلام از بزرگترین نعمتهای خداوند میشمارد.[22] چون انسانها همیشه از اختلاف رنج میبرند و جوامع بشری، در شعله مخالفتها و دشمنیها میسوزند و نیروهای عظیم و امكانات فراوان آنها در این راه بر باد میرود، اگر اختلاف در بین انسانها از بین برود و نیرو و امكاناتش به جا به كار گرفته شود، در نتیجه جهان به سوی ترقی و تكامل گام بر میدارد. «و اذكروا نعمة الله علیكم اذ كنتم علی شفا حفرة من النار فانقذكم منها»؛[23] «و نعمت خدا را بر خود یاد كنید آن گاه كه دشمنان یكدیگر بودید، پس میان شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر كنار پرتگاه آتش بودید كه شما را از آن رهانید».
5. دین تأمین كنندة عدالت: یكی دیگر از نیازهای انسانی كه جز در پرتو «دین باوری» برآورده نمیگردد، نیاز به عدالت و دادگری است. چه بسیارند ستم پیشهگانی كه در این دنیا تاوان جنایات خود را نمیپردازند و روزگار را به رفاه و خوشی میگذرانند و در نتیجه بر اندوه ستمدیدگان میافزایند. افزون بر این، چه بسا مجازاتهای دنیوی با میزان جرم و جنایت تناسب ندارد و عدالت واقعی را برقرار نمیسازد. كسی كه دستان خود را به خون هزاران نفر آلوده كرده و انبوه بیشماری را معلول و ناتوان ساخته است، چگونه میتواند مجازاتی در خود جنایات خویش دریافت دارد؟ ادیان الهی با تأكید بر زندگی پس از مرگ به این پرسش، پاسخ روشنی میدهد و در برابر هر ستمی عقوبتی در خود مینهد.[24]
«لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»؛[25] «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها كتاب و میزان نازل كردیم تا مردم قیام به عدالت كنند».
«فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره، و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»؛[26] «پس هر كس هموزن ذرهای كار خیر انجام دهد، آن را میبیند. و هر كس هموزن ذرهای كار بد كرده آن را میبیند».
6. دین تعلیم دهندة حقایق دست نیافتنی: پیامبران از جانب خداوند در قالب دین اموری را به انسانها تعلیم دادند كه آگاهی بر آن، جز از طریق وحی امكان پذیر نبود و انسان نمیتوانست از غیر راه وحی و نبوت از آنها آگاه شود. «كما ارسلنا فیكم رسولاً منكم یتلوا علیكم، ءایاتنا و یزكیكم و یعلمكم الكتاب و الحكمة و یعلمكم ما لم تكونوا تعلمون»؛[27] «همان گونه كه رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاك كند و به شما كتاب و حكمت بیاموزد و آن چه را نمیدانستید به شما یاد دهد».
تدبر و مطالب فوق كه برداشتهایی از آیات قرآنی بود ما را به این نتیجه میرساند كه از نظر قرآن انسان هم در جنبة فردی به لحاظ توجه به هدف و سعادت خویش و پاسخگویی به نیاز فطریش و هم در جنبة اجتماعی برای رسیدن به عدالت، وحدت و آرامش محتاج به دین است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جوادی آملی، انتظار بشر از دین، مركز نشر اسراء، قم، اول، اسفند 1380.
2. یوسفیان، حسن، نیاز به دین، مؤسسة فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، تهران، چ اول، بهار 81.
3. تفسیر المیزان، ج1، ذیل آیه ی 251.
[1] . یوسفیان، محسن، نیاز به دین، نقل از اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 3.
[2] . شریعتی، محمد تقی، فایده و لزوم دین، ص 23.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، ج 1 ـ 2، ص 36.
[4] . انشقاق/ 6.
[5] . امین زاده، محمد رضا، انسان در اسلام، ص 66.
[6] . آل عمران/ 185.
[7] . حدید/ 20.
[8] . توبه/ 38.
[9] . رعد/ 36.
[10] . ذاریات/ 56.
[11] . نیاز به دین، ص 17.
[12] . همان، نقل از بحار الانوار، ج 7، ص 40.
[13] . پژوهشهای قرآنی، شماره 9 ـ 10، نقل از تفسیر المیزان، ج 7، ص 192.
[14] . روم/ 30.
[15] . سید هاشمی، محمد اسماعیل، خداگرایی و خداشناسی فطری، چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، 1380، ص 57.
[16] . نیاز به دین، ص 21.
[17] . ترجمه المیزان، مترجم مصباح یزدی، ج 16، ص 281.
[18] . بقره/ 25.
[19] . نیاز به دین، ص 33.
[20] . توبه/ 111.
[21] . آل عمران/ 169.
[22] . نیاز به دین، ص 37.
[23] . آل عمران/ 103.
[24] . نیاز به دین، ص 31.
[25] . حدید/ 25.
نظرات شما عزیزان: