اگر در دستورهاى دين مقدس اسلام بدقت نظر كنيم متوجه مىشويم كه اسلام به بخش اول از اين صفات امر مىكند و از قسم دوم نهى مىفرمايد و بطور كلى بسوى هر كار حق و صوابى كه صلاح انسانيست در آن است دعوت كرده و آنرا پايه تربيت خود قرار مىدهد؛ و از هر كار ناحق و ناصوابيكه زندگى آرام بشر را مختل مىسازد (اگر چه صلاح قوم و ملت خاصى را در برداشته باشد) برحذر مىدارد.
نتيجه
از بيانات گذشته چند مطلب زير نتيجهگيرى مىشود:
1 - روش اسلام از هر روش اجتماعى ديگر پسنديدهتر و بحال بشريت سودمندتر است ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لا يعلمون سوره روم آيه 3.
2 - نقطههاى روشن و ميوههاى شيرين مدنيت امروزى جهان همه و همه از بركات آيين مقدس اسلام و آثار زنده مواديست كه از اين دين پاك بدست غريبها افتاده است؛ زيرا اسلام قرنها پيش از آنكه آثار تمدن غرب ظاهر و نمايان شود مردم را بسوى همانمواد اخلاقى دعوت مىكرده است كه غربيها در عمل كردن بآنها از ما پيشى گرفتهاند.
اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در بستر مرگ به مردم مىفرمود مبادا طورى رفتار كنيد كه ديگران در عمل به قرآن بر شما پيشى گيرند.
3 - طبق دستور اسلام بايد هدف اصلى را در اخلاق قرار داد و قوانين را بر اساس آن بنا نهاد، زيرا فراموش كردن اخلاق پسنديده و وضع قوانين تنها بمنظور منافع مادى، جامعه مردم را بتدريج بماديت متوجه ساخته معنويت را كه تنها وجه برترى انسان بر ديگر حيوانات است از دستشان مىگيرد و بجاى آن خوى درندگى چون گرگ و پلنگ و چرندگى چون گاو گوسفند را جانشين مىسازد؛ و از همين جهت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود بعث لاتمم مكارم الاخلاق يعنى هدف اصلى من تربيت اخلاقى مردم مىباشد.
نظرات شما عزیزان: