مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
معاویه، با شنیدن اخبار فوق، یاران و نزدیكان خویش همچون عمروعاص، قیس بن اشعث، ولید بن عقبه و عتبة بن ابیسفیان و... را فرا خواند، نشستی تشكیل دادو درباره چگونگی برخورد با حكومت تازه پای امام حسن (علیهالسلام) و براندازی آن با آنان به مشورت پرداخت او گفت: چنانچه اندیشهای اساسی جهت براندازی حكومت علوی نكنید، برای همیشه با تهدید مواجه خواهیم بود. پس از سخنان معاویه شورا برگزار شد. رهاورد این نشست تصمیمهای زیر بود كه بتدریج جامه عمل پوشید: 1- فرستادن جاسوس جهت اغتشاش و آشوب و ایجاد نا امنی. 2- تطمیع و تهدید نیروهای ارشد نظامی و لشكریان امام مجتبی(ع) مانند عبیدالله بن عباس و قیس بن سعد. 3- ارسال گشتیهای رزمی در اكیپهای كوچك و بزرگ جهت ضربه زدن و ایجاد رعب و وحشت در مرزهای حكومت علوی مانند حمله به بسر بنارطاة و كشتن عبدالرحمان و قثم دو فرزند كوچك عبید الله بن عباس در شهرهای یمن یا مكه. 4- شایعه صلح قبل از تحقق آن و تبلیغات گسترده در این زمینه. 5- انتشار شایعههای بیاساس چون كشته شدن قیس بن سعد بن عباده و افراد دیگر، 6- شایعه پناهندگی بعضی از شخصیتهای سیاسی، نظامی حكومت امام حسن مجتبی، 7- جنگ روانی تمام عیار علیه كارگزاران صالح و متعهد و دلسوز آن حضرت در شهرهای مختلف. 8- فعال شدن ستون پنجم و نیروهای وابسته اموی و افراد ناراضی در شهرهای كوفه، كربلا، بغداد، مكه، مدینه. توطئههای فوق سبب شد تا حكومت تازه نفس امام مجتبی(علیهالسلام) گرفتار مقابله و برخورد با آنان گردد، از برنامه ریزهای دراز مدت و جابجایی نیروهای خسته و ناتوان و غیر علاقهمند منصرف شود و نتواند شالوده محكمی را پیریزی كند. از سوی دیگر، طولانی شدن معركه صفین به مدت هیجده ماه و كشته شدن حدود 70 هزار تن در لیلة الهریر و فقدان نیروهای ارزشمند و صحابه بزرگ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مانند عمار یاسر، هاشم مرقال، ثابتبن قیس، ذوالشهادتین و...، كه سابقهای درخشان در تاریخ اسلام داشتند، و از همه مهمتر شهادت امیرمؤمنان در فرو پاشی شیرازه حكومت تاثیر بسزا داشت. مورخان گفتهاند:36 تن از رزمندگان غزوه بدر، كه آخرین ستارگان تابناك ایمان و عقیده از زمان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بودند، در نبردهای جمل، نهروان و صفین به شهادت رسیدند كه ضربهای كوبنده بر پیكر لشگریان عراق بود. امام مجتبی(علیهالسلام) فرمود: سوگند به خدا، من حكومت و خلافت را تسلیم معاویه نكردم، مگر بدان سبب كه یارانی برای نبرد با او نیافتم. چنانچه همراهانی میداشتم، شب و روز با وی(معاویه) جنگ میكردم و (آنقدر) به نبرد علیه او ادامه میدادم تا خداوند بین ما حكم كند. سبط اكبر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) چنان میدید كه جنگ شروع شود، به شكست نظامیان عراق میانجامد و معاویه بدین بهانه همهدوستان اهل بیت(علیهالسلام) را خواهد كشت. از اینرو فرمود: انی خشیت ان یجتث المسلمون عن وجه الارض فاردت ان یكون للدین ناعی من ترسیدم ریشه مسلمانان از روی زمین كنده شود، خواستم، برای پاسداری و حفاظت از دین، نگاهبانی باقی بماند. و در جای دیگر فرمود: فصالحتبقیا علی شیعتنا خاصة من القتل، فرایت دفع هذه الحروب الی یوم ما فان الله كل یوم هو فیشان حفاظتشیعه از نابودی و كشته شدن، مرا ناگزیر به مصالحه ساخت. پس مناسب دیدم جنگ را به روزی دیگر واگذارم. تكلیف انسان براساس اوامر الهی هر روز به گونهای است و باید آن را انجام دهد. به نوشته مورخان در سال 41 ه.ق، در یكی از ماههای ربیع الاول یا ربیع الثانی و یا جمادی الاولی، معاویه به وسیله عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره نامهای به عنوان قرارداد صلح، برای حسن بن علی(علیهالسلام) فرستاد. این نامه كاملا سفید بود و فقط در بالای آن یك خط نوشته شده بود، ان اشترط فی هذه الصحیفة التی ختمت اسفلها ما شئت فهو لك، این نامه را در خصوص قرارداد صلح فرستادم. من آن را امضأ كردهام هر شرطی را كه شما میخواهید و صلاح میدانید در آن بنویسید. مورد قبول من است. در پایان نامه، جهت اطمینان بیشتر سوگندهای بزرگی یاد كرد، به امضای همه بزرگان دربارش رساند. نامه فوق به دو گونه نقل شده، ما به جهت اختصار به نقل دوم میپردازیم كه بندهای آن به صورت جداگانه ذكر شده است. ماده اول: واگذار كردن حكومت به معاویه به شرط آن كه بر اساس كتاب خدا و سنت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و سیره و روش خلفای شایسته عمل كند. ماده دوم: خلافت بعد از معاویه از آن حسن بن علی(علیهالسلام) است و چنانچه حادثهای برای او پیش آمد و او موفق نشد، حكومت از آن حسین(علیهالسلام) است و معاویه حق ندارد، بعد از خود جانشین تعیین كند. ماده سوم: دشنام دادن و نفرین به امیرمؤمنان(علیهالسلام) در قنوت نماز ترك شود و كسی از آن حضرت جز به نیكی یاد نكند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادی كه هستند و در هر جا زندگی میكنند، باید از امنیت كامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام دادهاند، مورد عفو قرار گیرد افراد به بهانههای واهی مورد تعقیب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد. ماده پنجم: یاران و شیعیان علی(علیهالسلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضی نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ایشان از امنیت كامل برخوردار باشد. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنها بپرهیزد، حقوق هر صاحب حقی را به خودش برساند و آنچه در دستیاران علی(علیهالسلام) استباز پس گرفته نشود. ماده ششم: هرگز علیه امام حسن و برادرش امام حسین(علیهالسلام) و هیچ یك از خاندان اهل بیت(علیهالسلام) آشكارا و نهان توطئهای نكند(ستمی و آزاری نرساند) و در هیچ نقطهای از روی زمین برای آنان وحشتی ایجاد نكند. ماده هفتم: در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرمؤمنان بنامد. ماده هشتم: از بیت المال كوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطی به قرار داد صلح ندارد. معاویه باید بدهیهای بیت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو میلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنیهاشم را در بخششها و عطاها بر بنی عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یك میلیون درهم جهت فرزندان شهدای جنگهای جمل و صفین و به آنانی كه در ركاب امیرمؤمنان(علیهالسلام) به شهادت رسیدهاند، داده شود، و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد باشد. شروط فوق در نامههای رسمی امضأ نشده، رد و بدل گردید. معاویه از شام به مسكن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنی و رسمی در حضور بسیاری از مردم، خوانده شد، بعضی از مورخان گفتهاند: عقد صلح در «بیت المقدس» و یا «ادرح» اجرا گردید. این دو قول قوت چندانی ندارد، زیرا مسكن محل تجمع نیروهای نظامی دو طرف بود و فرماندهان عالی رتبه نیز حضور داشتند. بندهای قرارداد مصالحه. كه از سوی سبط اكبر پیامبر مطرح شده، دارای امتیازات بسیاری است كه در هر زمان، جایگاه والای سیاسی - الهی خود را باز میكند و منشور اصلاح و انقلاب تدریجی را پیریزی مینماید. امام(علیهالسلام)، در این قرارداد، كوشید پرده از چهره معاویه بردارد و تبلیغات دروغینی كه جهت تثبیت موقعیت اجتماعی او انجام گرفته، خنثی كند. بند اول: اعمال و كردار وی را مخالف قرآن و سیره پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و خلفای صالح دانسته و از وی خواسته است تا بعد از واگذاری حكومت، برنامههای آینده خویش را بر اساس قرآن و روش پیامبر قرار دهد. بند دوم: به موقتبودن حكومت معاویه اشاره میكند و اینكه او نمیتواند سرنوشت آینده مسلمانان را بر عهده گیرد، بلكه آینده از آن خود یا برادرش حسین(علیهالسلام) و یا شورایی از مسلمانان است كه خط و مشی را تعیین میكنند. بند سوم: بیانگر كینه معاویه به اهل بیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است او آغازگر سب و نفرین علیه شخصیتی همچون علی بن ابیطالب(علیهالسلام) بود. بند چهارم: بر بیتقوایی، ستمگری و نژاد پرستی معاویه اشاره میكند و از او تعهد میگیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بویژه مردم عراق و علاقهمندان به اهل بیت(علیهالسلام) نگردد، زیرا بسیاری از آنان حامی و یاور پدرش علی(علیهالسلام) بودند. بند پنجم: خواستار حفاظت و امنیت ویژهای برای یاران علی(علیهالسلام) است و سپس تصریح میكند: بر معاویه است پاكباختگانی چون حجربن عدی، میثم تمار، عمرو بن حمق و... را ارج نهد و حقشان را ادا كند، نه اینكه، به خاطر حقگویی، آنان را تعقیب كند و ترس و وحشت را حاكم سازد. بند ششم: تاكیدی استبر دو بند پیشین و هشداری استبر ترك توطئه آشكار و پنهانی حاكمان شام علیه امام و اهل بیت(علیهالسلام)، زیرا آنان مشعل هدایت این امتند و معلوم بود كه معاویه و بنی امیه برای رسیدن به اهداف شوم خود خستسراغ آنان را خواهند گرفت. امام مجتبی(علیهالسلام) در بند هفتم، بالاترین ضربه روحی را بر پیكر معاویه و بنیامیه وارد كرده است، زیرا: اولا: اقامه شهادت باید نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گیرد و معاویه از این خصال نیك به دور است. مرحوم مجلسی در این باره مینویسد: شهادت باید نزد حاكم عادل و قاضی فصل(تمیز دهنده بین حق و باطل) اقامه شود و درباره او اطمینان حاصل شود كه حق را احیا و با باطل مبارزه میكند. امام با آوردن این قیدها خواسته است، معاویه را فاقد صفات مذكور معرفی كند. ثانیا: اگر معاویه خود را امیرالمؤمنین نداند، مسلم امام(علیهالسلام) كه خود یكی از افراد مؤمن است، تحت ولایت و سرپرستی او نخواهد بود، به همین ترتیب، دیگر افراد متدین، متعهد و دلسوز شیعه پس در آن صورت او حقی بر گردن هیچ مؤمنی پیدا نخواهد كرد. اما بند هشتم، كه در برگیرنده مسایل مالی، بیت المال، پرداختسالانه به حسین بن علی(علیهالسلام) و پرداختبدهیهای حضرت و رسیدگی به بازماندگان شهدای صفین و جمل است، از اساسیترین شروط قرارداد صلح به شمار میآید. علامه باقر شریف قرشی شرط هشتم قرارداد صلح را غیر واقعی میداند، زیرا طبق استدلال ایشان، بیت المال در اختیار امام مجتبی(علیهالسلام) بود و درخواست معنا ندارد و دیگر اینكه این بند با سیره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) كه بیت المال را هر شب میروبید، سازگار نیست. در پاسخ باید گفت: اولا: امام(علیهالسلام) با این حركت، صداقتخویش را ثابت كرد و برای همیشه از اتهام اختلاس بیت المال رهایی یافت و هیچ كس نتوانست آن حضرت و برادرش و دیگر دست اندركاران حكومتش را متهم كند. ثانیا: مگر میشود مملكتی كه گرفتار جنگهای پرهزینهای همچون صفین و جمل و... بود و پیوسته به اسب، شتر، لباس و شمشیر و سپر و نیزه نیاز داشت پشتوانهای در بیت المال نداشته باشد؟ آنهم جنگی كه بیش از هشتاد هزار نیرو و جنگجو در آن شركت جسته است. ثالثا: سیره علی(علیهالسلام) افزون كردن بیت المال است «توفیر فیئكم علیكم» به طوری كه پشتوانهای قوی برای مسلمانان باشد و فئ غنائم، مالیات و زكوات را شامل میشود. رابعا: صدقات و حق فقرا، كه علی بن ابیطالب(علیهالسلام) آن را نگه نمیداشت و به فقرا میرساند و سعی میكرد چیزی از آن را نگاه ندارد، جزئی از بیت المال عمومی كشور بود نه همه آن. و اما در مورد درخواست 2000000 درهم در سال برای حسین(علیهالسلام)، باید توجه داشت كه این مبلغ برای مصرف شخصی خود امام حسین(علیهالسلام) نبوده، بلكه جهت فقرا و درماندگان هزینه میشد، زیرا خانوادههای فقیر و آبرومندی در كوفه بودند كه غیر از امام و برادرش(علیهالسلام) كسی آنها را نمیشناخت. نكته قابل توجه اینكه چون دین و بدهكاری امام مجتبی(علیهالسلام) مربوط به بیت المال بوده از این رو پرداختنش را به معاویه محول میكند. بنابراین، روشن شد كه شرایط و موراد صلحنامه بسیار دقیق و اساسی بود و بأ;ء درایت و پیش بینی امام مجتبی(علیهالسلام) انجام گرفته است. قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم ربیع الاول سال 41 ه.ق انجام گرفته باشد، خلافت و حاكمیت آن حضرت پنج ماه و 24 روز به طول انجامیده است و اگر در 25 ربیع الآخر واقع شده باشد، حكومت آن حضرت هفت ماه و چهار روز طول كشیده است. و بالاخره اگر 25 جمادی الاولی باشد، هشت ماه و چهار روز شده است. نظرات شما عزیزان: [ یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:صلح امام حسن(علیهالسلام) ضامن بقای اسلام, ] [ 16:19 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |