- ارتباط، پاسخگويي و رفع مشكلات مردم
چون فلسفة وجودي كارگزاران و مسئولان، خدمتگذاري به مردم است آنها بايد به صورت مستمر با مردم ملاقات و جلسه برقرار نموده تا شخصاً به مشكلات آنها رسيدگي نمايند. چون خدمتگذاران مردم براي تأمين مصلحت عمومي، و رفع ابهامات و سؤالات و اعتراضات آنها نياز به ارتباط مستمر و مستقيم دارند. علي در اينباره ميفرمايد؛
«وَاجْعَلْ لِذَويالْحاجاتِ مِنكَ قِسماً، تُفَرِّغُ لَهُمْ فيهِ شَخْصَكَ وَتَجلِسُ لَهُم مَجلِساً عامّاً، فَتَتَواضَعُ فيهِ للهِ الذّي خَلَقَكَ»(58)
«براي (مردم و) مراجعان خود وقتي قرار بده كه شخصاً به نياز آنها رسيدگي كني! جلسة عمومي و همگاني تشكيل بده و به خاطر خدايي كه تو را خلق كرده در آن مجلس نسبت به مردم تواضع كن.»
30- حامي محرومان و مستضعفان
از وظايف اصلي كارگزاران نظام ديني حمايت از محرومان و مستضعفاني است كه با پشتوانة رأي و حمايت آنها به اين مقام رسيدند.
اميرمؤمنان در اينباره ميفرمايد؛
«ثُمَّ اللهَ، اللهَ فيالطَّبَقةِ السُّفْلي، مِنَ الذَّينَ لاحيلةَ لَهُمْ مِنَ الْمساكينَ و المُحتاجينَ وَ أَهلِالبُؤْسي و الزَّمني.» (59)
«خدا را، خدا را، درمورد طبقة پايين، (سفارش ميكنم) آنها را كه چاره ندارند، يعني مستمندان، و نيازمندان و تهيدستان و از كارافتادگان»
31- ساده زيست
هواي نفس در وجود هر انساني لذت دنيا و زرق و برق آن را طلب ميكند و دنيا هم با زيباييهاي ظاهري خود دلِ انسانهاي ضعيف و كمظرفيت را به لرزه مياندازد. يكي از خطرات جدي كه كارگزاران و مسؤلان نظام را در همه حال با دردست داشتن مقام و قدرت و پول و امكانات تهديدميكند، گرايش به دنيا ميباشد. كه در اين صورت، نفس سركش با حالت طغيان و افزونطلبي مجالي را براي خدمتگذاري به جامعه و محرومان و مستضعفان باقي نخواهدگذاشت.
لذا مسئولي ميتواند در خدمترساني و انجام وظيفه و مسئوليت خود موفق باشد كه روحية سادهزيستي را از دست ندهد و دنيا را به لقاءِش ببخشد.
علي در اينباره ميفرمايد؛
«اميرُالقَومِ، أَضْعَفَهُمْ دابّةً، ... مَنْ لا تَغُرُّهُ الْمَطامِعُ» (60)
«بزرگ اجتماع كسي است كه از سادهترين وسيلة سواري استفاده كند و چيزهاي طمعانگيز او را به طمه نياندازد.»
و در عبارتي ديگر ميفرمايد؛
«وَلايَكونُ الرَّجُلُ سَيّدَ قَومِهِ،حتّي لا يُبالي أيُّ ثَوبَيهِ لَبِسَ»(61)
«هيچ فردي بزرگ و آقا نميگردد مگر اينكه برايش فرق نكند چه لباسي ميپوشد (زندگي معمولي مثل عامه مردم داشته و دلبستگي به زخارف دنيا نداشته باشد.)»
32- شجاع
نهال اسلام با شجاعت بينظير پيامبر و اميرمؤمنان و ياران باوفاي آنها به ثمر و باروري رسيد. يكي از خصلتهاي لازم براي كارگزار و مسئول و بلكه هر مؤمن و مسلمان صفت شجاعت است.
رسول گرامي اسلام ميفرمايد؛
«كُنْ شجاعاً، فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الشَّجاعةَ» (62)
«شجاع باش، بدرستيكه خداوند شجاعت را دوست ميدارد.»
و علي ميفرمايد؛
«السَّخاءُ و َالشُّجاعةُ غرائِزُ شريفَةٌ يَضَعُها اللهُ سبحانَهُ، فيمَنْ أَحَبَّهُ وَ امْتَحَنَهُ» (63)
«بخشندگي و دليري دو صفت بلند مرتبهاي هستند كه خداوند در دل هر كس كه او را دوست داشته و امتحان كرده باشد، قرار ميدهد.»
آري اگر كارگزار اين هدية الهي را نداشته باشد در مقابل قدرتهايشيطاني و استعمارگران و جهانخواران، ضعف نشان داده تسليم ميشود و كشور و نظام را به ورطة شكست و سقوط ميكشاند.
و از طرفي در مقابل ضعفها و عيبها و كارشكنيها و انحرافات دوستان داخل قدرت انتقاد و مخالفت را از دست ميدهد.
33- متخصص، كاردان و باتجربه
قرآن كريم در آيات خود به ما ميآموزد كه بايد كاراها را به دست افراد متخصص و كاردان و باتجربه سپرد.
قرآن به نقل از حضرت سليمان ميفرمايد، كه از اطرافيان خود پرسيد:
«يا ايُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يأتيني بِعَرشِها قَبلَ أَنْ يأتوني مُسلمينَ»
«اي سران (كشورو كارگزاران من)، كدام يك از شما، تخت او (ملكة سبأ) را قبل از آنكه تسليم من شود برايم ميآوريد؟»
يكي از آنها در جواب گفت:
«أَنا اتيكَ بهِ قبلَ أنْ تَقومَ مِنْ مقامِكَ و إنّي عليهِ لقويٌ أمينُ» (64) «من آنرا قبل از آنكه از مكانت بپا خيزي برايت آماده و مهيا ميسازم، همانا من بر اين كار توانا و امين هستم.»
حضرت يوسف به عزيز مصر چنين ميفرمايد؛
«إِجعَلني علي خزائِنِ الأرضِ إِنِّي حفيظٌ عليمٌ» (65)
«مرا بر خزانههاي اين سرزمين (بيتالمال، اموال، اقتصاد و دارايي) بگمار كه من نگهباني دانا هستم.»
ارزش انسانها از ديدگاه علي به ميزان توانايي به انجام امور است؛ «قيمةُ كلُّ امْرئٍ ما يُحْسِنُهُ» (66)
«ارزش هر فردي به اندازه كار نيكو و پسنديدهاياست كه انجام ميدهد.»
و لذا به مالك اشتر سفارش ميفرمايد؛
در انتخاب مسئولين و مديران و كارگزاران، از افراد متخصص و كاردان و باتجربه استفاده كن؛
«أُنظُر في اُمورِ عُمّالِكَ ... وتَوَخَّ مِنْهُم أَهلَ التَّجرِبَةِ و الحياء» (67) «در كارهاي كارگزارانت انديشه كن و افراد باتجربه و با حيا را به كار و مسئوليت بگمار»
34- برخورداري از شعور سياسي
در روايات معصومين برخورداري كارگزاران حكومت از شعور سياسي به عنوان يكي از شرايط مهم و نگهدارنده پايههاي نظام يادشدهاست.
علي در اينباره ميفرمايد؛
«مَنْ حَسُنَت سياسَتُهُ، دامَتْ رياسَتُهُ» (68)
«كسي كه سياستش نيكو باشد رياستش پايدار خواهد بود.»
در جايي ديگر ميفرمايد؛
«حُسنُ سياسَةِ قِوامُ الرَّعِيَّة» (69)
«سياست نيكو پايداري و استواري جامعه و مردم را درپي دارد.»
نظام اسلامي نياز به چنين افراد و كارگزاراني دارد چرا كه بسياري از روابط بينالملل و دنياي سياسي امروز، بر اساس شيطنتها و برخوردها، و روابط غير انساني بنا شدهاست.
35- وفادار به ولايت مطلقه فقيه
در حديث آمده؛
«وَاللهِ لَوْ أَنَّ رَجُلاً صامَ النَّهارِ وَقامَ اللَّيلِ ثُمَّ لَقَي اللهُ بِغَيرِ ولايتنا لَلقيه وَ هُوَ غَيرُ راضٍ أَوْساخِطٍ عَليهِ» (70)
«به خدا سوگند اگر كسي هر روز روزه بدارد و هر شب نماز بخواند ولي رهبري و ولايت ما را نپذيرفته باشد در قيامت يا مورد غضب خداست و يا حداقل از او راضي نيست.»
مخفي نباشد كه به عقيده شيعه اصل «ولايت فقيه» ادامه امامت و ولايت ائمه معصومين ميباشد.
بدون شك از مهمترين عوامل به ثمر رسيدن و تداوم حكومت ديني در گذشته، حال و آينده وجود رهبري جامعالشرايط و فقيه آشنا به احكام الهي و سياست بودهاست.
در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز اصل «ولايت مطلقه فقيه» به عنوان مهمترين مركز قدرت نظام مطرح شدهاست. تا سازمانهاي مختلف تحت نظارت و رهبري او وظايف خود را خوب انجام داده و از انحرافات آنها جلوگيري شود.
امام خميني در اينباره ميفرمايد؛
«بهترين اصل در اصول قانون اساسي، اين اصل ولايت فقيه است»
يعني كلام او براي مردم و مسئولين و كارگزاران نظام حجيّت دارد و اين مسئله از روايات معصومين نشأت گرفته است.
در كلام امام صادق در پاسخ به سؤال «عمربنحنظله» سفارش شده كه؛ «هرگز به سلاطين جور مراجعه نكنيد و دستور مراجعه به وليفقيه جامع الشرايط را صادرفرمودهاند.»
(71) و همچنين در كلام امام زمان آمده؛
«مردم بايد به فقيهان هر عصري مراجعه نمايند، چرا كه آنان حجت او بر مردم هستند و امام معصوم حجت خداوند است.» (72)
لذا اعتقاد به مسئله ولايت فقيه و رهبري و وفاداري بر آن، از اساسيترين شرايط يك كارگزار در حكومت اسلامي است. و مطمئناً در غير اينصورت حكومت ديني از آسيب در امان نخواهد ماند.
36- شخصيت دادن به افراد
مردم بندگان خداوند و به گفته امام خميني ولي نعمت مسئولان نظام بوده و آنان با رأي و نظر و پشتيباني امت به روي كار آمدهاند، لذا لازم است كه شخصيت افراد جامعه از طرف مسئولين محترم حفظ شود.
حضرت ابراهيم از جانب خداوند مأمور ميشود كه فرزندش اسماعيل را ذبح نمايد.
در اجراي اين فرمان الهي با فرزند نوجوانش مشورت كرده و از او نظرخواهي ميكند.
«يا بُنَيَّ انِّي أرَي في المَنامِ أنِّي أُذْبَحُكَ فَانظُر ماذا تَرَي»
«فرزندم در خواب ديدم كه بايد تو را (در راه خدا) ذبح كنم! پس بنگر نظر تو چيست؟»
اسماعيل در جواب پدر ميگويد:
«يا اَبَتِ افعَلْ ما تُؤمَر ...» (73)
«پدرم! هر چه به آن مأمور شدهاي، اجرا كن»
37- دوستي و مدارا كردن با مردم
خداوند درباره پيامبر اكرم ميفرمايد:
«لَقَدْ جاءَكُم رسولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ عَزيزٌ عليهِ ماعَنِتُّم حَريصٌ عليكُمْ بِالمؤمنينَ رئوفٌ رحيمٌ.» (74)
«رسولي از خودتان به سوي شما آمد كه ناراحتي شما برايش سخت، و بر آسايش شما حريص و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
و رسول خدا به مسئولان سفارش ميفرمايد:
«عَليكَ بِالرِّفْقِ وَ الْعَفْوِ» (75)
«بر تو باد كه با (مردم) مدارا و گذشت برخوردنمايي.»
38- احترام به ديگران
مسئول و كارگزار نظام بايد با مهرباني و عطوفت با صبر و حوصله و در عين حال با منطق و استدلال با ديگران رابطه و برخورد نيكو داشته باشد.
و لذا به هيچ بهانهاي ما حق اهانت و بيادبي و برخورد زشت و ناپسند و غيراخلاقي با مردم را نداريم؛ در حديث آمده؛
«اَذَلُّ النَّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسِ» (76)
«ذليلترين مردم كسي است كه به ديگران اهانت نمايد.»
اخلاق ديني ايجاب ميكند كه به كوچك و بزرگ جامعه احترام بگذاريم.
39- استقامت و پشتكار
خداوند به پيامبرش ميفرمايد؛
«فَادْعُ واسْتَقِمُ كَما اَمرت» (77)
«(مردم را به سوي حق) دعوت نموده و در اين راه با استقامت و ثابت قدم باش»
آري، صبر و استقامت و پشتكار راه رسيدن به مقصود است. چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد؛
«فَاصْبِر كَما صَبَرَ اُولُوالعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (78)
«(اي رسول ما!) آنچنان كه پيامبران بزرگ الهي صبر پيشه كردند توهم (براي رسيدن به هدف) صبر(و استقامت) را پيشه خود ساز.»
چرا كه همه كارها براي رسيدن به نتيجه يكسان و همه راهها براي رسيدن به هدف هموار نيست.
40- ارتباط منطقي و شايسته
كارگزار و مسئول نظام اسلامي در ارتباط با افراد زيرمجموعه خود بايد روشي منطقي و خداپسندانه را عمل كند و بر اساس مصلحت اسلام و امت برخورد نمايد، ملاكهاي انتخاب و ارتباط او اسلامي باشد نه باندي و گروهي و حزبي و برگرفته از مسائل شخصي و هواهاي نفساني. معيار و محك اين است كه در ارتباطات آنچه دلش ميخواهد و يا دوستانش مايلند عمل ميكند يا آنچه مصلحت است.
اميرمؤمنان در خطاب به مالك اشتر ميفرمايد؛
«ثُمَّ اَنْظُر في اُمُورِ عُمّالِكَ، فَاستَعْمِلهُم إِختباراً و لا تُوَلِّهِم مُحاباةً وَ أَثَرَةً، فَإِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الجَورِ وَ الخِيانةِ»
«پس در كارهاي گارگزارانت نظر و انديشه كن و چون آنان را تجربه و آزمايش نمودي، بكار وادار (تا ديانت و راستي و درستيشان را نيازمودهاي بكاري مگمار) و آنها را به ميل خود و بخاطر كمك به ايشان بكاري مگمار زيرا بميل و سرخود كسي را به كاري گماشتن جمعي است از شاخههاي ستم و نادرستي» (79)
41- مجاهد، نترس و سرسخت در مقابل دشمن
قرآن ميفرمايد؛ «يا اَيُّهَاالّذينَ آمَنوا مَنْ يَرتَدَّ مِنْكُم عَنْ دينِهِ فَسَوفَ يأتِي اللهُ بِقُومِ يُحِبُّهُم و يُحِبُّونَهُ اذِلَّةِ عَلَي المؤمنينَ أُعِزَّةِ عَلَي الكافرينَ يُجاهِدونَ في سبيلِ اللهِ و لا يَخافونَ لَوْمَةَ لائمٍ ذلِكَ فَضلُ اللهِ يُؤتيهِ مَنْ يشاءُ واللهُ واسِعٌ عليمٌ» (80)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد! هر كسي از شما كه از دين خود برگردد (به خدا ضرري نميزند، چون) خداوند در آينده قومي را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد ميكنند و از ملامت هيچ ملامت كنندهاي نميهراسند. اين فضل خداست كه بههر كه بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) ميدهد و خداوند وسعت بخش بسيار داناست.»
از نشانههاي ايمان نرمش با برادران ديني، جهاد در راه خدا و سرسختي در برابر دشمن است.
كسي كه ايمان واقعي دارد، هرگز در برابر كافران و دشمنان احساس حقارت نميكند. دلي كه از ايمان و محبت خدا خالي شد بيمار و وابسته به بيگانگان ميشود. آري مسئوليت در نظام اسلامي بايد به عهده كسي گذاشته شود كه عاشق خدا، مجاهد، باصلابت و نترس بوده و با سرزنشها، هوچيگريها و تبليغات سوء دشمنان، تسليم جو و محيط نشود.
42- وطندوست
يكي از ويژگيهاي مسئول و كارگزار نظام ديني وطندوستي است، البته اسلام براي رابطه افراد و اعتقادات مرز نميشناسد. بلكه هر مسلماني بايد در انديشه رهايي همه مسلمين و مستضعفان عالم از مشكلات باشد و در اين وادي براي همه محرومان عالم دل بسوزاند و در فكر وانديشه براي كمك به آنها باشد اسلام وائمه معصومين مرزهاي جغرافيايي قائل نيستند. پيامبر ميفرمايد؛
«مَنْ اصْبَحَ و لا يَهْتَمَّ بِأُمُورِ المسلمينَ فَليسَ بمُسلِمْ» (81)
«هر كسي صبح كند و در انديشه امور مسلمانان و رفع مشكلات آنها نباشد مسلمان نيست.»
ولي از طرفي حفظ ثغور و مرزهاي مسلمين از خطرها و شبهات بر كارگزاران نظام اسلامي لازم است. چنانكه علي حفظ مرزها را از وظايف كارگزاران ميداند و ميفرمايد:
«ذُذْعَنْ شرايِعِ الدّينِ و حُطَّ ثُغُورَ المُسلمينَ» (82)
«شريعت و دين را (از خطرات و شبهات) نگهدار و مرزهاي مسلمين را حفظ كن.»
البته در اين راستا كارگزار بايد به فكر مردم وطن بوده و براي رفع مشكلات آنها از هيچ تلاش و كوششي دريغ نورزد.
امام علي در اين باره ميفرمايد؛
«عُمِّرْتُ الْبُلُدانُ بِحُبِّ الأَوْطان» (83)
«عمران و آباداني شهرها، بواسطه وطندوستيهاست.»
43- وفادار بر دوستي
مسئوليت و مقام، انسانهاي كمظرفيت را عوض ميكند و اخلاق و رفتارشان را دگرگون ميسازد. بنابراين چه بسيار افراد فداكار و علاقمندي كه پس از گرفتن مقام، روحيه و روش آنها عوض ميشود.
امام صادق ميفرمايد؛
«اذا كانَ لَكَ صديقٌ فَوَلّي‘ ولايةً فأَصَبْته عَلَي العُشرِ مِمّا كانَ لَكَ عَليهِ قَبلَ وِلايَتِهِ فَليسَ بِصَديقٍ سوءٍ.» (83)
«هرگاه دوستي داشتي كه به رياستي رسيد و يك دهم علاقه و وفاداري قبل از رياستش را به تو داشت (بدان بازهم) دوست بدي نيست.»
26- حجرات /13
27- يوسف /22
28- واقعه /10و11
29- نهج البلاغه نامه 35
30- غررالحكم /حكمت 481
31- نساء /95
32- انفال /72
33- قصص /26
34- بحار الانوار 75/114
35- نساء /58
36- نساء /6
37- الغدير 8/291
38- سجده /24
39- مائده /54
40- اصول كافي 2/123
41- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
42- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
43- من لا يحضره الفقيه 4/378
44- صف /2و3
45- بحارالانوار 35/86
46- نهج البلاغه خطبه 173
47- نهج البلاغه كلام 189
48- نهج البلاغه خطبه 10
49- نهج البلاغه خطبه 97
50- نهج البلاغه كلام 122
51- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
52- نهج البلاغه نامه 43
53- نحل /120
54- نحل /121
55- نحل /122
56- الموطاً لمالك 2/902
57- غررالحكم /حكمت 10875
58- نهج البلاغه نامه 53
59- نهج البلاغه نامه 53
60- نهج البلاغه و غررالحكم /حكمت 2101
61- شرح نهج البلاغه ابنابيالحديد 4/272
62- مستندالفردوس 5/325
63- غررالحكم /حكمت 1820
64- نمل /38و39
65- يوسف /55
66- نهج البلاغه كلمات قصار 646
67- نهج البلاغه كلمات قصار 53
68- غررالحكم /حكمت 8438
69- غررالحكم /حكمت 4818
70- بحارالانوار 16/190
71- اصول كافي 1/67
72- الغيبة للشيخ الطوسي /177
73- صافات /102
74- توبه /128
75- ترجمه تحف العقول /26
76- بحارالانوار 75/142
77- شوري /15
78- احقاف /35
79- نهج البلاغه نامه 53
80- مائده /54
81- اصول كافي 2/164
82- غررالحكم /حكمت 5193
83- بحارالانوار 74/157
نظرات شما عزیزان: