ايـن عقيده خرافى كه خداوند داراى فرزندى است هم مورد قبول مسيحيان است , هم گروهى از يـهـود, و هم مشركان آيه شريفه براى كوبيدن اين خرافه چنين مى گويد: ((آنها گفتند: خداوند فـرزندى براى خود انتخاب كرده است , پاك و منزه است او از اين نسبتهاى ناروا)) (وقالوا اتخذاللّه ولدا سبحانه ).
خـدا چـه نـيـازى دارد كه فرزندى براى خود برگزيند؟ آيا نيازمند است ؟احتياج به كمك دارد؟ احتياج به بقا نسل دارد؟ ((براى او است آنچه در آسمانها وزمين است )) (بل له ما فى السموات والا رض ).
((و همگان در برابر او خاضعند)) (كل له قانتون ).
(آيـه 117)ـ او نـه تـنها مالك همه موجودات عالم هستى است , بلكه ((ايجادكننده همه آسمانها و زمين اوست )) (بديع السموات والا رض ).
و حتى بدون نقشه قبلى و بدون احتياج به وجود ماده , همه آنها را ابداع فرموده است .
او چه نيازى به فرزند دارد در حالى كه : ((هرگاه فرمان وجود چيزى را صادركند به او مى گويد: موجود باش , و آن فورا موجود مى شود))! (واذا قضى امرا فانمايقول له كن فيكون ).
اين جمله از حاكميت خداوند در امر خلقت سخن مى گويد.
دلايل نفى فرزند.
اين سخن كه خداوند فرزندى دارد بدون شك زاييده افكار ناتوان انسانهايى است كه خدا را در همه چيز با وجود محدود خودشان مقايسه مى كردند.
انـسان به دلايل مختلفى نياز به وجود فرزند دارد: از يكسو عمرش محدوداست و براى ادامه نسل تولد فرزند لازم است .
از سوى ديگر قدرت او محدود است , و مخصوصا به هنگام پيرى و ناتوانى نياز به معاونى دارد كه به او در كارهايش كمك كند.
ازسـوى سـوم جـنـبه هاى عاطفى , وروحيه انس طلبى , ايجاب مى كند كه انسان مونسى درمحيط زندگى خود داشته باشدكه آن هم به وسيله فرزندان تامين مى گردد.
بـديهى است هيچ يك از اين امور در مورد خداوندى كه آفريننده عالم هستى و قادر بر همه چيز و ازلى و ابدى است مفهوم ندارد.
به علاوه داشتن فرزند لازمه اش جسم بودن است كه خدا از آن نيز منزه مى باشد.(آيه 118) ـ.
ادامه مطلب