به دنبال دعوتى كه در آيات سابق از عموم پيروان اديان , دائر به تبعيت ازبرنامه هاى همه انبيا شده بود, در اين آيه , به همه آنها فرمان مى دهد كه ((تنها رنگ خدايى را بپذيريد)) كه همان رنگ ايمان و توحيد خالص است (صبغة اللّه ).
و بـه ايـن ترتيب قرآن فرمان مى دهد همه رنگهاى نژادى و قبيلگى و سايررنگهاى تفرقه انداز را از ميان بردارند و همگى به رنگ الهى درآيند.
سـپس اضافه مى كند: ((چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است ؟ و ما منحصرا اورا پرستش مى كنيم )) (ومن احسن من اللّه صبغة ونحن له عابدون ).
(آيـه 139)ـ و از آنـجـا كـه يـهود و غير آنها گاه با مسلمانان به محاجه و گفتگو برمى خاستند و مـى گـفـتـنـد: تمام پيامبران از ميان جمعيت ما برخاسته , و دين ماقديمى ترين اديان و كتاب ما كهنترين كتب آسمانى است , اگر محمد نيز پيامبر بودبايد از ميان ما مبعوث شده باشد!.
قرآن خط بطلان به روى همه اين پندارها كشيده , نخست به پيامبر مى گويد:((به آنها بگو: آيا در بـاره خـداونـد بـا مـا گفتگو مى كنيد؟ در حالى كه او پروردگار ما وپروردگار شما است )) (قل اتحجوننا فى اللّه وهو ربنا وربكم ).
ايـن را نيز بدانيد كه ((ما در گرو اعمال خويشيم و شما هم در گرو اعمال خود))و هيچ امتيازى براى هيچ كس جز در پرتو اعمالش نمى باشد) (ولن اعمالنا ولكم اعمالكم ).
بـا اين تفاوت كه ((ما با اخلاص او را پرستش مى كنيم و موحد خالصيم )) امابسيارى از شما توحيد را به شرك آلوده كرده اند (ونحن له مخلصون ).
(آيـه 140)ـ ايـن آيـه بـه قسمت ديگرى از اين ادعاهاى بى اساس پاسخ گفته مى فرمايد: ((آيا شما مى گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباطهمگى يهودى يا نصرانى بوده اند)))؟ (ام تقولون ان ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والا سباط كانوا هودا او نصارى ).
((آيا شما بهتر مى دانيد يا خدا))؟! (قل انـتم اعلم ام اللّه ).
خدا بهتر از همه كس مى داند كه آنها, نه يهودى بودند, و نه نصرانى .
شما هم كم و بيش مى دانيد و اگر هم ندانيد باز بدون اطلاع , چنين نسبتى رابه آنها دادن تهمت است و گناه , و كتمان حقيقت ((و چه كسى ستمكارتر از آن كسى است كه شهادت الهى را كه نزد او است كتمان كند))؟ (ومن اظلم ممن كتم شهادة عنده من اللّه ).
(آيه 141)ـ در اين آيه به گونه ديگرى به آنها پاسخ مى گويد, مى فرمايد: به فرض اين كه همه اين ادعـاهـا درسـت بـاشـد ((آنـهـا گـروهى بودند كه در گذشتند وپرونده اعمالشان بسته شد, و دورانشان سپرى گشت و اعمالشان متعلق به خودشان است )) (تلك امة قد خلت لها ما كسبت ).
((و شـمـا هـم مـسؤول اعمال خويش هستيد و هيچ گونه مسؤوليتى در برابراعمال آنها نداريد)) (ولكم ما كسبتم ولا تسئلون عما كانوا يعملون ).
آغاز جز دوم قرآن مجيد. (آيه 142) ـ .
ادامه مطلب